تغییرمرزهایی که با عث دگرگونی در ترکمن صحرا شد.مناطق ترکمن نشین در استان گلستان بیشتر در اطراف دو رودخانه اترک و گرگان رود قرار دارند .در گذشته نه چندان دور که بیشتر ترکمن ها کوچ نشین بودند ییلاق و قشلاق هر ایل و طایفه متغیربود .
ترکمنها |
---|
کل جمعیت |
حدود ۸ میلیون نفر[۱] |
نواحی با بیشترین جمعیت |
ترکمنستان:[۲]۴٬۲۴۸٬۰۰۰ ایران: ۱٬۳۲۸٬۵۸۵[۳] افغانستان: ۹۲۲٬۰۰۰[۴] پاکستان: ۶۰٬۰۰۰[۵] روسیه: ۳۳٬۰۰۰ تاجیکستان: ۲۰٬۳۰۰[۶] ترکیه: ۲٬۰۳۴ اکراین ۳٬۷۰۹[۷] |
زبانهای رایج |
ترکمنی |
ادیان و مذاهب |
مسلمان سنی |
تُرکَمَنها (به ترکمنی:Türkmenler، تؤرکمنلر) یکی از اقوام ترکتبار آسیای میانههستند که عمدتاً در ترکمنستان، شمال غرب افغانستان و شمالشرق ایران سکونت دارند. آنها به زبان ترکمنی از زبانهای ترکتبار شاخه اغوز غربی سخن میگویند و بیشتر آنان مسلمان سنی هستند. ترکمنها تا اوایل قرن بیستم عمدتاً کوچنشینبودند اما پس از آن به مرور دهنشین و شهرنشین شدند.
ترکمنها شاخهای از ترکان آسیای میانه معروف به اُغوز یا غُز هستند که از عهد قدیم در صحراهای وسیع بخش سفلای رود سیحون و بین دریای آرال به زندگی کوچنشینی روزگار میگذراندند. تا حدود قرن هفتم میلادی ترکمنها جزئی از قوم بزرگ ترک بودند. در این سالها به دنبال اضمحلال امپراطوری گؤک تؤرکها،[۸] گروهی از ترکها که اغوز نامیده میشدند، از آنان جدا شده از ناحیهٔ ارخون به طرف آرال وسیردریا کوچ کردند.[۹]
واژههای ترکمن و ترکمان در گذشته به تمامی قبایل ترکتبار اغوز بهویژه طایفههای کوچنشین و مسلمان گفته میشد که این معنا اعم از کاربرد قوم ترکمن امروزین است. به این معنا که ترکمنهای کنونی شاخهای از ترکمنها در نوشتههای قدیمی فارسی هستند. همینطور در حال حاضر گروههای ترکتباری در عراق و سوریه به ترکمن معروفند که ارتباط نزدیکی با ترکمنهای ساکن منطقه میان رود جیحون و گرگانرود ندارند و از نظر تاریخی، زبانی و فرهنگی بیشتر به آذربایجانیها و ترکهای آناتولی شباهت دارند.
پراکندگی[ویرایش]
بیشتر ترکمنها در ترکمنستان سکونت دارند. جمعیت ترکمنستان در سال ۲۰۱۴ حدود ۵ میلیون و ۱۱۷ هزار نفر بوده که ۸۵ درصد آنها از قوم ترکمن هستند.[۱۰]
حدود ۲ درصد جمعیت ایران ترکمن هستند که معادل نزدیک به یک و نیم میلیون نفر است. ترکمنهای ایران بیشتر در جنوب شرقی دریای خزر و در ترکمنصحرا و اطراف رودخانه اترکوگرگانرود سکونت دارند. از لحاظ استانی، سکونتگاههای ایشان در استانهای گلستان (بیشتر بخش شمالی استان)، خراسان رضوی (روستاهایی در نوار مرزی شمال استان و تربت جام) وخراسان شمالی (منطقهٔ راز و جرگلان شهرستان بجنورد) پراکنده است. از شهرهای مهم ترکمنان در ایران میتوان بندر ترکمن، گنبد قابوس، کلاله، آق قلا، گمیشان، مراوهتپه و اینچهبرون را نام برد.
در افغانستان نیز حدود ۳ درصد جمعیت یعنی حدود ۹۵۰ هزار ترکمن هستند. ترکمنهای افغانستان بیشتر در شمال این کشور به ویژه نوار مرزی دو ولایت فاریاب و جوزجان با ترکمنستان زندگی میکنند.
تاریخچه[ویرایش]
نام ترکمن از قرن پنجم هجری (یازدهم میلادی) نخست به شکل جمع فارسی «ترکمانان» توسط نویسندگان ایرانی مانند گردیزی وابوالفضل بیهقی استعمال شده و به همان معنی اغوز در ترکی و غز در عربی و فارسی به کار رفته است.
غزان نخست در مغولستان داخلی (در شمال چین و جنوب جمهوری مغولستان) واقع است (ترکستان) سکونت داشتند و در کتیبههای اورخون متعلق به قرن هشتم میلادی، ذکر ایشان در مغولستان رفته است. اغزان مزبور را ترک محسوب داشتهاند نه ترکمان. ترکمانان، را فقط در جانب مغرب یاد کردهاند. نخست با تلفظ «تو کو مونگ در دانشنامهٔ چینی سدهٔ هشتم میلادی (تونگ تین فصل ۱۹۳). به قول تونگ تین، واژهٔ توکومنگ نام دیگری است که به کشور سوک تاک یعنی کشور آلانان اطلاق شده و اینان در آغاز تاریخ میلادی در مشرق تا مسیر سفلای سیردریا مستقر بودند و آنجا در قرن چهارم ه. ق. (دهم میلادی) مقر اصلی اغزان بود. در کتب جغرافیایی عرب، ترکمان (الترکمان یا الترکمانیون) فقط توسط مقدسی در شرح چند شهر واقع در شمال و شمال غربی «اربیجاب» یا «سیرام» -که موقعیت آن درست معلوم نیست- آمده در باب اصل واژهٔ ترکمان در قرن پنجم به درستی معلوم نیست که آن را از ترکیب فارسی «ترک مانند» گرفتهباشند.
در گذشته ترکمن نام عمومی بسیاری از اقوام ترکتبار به ویژه اقوام اغوز مسلمان کوچنشین بود و نه صرفاً قومی که امروزه ترکمن نامیده میشود و شامل طوایفی است که در شرق دریای خزر از رود جیحون تا شمال خراسان و رود گرگان سکونت داشتهاند. هماکنون نیز گروههایی در عراق و سوریه به ترکمن معروفند که ارتباط قومی و تاریخی با قوم ترکمن ساکن ترکمنستان و مناطق اطراف ندارند. برخی از این اقوام اغوز موفق به تشکیل دولتهای بزرگی در ایران دورهٔ اسلامی شدند مانند:
- سلجوقیان (۴۲۹ ه. ق. – اواخر قرن ششم)[۱۱]
- قره قویونلو (۷۸۰ – ۷۴۸ ه. ق.)
- آق قویونلو (۷۸۰ – ۹۸۰ ه. ق.)
- افشاریه
- قاجاریه[۱۲]
موسیقی ترکمنی[ویرایش]
ساز اصلی در موسیقی ترکمنی، تامدیره یا تنبوره و یا همان دوتار است. همچنین نواختن کمانچه و نی نیز در بین ترکمنان رواج دارد و در دههٔ اخیر برخی، به اجرای نغمات این موسیقی با سازهای الکترونیک روی آوردهاند. بنگرید به مقالهٔ اصلی موسیقی ترکمن
تركمن ها - تركمان در منابع شرقی- از اعقاب قبایل اغوز هستند كه در شمال دریای آرال زندگی می كرده اند و در حدود قرن دهم میلادی، با گسترش امپراطوری سلجوقی به سوی جنوب و غرب مهاجرت كرده اند. بعضی از قبایل در سرزمینی مسكن گزیدند كه بعدها به نام آنها نامیده شد. قبایل دیگر راه خود را به سوی آذربایجان و آناتولی ادامه دادند، امری كه نشان دهنده خویشاوندی قدیمی آذربایجانی ها و ترك های تركیه با تركمن ها می باشد. از حدود قرن دهم میلادی به بعد در نوشته های جهانگردان و جغرافیدانان عرب به اسم ترکمن برمی خوریم. بین سالهای 1879 و 1875 آخرین منطقه تركستان به تصرف روسها در می آید و به امپراطوری تزاری و سپس در سال 1925 به اتحاد جماهیر شوروی ضمیمه می شود. تركمن ها، مردمانی با فرهنگ و سنتهای كوچ نشینی به مدت چندین دهه تحت سیاست روسی سازی قرار میگیرند كه با سیاست اسكان و اشتراكی سازی شوروی شدت می یابد و این امر در دهه 1930 به اوج خود می رسد. این سیاست و پیامدهای آن باعث مهاجرت صدها هزار تركمن به سوی افغانستان می شود. قبل از اشغال روسها جمعیت تركمنستان در حدود 1150000 نفر بوده است. ولی به دلیل اینكه هیچگونه حكومت مركزی وجود نداشته این رقم ، تقریبی بیش نیست. جغرافیای تاریخی و خاستگاه اولیه ترکمن ها حوزه شرقی سیر دریا (سیحون) از دیرباز خاستگاه اولیه قوم ترکان بوده است، وجود کتیبه های متعدد نظیر کتیبه ی اورخون در ینی سئی و کتیبه ی «کول تکین» از وجود ترکان در این نواحی خبر می دهند. سیاحان از وجود ترکمن ها در شهرهای ینی کنت و ایسی گول (دریاچه بالخاش) خبر دادند. مولف حدود العالم در سال 372 هجری در ذکر دریای ایسی گول می نویسد: «دریای ایسی گول میان چگل و تغزغز است.» این نوشته که در قرن چهارم هجری نوشته شده تا اندازه ای موقعیت اغوز را تشریح می کند. مقدسی جغرافیدان عرب در ضمن شمارش شهرهای اسپیجاب از خورسوغ، ترار، شغلجان، طراز، چکل، برسخان، میرکی و اردو نام می برد.
اسپیجاب در کتاب دیوان لغات الترک محمود کاشغری مولف قرن ششم هجری به صورت «آق شهر» و «سایرام» نیز آمده است. اسپیجاب منطقه ی حایل بین دو قوم ترکان بوده که یکی از آنان ترکان اوغوز (ترکمن ها) و دسته ی دیگر قارلیق بود. بنا به قول مقدسی «جنگجویان اسلام نخستین بار در منطقه ی اسپیجاب در قصبه ای به نام سوران (سابران) با اغوزها روبرو شدند.» نام ترکمن نخستین بار در دایره المعارف چینی قرن هشتم میلادی آمده است. هم چنین ترکمن را نام قومی از اقوام زرد پوست ترک زبان دانسته اند که از چندین هزار سال پیش در شمال دریاچه «ایسیک گول» (بالخاش) در شمال مغولستان زندگی می کرده اند. نویسندگان ایران برای نخستین بار در قرن پنجم هجری قمری به قومی ترک نژاد به نام ترک یا ترکمانان که در آسیای مرکزی ساکن بوده اند، اشاره می کنند. افسانه پیدایش قوم ترکمن جامعه شناسان و اتنو لوژیست ها (عالمان علم طوایف بشر ) بر این عقیده اند که با آّگاه نبودن از گذشته خود، آینده را نگریسستن از محالات است. و با اعتقاد بر این اصل است که نیاکان ما و گذشتگان نژادهای دیگر دانستن هفت نسل را به هر فردی از افراد یک قوم واجب و فرض دانسته اند. در تاریک اتراک، اغوز ، اجداد تمام قبایل ترک و ترکمن معرفی شده و مورخین و محققین قدیم ، اطلاعات افسانه آمیزی را در این مورد به دست داده اند که با وجود افسانه گونه اش ما را به دریافت حقایقی از تاریخ اقوام ترک و قبایل انشعابی از اغوز و پیدایش ترکمن راهنمایی می کند و آشنا می سازد. 2240 سال پس از توبه حضرت آدم، با دعای حضرت نوح (ع)، واقعه عظیم طوفان نوح رخ داد. پس از طوفان، تنها 80 انسان که به نوح(ع) ایمان آورده بودند در روی زمین باقی ماندند که 40 زن و 40 مرد بودند. سه تن از آنان نیز فرزندان حضرت نوح بودند که حام(Ham) ، سام(Sam) و یافث(Yafeth) نام داشتند. نقل می کنند که روزی هنگامی که حضرت نوح (ع) در حال استراحت بود، وزیدن باد ، باعث نمایان شدن عورت ایشان گردید. حام این موضوع را می بیند و می خندد. سام، حام را سرزنش می کند و یافث نیز فورا آن را می پوشاند. نوح (ع)، از این ماجرا آگاه می شود و برای همین ، حام را شماتت می کند و در حق او دعای بد می کند و از اینرو فرزندان حام تا قیامت سیه چرده شده اند و در حق سام و یافث نیز دعای خیر می کند و لذا از فرزندان این دو اهل فضل بسیارند. نوح (ع) زمین را از جنوب تا شمال ، سه قسم کرد و قسمت اول از طرف جنوب را به حام داد. حام در سودان زیسته و جد سیاهپوستان است. قسمت میانه را به سام داد ، سام پدر اعراب و فرس است و در خاورمیانه زندگی می کرد. و بالاخره قسمت سوم را به یافث داد و او را به جانب مشرق فرستاد. یافث جد مشترک ترک ها و زرد پوستان است. بنابراین این سه برادر جد مشترک تمام انسان های امروزی هستند. « ترکان یافث را ابوبجه (ابولجه) خان خوانده اند و تمامی مغولان و اصناف اتراک و صحرانشینان را از نسل وی می دانند و شرح آن حال بر این تقریر می کنند که ابوبجه خان صحرانشین بود و ییلاق او در اورتاق و کرتاق که کوه های عظیم و بلند است و در آن حدود شهری است اینانج نام و قشلاق او هم در آن حدود به موضعی که نام او، یورسوق و قاقیان و قارقروم(قراقوروم) و شهر تلاس و قاری صیرم، در نزدیکی آن موضع افتاده و قاری صیرم ، شهری قدیم و عظیم است.» ابو بجه خان پسری داشت بنام دیب بایقوی، بسیار با کفایت و با شوکت و او نیز چهار پسر داشت به اسامی قراخان، آورخان، کرخان و گزخان.در آن ایام مجموعا آن قوم کافر بودند. پس از دیب بایقوی، قراخان جانشین پدر شد و از وی پسری به وجود آمد که سه شبانه روز پستان مادر را نگرفت و شیر نخورد. مادرش سخت نگران شد و هر شب در خواب می دید که آن پسر ، به مادر می گوید : اگر تو خدا را بپرستی من شیر تو را خواهم خورد. مادرش نیز چون آن قوم کافر بود از بیم جان خود و فرزندش نمی توانست این موضوع را به کسی ابراز کند. ولی در نهان خداپرست شد و به خدای بزرگ ایمان آورد. آن گاه آن پسر شیر مادر را خورد. این پسر در یک سالگی دارای هوش و ذکاوت فوق العاده گردید و آثار نبوغ در وی نمایان شد و پدرش با مشاهده این وضع دریافت که این پسر در آتیه شخص بزرگ و معتبری خواهد شد. لذا برای نامگذاری وی با خویشان به مشورت پرداخت . در همین حال کودک به قدرت الهی به زبان آمد و گفت نام مرا اغوز بگذارید. حاضران از صحبت کودک دچار تعجب و حیرت شدند و نام او را اغوز گذاشتند. وقتی اغوز به سن ازدواج رسید ، پدرش دختر عموی اوغوز، دختر گزخان را به عقد او در آورد. اوغوز به دختر گفت اگر به خدا ایمان بیاوری من تو را دوست خواهم داشت و گر نه من به تو نزدیک نمی شوم. دختر نیز قبول نکرد و تهدید کرد که به پدرت خواهم گفت. اوغوز نیز هرگر به او نزدیکی نکرد. قراخان وقتی که دید اوغوز همسرش را دوست ندارد ، از روی علاقه ای که به پسرش داشت دختر دیگر برادرش یعنی دختر کرخان را به عقد او در آورد. اوغوز به این دختر نیز می گوید که اگر به خدا ایمان نیاوری من به تو نزدیک نمی شوم. ولی او هم قبول نمی کند. قراخان این بار نیز چون می بیند اوغوز به هیچ یک از همسرانش علاقه ندارد به خاطر محبت بیش از حد نسبت به اغوز تصمیم می گیرد دختر دیگر برادرش آورخان را را به عقد او در آورد. روزی اغوز هنگامی که از شکار بر می گشت ، کنار رودخانه دختر آورخان را می بیند که در حال تماشای کنیزانی است که رخت می شویند. اغوز جلوتر رفته به دختر عمویش می گوید : می دانی که پدرم قبلا دو همسر برایم گرفت و هر دو دختر عمویم هستند. با این وجود من از آنها بیزارم ، زیرا آنها به خداوند آسمان ایمان ندارند. اکنون اگر به یکتایی خداوند اقرار کنی و به او ایمان بیاوری من تو را دوست خواهم داشت. دختر جواب داد من از قبل خداوند را نمی شناسم و نمی دانم، اما از حرف تو نمی گذرم ، هر چه بگویی انجام می دهم. اغوز گفت: من دلم می خواهد که تو به خدا ایمان بیاوری. دختر گفت ایمان آوردم و خدا را دوست دارم. آن گاه قراخان دختر آورخان را به عقد اغوز در آورد. از آن پس اغوز همیشه در کنار همسرش بود زیرا او نیز به خدا ایمان آورده بود. در مقابل از پدر و عمو هایش دوری می گزید. چرا که آنها کافر بودند. او همواره نام خدا را به زبان عربی در زیر لب زمزمه می کرد و هرگز از ورد زبانش دور نمی شد و هیچکس معنای ورد الله را نمی دانست. لذا فکر می کردند که آواز است. روزی قراخان در جمع خانوادگی از عروسان خود راجع به اوغوز سوال می کند. در این هنگام دو همسر اول اوغوز ، برای گرفتن انتقام از وی، به قراخان می گویند که پسرت از دین ما خارج شده و خدای آسمان را می پرستد و ما را نیز می خواست به راه خود بکشاند ولی ما قبول نکردیم و برای همین است که از ما بیزاری می جوید. ولی همسر سومی به حرف او گوش کرد و به دین او رفت. در آن هنگام اوغوز به همراه دوستانش به شکار رفته بود. قراخان پس از آگاه شدن از این موضوع ، تمام برادران و برادرزادگان و خویشان را جمع کرد و گفت: پسرم اوغوز در کودکی عظیم مقبل و مستعد می نمود و مرا به او دلبستگی تمام بود و این زمان کار بد پیش گرفته و از دین ما برگشته ، او را زنده نتوان گذاشت. همه آن جمع از آن سخن رنجیدند و همگی تصمیم به قتل او گرفتند. همسر اوغوز که از جریان باخبر شد ، فورا زنی از همسایگان را که به وی اعتماد داشت پیش اوغوز فرستاد و او را خبردار کرد . اوغوز به همراه یاران و دوستانش در مقابل پدر و عموها و عموزاده هایش صف آرایی کرد. جنگ آغاز شد و تا 75 سال (؟) نیز به طول انجامید تا اینکه روزی قراخان بر اثر ضربه شمشیر کشته شد و برادران و عموهای اوغوز تسلیم شدند و اوغوز به فرمانروایی آنها رسید و تا تلاس و صیرم و بخارا را تصرف کرد. از اوغوز شش پسر به وجود آمد به اسامی گون خان (آفتاب)، آی خان (ماه)، الدوز خان (ستاره)، گوک خان (آسمان)، داغ خان(کوه) و دنگیزخان(دریا). هریک از این پسران دارای چهار پسر شدند که از آن 24 نفر، 24 قبیله ترک به وجود آمدند و هر یک با نام و لقب خاص که تمام اتراک از این 24 نفر هستند. اوغوز تمامی کشورهای ایران، توران، مصر، شام، روم، فرنگ و دیگر ولایات را تصرف کرد و سپس به سرزمین اصلی خود در اورتاق و کرتاق بازگشت. به مرور زمان از آن اقوام ، شعب زیادی بوجود آمدند و هر یک اسم و لقبی یافتند مانند اوغوز که امروزه تمام آن اقوام را مجموعا ترکمن می گویند. روزی شش پسر اوغوز به شکار رفته بودند و کمانی زرین با سه تیر طلایی یافتند و نزد پدر آوردند تا تقسیم کند. وی کمان را به سه پسر بزرگتر داد و سه تیر را به سه پسر کوچکتر ، و فرمود: به اقوامی که از نسل سه پسری که کمان به ایشان داده شده ، لقب و کنیت بوزوق (پاره کردن) بگویند. زیرا کمان را به ضرورت باید پاره کرد تا بتوان تقسیم کرد. وی لشکر دست راست را به این سه پسر و خانواده آنها سپرد و لقب اقوامی که از نسل آن پسرانی هستند که تیرها را به ایشان داد اوجوق ( اوچ + اوق = سه تیر ) کرد و لشکر دست چپ را به آنها سپرد. تخت پادشاهی را نیز به قوم بوزوق داد و پس از مرگ اوغوز خان، طبق وصیت وی ، گون خان جانشین پدر شد. از آن پس این مناسبات همواره رعایت می شد. حتی وقتی که طغرل وارد نیشابور شد کمانی به بازو و سه تیر به کمر به نشانه فرمانروایی بر دو جناح اوغوز داشت. طغرل فرزند سلجوق از قبیله قینیق یکی از 24 قبیله اوغوزها بود که سلسله سلجوقیان را تشکیل داد. پس از آنکه گون خان جانشین پدر خود اوغوز گردید، وزیرش ایکیت ارقیل خواجه که شخصی دوراندیش بود به او گفت: اوغوز پادشاهی بزرگ بود و ممالک روی زمین گرفته و خزائن و اموال و چهارپایان بیشمار دارد و آنرا جمله به شما که فرزندان آنید گذاشته و از هر یک از شما ( شش برادر ) چهار پسر مقبل بوجود آمده ، من بعد مبادا که این فرزندان جهت مال و ملک مخاصمت و منازعت کنند، مصلحت در آن باشد که منصب و راه و نام ولقب هر یک علیحده معین و مقرر گردد و هر یک را نشانی و تمغائی باشد که فرمان ها و خزائن و گله و رمه بدان نشان و تمغا مخصوص گردانند تا هیچکدام با یکدیگر مجادله و عناد نتوانند کرد. و فرزندان و اعقاب ایشان هر یک نام و کنیت و راه خود دانند تا موجب ثبات دولت و دوام نیکنامی ایشان باشد. گون خان آن سخن را پسندید و لذا برای هر یک قبیله مهر و تمغای مخصوص قرار داد و برای هر چهار قبیله نیز یک اونقون (توتم) معین کرد. اونقون ها مرغان شکاری (عقاب، باز، شاهین و امثال آن) بودند و در نظر ترکان مقدس شمرده می شدند و گوشتشان حرام بود. هر قبیله مهر خود را بر احشام و اسبهای خود می زدند. هنگامیکه در قرن یازدهم میلادی اسلام به صورت عمومی درآمد، مسلمانان به اوغوزهای مسلمان ، ترکمن می گفتند. سرانجام در اوایل قرن سیزدهم میلادی نام ترکمن جایگزین کلمه اوغوز شد.قدیمی ترین سند اسلامی که در آن نامی از ترکمن به میان آمده ، احسن التقاسیم مقدسی است که در قرن چهارم هجری نوشته شده است.
قبایل بوزوق:
1- فرزندان گون خان: قایی(محکم) ، بایات(توانگر) ، آلقراولی(موفق) ، قرا ائولی (دارای چادر سیاه)
2- فرزندان آی خان: یازیر (حاکم به کشورهای بسیار) ، دوگر (برای جمع شدن)، دودرغا (کشورگشایی و حکومت) ، بایرلی (؟)
3- فرزندان اولدوزخان: اوشار (چالاک و علاقمند به حیوانات)، قزاق یا قیزیق (قوی)، بیکدلی (مانند بزرگان عزیز است) ، قارقین ( غذای زیاد سیر کننده)
قبایل اوجوق:
1- فرزندان گوگ خان: بایندر (جای پر نعمت) ، بچنه (رزمنده با غیرت) ، چاو ولدور (باشرف- مشهور( ، چبنی (مبارز)
2- فرزندان داغ خان: سالور (در هز جا شمشیرش می برد) ، ایمور ( نیکو توانگر) ، آلا یونتلی (دارای چهارپایان نیکو) ، اورکز (نیکو کار و با نظام)
3- فرزندان دنگیز خان: ییگدیر (خوبی و بزرگی و مردانگی) ، بوگدر (متواضع و خدمتگزار)، ییوه (سرور همه) ، قینیق (عزیز جامعه)
منابع:
1- جامع التواریخ- خواجه رشیدالدین فضل الله ، دکتر بهمن کریمی ، اقبال تهران 1362
2- فضائل الترکمان- عبدالرحمن آخوند تنگلی قراقچی ، ناشر: نور محمد آخوند بازیار سخاوی
3- طوایف ترکمان- سید علی میرنیا ، انتشارات اطلس 1366
4- تاریخ، زبان و لهجه های ترکی- دکتر جواد هیئت
گردآورنده: منصور آیراتین
تركمنها گروهي از زرد پوستان آسياي ميانه هستند كه به دلايل گوناگون طبيعي و اجتماعي به طرف جنوب هجوم آوردند. اين گروه در مناطق تركمنستان تركمن صحراي ايران و شمال افغانستان ساكن شده اند. آنان داراي جدي افسانه يي به نام “اُغوذخان” (Oghuz Khan) هستند كه تمام گروهها و زيرگروههاي تركمن از او منشعب شده اند. تركمنها مسلمان، از شاخه حنفي و اهل سنّت بوده و به لهجة تركمني كه متعلّق به گروه زباني “اُغوذ” يا “تركي جنوب غربي” بوده و به زبانهاي آذربايجاني و تركي استانبولي نزديك است صحبت مي كنند (منگز Menges 1967) از لحاظ فرهنگي و اجتماعي مشابهات زيادي با زرد پوستان آسياي ميانه (مانند گروههاي قزاق و قرقيز) دارند (آيرونز Irons 1975) تركمنها در طي ساليان دراز با گروههاي بومي مخلوط شده اند. تركمنها، در منطقة شمال درياچه “ايسيق كول” (Issyk Kol) در حدود شش هزار سال پيش زندگي مي كرده اند (بوگوليوبف Bogoliouboff 1979) منابع فوق را نشان مي دهد كه تركمنها متعلّق به شمال مغولستان بوده اند.
بيشتر مورّخان عقيده دارند كه تركمنها از مشرق (خاور زمين) مهاجرت كرده اند. آنها در قرن ششم ميلادي در نزديكي سير دريا (سيحون) مي زيسته اند و بعـداً به قسمتهاي جنوبي آمـودريا (جيحون) و مرو مهاجرت كرده اند.
تاريخ تركمنها را مي توان به دو دورة افسانه يي و تاريخي تقسيم كرد:
1- دورة افسانه اي
بر طبق منابع شفاهي و شجره نامه يي مي توان تاريخ تركمنها را از آغاز خلقت تاكنون به شرح زير نگاشت:
حضرت آدم (ع) نخستين انسان روي زمين بود . بعد از وي “شيث” بزرگترين پسر او، جانشين وي و پيامبر بود. او در حدود 912 سال زندگي كرد. “انوش” (Enush) فرزند وي پس از پدر، رهبر و پيامبر شد. سپس “قي نان” (Qeynan) كه 840 سال زندگي كرد و فرزند “انوش” بود، رهبري و پيامبري را به عهده گرفت. “مهلائيل” (Mehlail) فرزند “قي نان” پس از او بر جاي پدر نشست. وي 920 سال زندگي كرد و در زمان او فرزند آدم زياد شده و در منطقة وسيعي پراكنده شده بودند. او در شهر “سور” در “بابل” زندگي مي كرد و مردم در آن زمان در كوهها و جنگلها مي زيستند.
“مهلائيل” از آنها خواست كه روستاها و شهرها را بنا كنند و به كشاورزي بپردازند. پس مردم به كاشتن گندم و جو همت گماشتند. بعد از او پسرش “بارد” (Bared) يا “ادريس” (Edres) رهبري و پيامبري را به عهده گرفت و بعد از وي نيز پسرش “اخنوش” (Ekhnush)، كه 908 سال زندگي كرد، پيامبر مردم شد. او علم پزشكي مي دانست و مردم را به خداشناسي دعوت مي كرد. “متوشلخ” (Metushelekh) فرزند او جانشين وي شد. پس از او “لامق” رهبري مردم را بر عهده گرفتند. چنانكه در “جامع التّواريخ” مذكور است حضرت نوح (ع) در 250 سالگي به پيامبري رسيد ولي بيشتر امت وي به او و پروردگار يكتا ايمان نداشتند. در طي 700 سال فقط 80 نفر به او ايمان آوردند. او از خدا خواست كه امت او را نابود كند. خداوند نيز با او موافقت فرمود و از طريق جبرئيل به او پيام داد كه يك كشتي بزرگ بسازد. اين كشتي با وسيلة او و پيروانش ساخته شد. آنها به اندازه كافي غذا و از هر نوع حيوان يك جفت در كشتي گذاشتند. در آن روز باران و طوفان آغاز شد و براي مدتها ادامه داشت. حضرت نوح (ع) و پيروان در روز موعود به كشتي درآمدند. تمام زمين و حتّي قلّة كوهها به وسيلة آب پوشانده شد. كشتي بعد از شش ماه در “موصول” در شمال تركيه به زمين نشست. آنها تنها انسانهايي بودند كه از طوفان جان سالم بدر بردند. پس از سالها تمام پيروان او به جز پسران او و زنانشان به رحمت ايزدي پيوستند. حضرت نوح (ع) داراي سه پسر به نام هاي “يافث” (Yafeth)، “سام” (Sam) و “حام” (Ham) بود. “يافث” جد مشترك ترك ها و زرد پوستان است كه در شمال زندگي مي كرد.
“سام” كه در خاورميانه مي زيست جد اعراب و ايرانيان است و “حام” نيز كه در هندوستان بسر مي برد جد سياه پوستان است. بنابراين، اين سه برادر جد مشترك تمام انسانهاي امروزي هستند. “يافث” احتمالاً پيامبر بود و به صورت كوچندگي زندگي مي كرد. او تابستانها را در “اورتاق” (Urtaq) و “كرتاق” (Kertaq) كه كوههاي بلند و عظيم هستند و نيز در شهر “اينانج” (Inanj) در مغولستان مي گذراند و زمستانها نيز به “اورسوق” (Ursuq)، “قاقيان” (Qaqeyan) و “قره قروم” (Qare Qurum) در مغولستان مي رفت. او داراي هفت پسر بود كه يكي از آنها ” ترك ” (Turk) نام داشته و جد تمام تركهاست. “ترك” چهار پسر داشت. “توتك” (Tutek) يكي از پسران او داراي فرزندي بنام “اليجه خان” (Elije Khan) بود. “ديب ياقوي خان” (Dibbaquy Khan) پسر او، نيز پدر، ” گوك خان” (Guk Khan) بود. او نيز پسري بنام “آلينجه خان” (Alinje Khan) داشت كه داراي دو پسر به نامهاي “مغول” (Moghol) و “تاتار” (Tatar) بود كه به ترتيب اجداد مغول ها ( زردپوستان ) و تاتارها هستند. “مغول” چهار پسر به نامهاي “قراخان” (Qara Khan)، “آورخان” (Aver Khan)، “گورخان” (Gur Khan) و “گوزخان” (Guz Khan) داشت. “قراخان” پس از ازدواج صاحب پسري بنام ” اُغوذخان” (Oghuz Khan) شد كه جد مشترك تركمنهاست.
2- دوره تاريخي
تركمنها در زمانهاي گذشته به نام «غز» يا «غوز» (Guz) كه از كلمه «اغوز خان» جد مشترك آنها گرفته شده است خوانده مي شدند. درباره تاريخ تركمنها به طور دقيق اطلاع صحيحي در دست نيست. تنها اطلاعات موجود به طور جسته و گريخته از كتابهاي تاريخي و يا سفرنامه ها گرفته شده است. طبق نظر «بهادر خان» تركمنها در منطقه ساحلي شمال درياچه ايسيق كول (Isıq Köl) در مغولستان زندگي مي كردند. بنابراين، به نظر مي رسد كه آنها به تدريج از بخشهاي شمالي مغولستان و نه بخشهاي شرقي و جنوبي آن به طرف جنوب مهاجرت كرده و در قرن ششم ميلادي در نزديكي رود خانه «سير دريا» (سيحون) ساكن شدند و سپس در قرن دهم ميلادي به نزديكي «آمو دريا» (جيحون) و منطقه مرو آمدند. تركمنها در قرن يازدهم ميلادي در مرو ساكن شدند. زيرا در آن زمان مرو بسيار پيشرفت كرده بود. اين شهر بعداً به وسيله حملات «هون ها» و مغولها، سقوط كرد. در هر صورت مي توان تاريخ تركمنها را به سه دوره زير تقسيم كرد:
الف- دوره بيابان گردي
ب- دوره مهاجرت به تركمنستان و تركمن صحراي ايران و شمال افغانستان
ج- دوره بعد از مرز بندي رسمي بين كشور هاي روسيه، ايران و افغانستان
تقسيمات قبايل و طوايف تركمن
پيش از غلبه روسها جمعيت تركمنها در حدود (1150000) نفر بود. طبق گفته سياحان و منابع معاصر تركمنها به قبايل تيره ها و طوايف تقسيم مي شدند. اينها قبيله هاي عمده تركمنستان بودند:
1- عالي ايلي (علي ايلي)
2- آتا
3- چاودار
4- امرالي (يمره لي؟)
5- ارساري
6- گوكلان
7- ساكار (ساقار؟)
8- سالور
9- ساريق
10- تكه
11- يموت
1- تركمنهاي عالي ايلي عمدتا در ناحيه اندخوي در مرز شمالي افغانستان ساكن بودند. هر چند كه بخش كوچكي از اين قبيله در مرز قبيله شمالي و ايلات قوچان و دره گز ايران زندگي مي كردند اين قبيله حدود (30000) خانوار (جمعاً 150000 نفر) و تابع امير افغانستان بودند.
2- تركمنهاي آتا در فاصله بين خيوه و چاههاي ايگدي زندگي مي كردند و تعداد شان بيش از (3000) خانوار (جمعاً 1500000 نفر) بود. به اعتقاد موراوف، آنها به چهار تيره تقسيم مي شدند:
الف- نور آتا
ب- گوسل آتا
ج- عمر آتا
د- اويماك (اويماق) آتا
3- تركمنهاي چاودار در منطقه بين مانقشلاق و خيوه زندگي مي كردند و بعداد شان در حدود (10000) خانوار (جمعاً 50000 نفر) بود. اين گروه از تركمنها قبل از سايرين با روسها در تماس بودند. آنها به هفت تيره تقسيم مي شدند:
الف- چاودار
ب- ايگدير
ج- ابدال
د- بورونجوك
ه- بوساجي
و- اسن لو (حسن لو)
ز- شيخ
4- تركمنهاي امره لي (يمره الي) در سمت شرقي آمو دريا نزديك خيوه ساكن بودند و در حدود (5000) خانوار (جمعاً 25000 نفر) مي شدند. بعد از سال 1873 توسط خيوه به روسها خراج مي دادند.
5- تركمنهاي آرساري در ساحل چپ آمو دريا از بخارا گرفته تا بلخ و سرزمين داخل افغانستان سكونت داشتند. آرساري يكي از قبايل كثيرالعده تركمن در آسياي ميانه بودند. بعد از غليه روسها بر تركستان اكثراً آرساريها به دولت روسيه توسط بخارا خراج مي پرداختند و تعداد كمي از آنها تبعه افغانستان بودند. آرساريها (50000) خانوار (جمعاً 250000 نفر) بودند. اكثر آنها اسكان يافته بودند، آنها در روابط بين خانات بخارا و افغانستان نقش عمده داشتند و چهار تيره تشكيل مي دادند:
الف- قرا
ب- بكاول
ج- آلاچا
ه- اوكا
6- تركمنهاي گوكلان در دره گرگان بين كوچك داغ و سلسله البرز مقيم بودند كه يكي از زيبا ترين مناطق شمال خراسان است. اما آنها در اين سرزمين به علت حملات پي در پي ايرانيان زندگي آرامي نداشتند. پيش از آنكه ايران آنها را تسليم خود كند مورد تهاجم آقا محمد خان قاجار از خراسان و محمد امين خان از خيوه قرار گرفتند و تا حدود زيادي نابود شده بودند. بدين طريق آنها چاره اي جز تسليم شدن به شاه ايران در اوائل دهه 1840 نداشتند. در نتيجه گرچه آنها زماني به اندازه تركمنهاي تكه نيرومند بودند. به صورت قبيله درجه دو، مخصوصاً از لحاظ سياسي در آمدند. آنها حدود (12000) خانوار (جمعاً 60000 نفر) بودند. به گفته سياحان، آنها متمدن ترين و اسكال يافته ترين تيره تركمنها بودند. گوكلانها به هشت طايفه تقسيم مي شدند:
الف- يانقال
ب- چاكر بيگدري
ج- كريك (قريق)
د- كائي (قايي)
ه- آي درويش
و- بايندر
ز- اركك لي
ض- قريب علي خان
7- تركمنهاي ساقار (قرا)، قبيله اي كوچك كه در اطراف چاههاي كوير بين اندخوي و مرو زندگي مي كردند و تعداد شان 2000 خانوار (جمعاً 10000 نفر) بودند.
8- قبيله سالور يكي از قديمي ترين قبايل تركمن بود. احتمالاً تعداد آنها قبل از جنگها و مهاجماتي كه موقع انتقال قسمت عمده تركمنها توسط سلجوقها از آسياي مركزي به غرب روي داد بيشتر بود. سالور ها در شرق سرزمين تكه، بين سرخس و رود مرغاب ميزيستند و تعداد شان (6000) خانوار (جمعاً 30000 نفر) بود كه آنها به سه تيره تقسيم مي شدند:
الف- يالواچ
ب- كارامان
ج- آنابوله گي
9- تركمنهاي ساريق يك قبيله قديمي ديگر در ناحيه پنجده كنار رود مرغاب مرچاق سالور ها ساكن بودند. تعداد تقريباً (10000) خانوار را تشكيل ميدادند (جمعاً 50000 نفر) به گفته گالكين، ساريق ها به تيره هاي زير تقسيم مي شدند:
الف- بيراش
ب- بادانن
ج- آلاچا
د- بارزاكي
ه- قزل مراد
و- دوياچي
ز- كاچاعالي
ض- ساختي
ظ- قاناي باش
10- تركمنهاي تكه بزرگترين و نيرومند ترين قبيله تركمنهاست كه نفوذ آنها نه تنها در كشور هاي مجاور بلكه درميان كل مردم تركمن محسوس بود. قدرت فزاينده تكه، رهبريت تركمنها را بدانها داد. همان طوري كه در واقع اسم آنها هم تلويحاً بيانگر آن بود. آنها در آخال و واحه هاي مرو و در سرتاسر كوير و اوزبوي، از نزديك چاه هاي ايگدي گرفته تا مرز هاي واحه خيوه ميزيستند. زماني اكثريت جمعيت تكه در سرزمين اخال ساكن شده بودند. اما بعد از اينكه سدي روي مرغاب ساخته شد عده اي به واحه مرو انتقال يافته اند كه بدين ترتيب مرو از واحه آخال پر جمعيت تر گرديد.
11- طايفه يموت مركب از دو تيره است. شرف و چنوني، آنچه نسبت به اين دو تيره ميدهند اين كه شرف و چوني دو برادر بودند و اينها از نژاد و نسل آنانند. خيل يموت مركب از دوازده طايفه است و هر طايفه مركب از چندين تيره و طايفه و اوبه هستند.
جعفر باي، آتاباي، يلقي، داز، دوه جي، بدرا، سلاخ، ايمر كوچك، ايكدر، قوجق، قان يخمز، اين ها طوايف يموت هستند كه در كنار گرگان در صحرا ميان آلاچيق زندگي مي كنند.
مآخذ
1- كمالي، محمد شريف – عسكري خانقاه، اصغر ـ ايرانيان تركمن ـ اساطير، 1374
2- بيگدلي، محمد رضا ـ تركمنهاي ايران ـ پاسارگاد، 1369
3- ساراي، محمد ـ تركمنها در عصر امپرياليسم ـ رجايي، قدير ويردي ـ مترجم، 1378
4- قاضي گنبد، سوزليك ـ گنبد كاووس ـ قابوس نشرياتي،1364
5- كمالي، محمد شريف ـ ريشه يابي قومي تركمنهاي يموت ـ اساطير، 1362
بخشی از کتاب تاريخ تركمنها ( عبدالمجید توران)
تاریخچه شهرهای ترکمن نشین به صورت ساده :گمیشان:بندرترکمن:گنبدکاووس:
تغییرمرزهایی که با عث دگرگونی در ترکمن صحرا شد.مناطق ترکمن نشین در استان گلستان بیشتر در اطراف دو رودخانه اترک و گرگان رود قرار دارند .در گذشته نه چندان دور که بیشتر ترکمن ها کوچ نشین بودند ییلاق و قشلاق هر ایل و طایفه متغیربود . در بسیاری از مواقع طوایف ییلاق خودرا تا کنارجنگل های البرز شرقی یعنی تا نزدیکی شهرهای قدیمی مثل رامیان که امروزه آزادشهرجدیدساخت نیزمی آمدند در قسمت ها ی غربی تر استان تا کنارجنگلهای استرآباد (گرگان فعلی) کردکوی می آمدندودامهای خودرا می چرانیدند دراین بین بعضی از طایفه های بدون یورت (یورت محدوده چرای هرایل که به شدت از دفاع می کردند)یا افرادرانده شده از ایل یا طایفه براثر دیه خون در کنار هم قرارمی گرفتند و راهزنی می کردند یا به روستاها و شهرهای اطراف هجوم می بردندو باعث ناامنی می شدند در داخل یک مجموعه ایلاتی ریش سفیدان تصمیم گیری می کنند وقتی که دو خانواده با هم درگی می شوند و اگرکسی کشته شود خانواده قاتل را مجبوربه پرداخت دیه می کنند ویا آنهارامجبوربه کوچ می کنند خانواده قاتل به ایل دیگری پناه می برد تا تحت حمایت آن باشد در غیر این صورت آواره کوهها و دشت ها می شوند و راهزنی می کردند. بعضی از ایلات قشلاق خودرا در آن سوی مرزها ی فعلی در ترکمنستان فعلی می گذراندند . به همین خاطر خیلی ازاین طوایف اقوام زیادی در آنسوی رودخانه اترک داشتند و هنوز هم دارند . مرزهای فعلی براثرشکست ایران از روس ها در زمان قاجارها براثرقراردادهای گلستان وترکمان چای مشخص شد . در محدوده استان گلستان روداترک مرزایران و روس ها گردیدو جمهوری ترکمنستان فعلی به طور رسمی از ایران جداشد. اما تا انقلاب کمونیستی شوروی در سال 1917 این مرزها محدودیت چندانی نداشتند و رفت وآمدها همچنان ادامه داشت اما از سال حدود 1924 به بعد قطعی مرزهابسته شد و بسیاری از خانواده ها آواره شده بعضی از آنان در آن طرف ماندند و بعضی در این طرف خیلی از خانواده ها نصف شدند برادر در آن طرف مرز و برادر دیگر دراین طرف مرز یا پدر در آن طرف فرزندان در این طرف و برعکس . اما دو استثناء در کل ترکمن صحرا در این زمان وجودداشت اول ایلات گوگلان ها در شرق استان که از گذشته های دور ساکن و یکجانشین بودند و بیشتر در داخل و محدوده جنگل ها بودند . دوم در شهر کومش تپه (گمیشان فعلی ) از سال های دور حدود سال 1740 به بعد یکجانشین شدند و شهری بندری ایجاد شد که از وسط آن رودخانه گرگان می گذشت و وارد دریای خزر می شدو از همان زمان تعداد زیادی از مردم این شهر به تجارت دریایی روی آوردند . اما بیشتر ین تاثیر مرزبندی روی شهر کومش تپه (گومیشان )داشت و این شهررا کاملا دگرگون کرد . این شهر یک از قدیمی ترین شهرهای استان است که مردم آن با کشتی های بزرگ خود به نام ناو به تجارت پرداختند بزرگترین بنادری که به آن رفت و آمد می کردند بندر انزلی و بندر آستارا خان روسیه و بندر بادکوبه یا باکوی فعلی بود. این رفت ها باعث بالا رفتن سطح فرهنگمردم آن شد به خصوص ارتباط با روسیه باعث آگاهی از آخرین دستاوردهای علمی و فکری اروپاییان شد. گومیشان ابتدا شهری فقط با آلاچیق های منظم همانند خیابان در ردیف های مختلف در کنار هم به وجود آمده که در هر ردیف یک طایفه از طوایف جعفربای از ایل یموت قرار داشتند که بعدا بعضی از طایفه هایی از سایر ایلات مثل گوگلان ها و چند خانواده تکه ها به آن اضافه شدند اما ارتباط دریایی باعث شد که گومیشان بتوانند مصالح ساختمانی به خصوص چوب از روسیه و بندر انزلی به شهر خود بیاورندو با استفاده از سنگ ها و آجرهای باقی مانده از دیوار قزل آلان یکی از قدیمی ترین و طولانی ترین دیوارهای جهان که یکی از نگهبانی ها و مجموعه شهری آن در کومش تپه کوچک در شمال گمیشان فعلی قرار داشت مردم آجرهای این مجموعه را از زمین در می آوردند وبه شهر جدید می آوردند و برای پی ریز%:8.9!ساخت استفاده می کردند و در بالای آن از چوب ساخته و دو طبقه ساختمان در می آوردند که نمای بیشتر ساختمانها به این شکل بود و از بیرون آنرا با رنگهای زیبا می آراستند این سیستم ساخت برگرفته از الگوی روسی بود که به چوب فراوان دسترسی داشتند این روش ساخت و ساز ویژگی خاصی داشت .
اول ساختمان های دو طبقه چوبی در محیط گسترده پراکنده شدندو چون از گذشته دور کوچنشین بودند و همه با هم قرابت و قوم خویشی با هم داشتند بعداز تشکیل شهر بین خانه ها دیوار کشیده نشد و کشیدن دیوار توهین به همسایه بود و اعتمادعجیب به همدیگر باعث شده بودکه درهای منازل همیشه باز باشد چون هیچ کس دزدی نمی کرد در داخل مجموعه امنیت کامل برقرار بود و از خارج نیز با ایلات دیگر درگیری ها آنچنان نبود که نیاز به قلعه و حصار باشد پس از روی آوری به تجارت و بازرگانی و دریا نوردی مردم جعفربای گمیشان و خواجه نفس به ارتباط بیشتر برای فروش کالا های خود با شهرهای قدیمی و حکومت های محلی مانند استرآباد و کردکوی داشتند .هرچندبه طور جزئی در بعضی از مواقع زورگویی استر آبادی ها برای بدست آوردن مالیات هجوم هایی از طرف حکومت ها انجام میشد واین امنیت را به هم می زد.
گمیشان در عصررونق تجارت از سال 1800 میلادی به بعد کشتی های نسبتا بزرگ به نام ناو کالاهای مختلف از بندر انزلی و!:.78ادکوبه و آستارا خان روسیه به گمیشان می آوردند . انواع چوب . پارچه .سماور .نفت . قیر و انواع شیرینی ها و بعضی از ماشین آلات اروپایی را به ایران می آوردند و این کالا ها از داخل ناوها سوار قایق های کوچک (یک مردین )حمل واز طریق رودخانه گرگان که از وسط شهر می گذشت به داخل شهر می آوردند و تحویل مشتری ها می دادند. خیابان اصلی شهر که خیابان باریک و کوچک بود و دو طرف این خیابان مغازه های چوبی سراسر خیابان را گرفته بود و مرکز این خیابان چهار راه معروف چهارسو بود (همان چهارسوق) واز این مغازه ها دوباره این کالا ها توسط ارابه های مختلف که معروفترین این ارابه معروف به پایتون بود . پایتون ارابه ایی با چرخ هایی بزرگ که به اسب می بستند . و ارابه های کوچک به الاغ می بستندو چرخ های کوچک داشت . توسط آنان به استر آباد حمل می شد و در آنجا به تجار استر آبادی تحویل می دادند تا به نقاط دیگر ایران حمل شود این تجارت باعث رونق اقتصادی گومیشان شد همه به شدت در حال فعالیت بودند .
علاوه بر کشاورزی دیمی که تقریبا تمام مردم داشتند در کنار آن دامداری رونق خاصی داشت . بسیاری از مردم به ماهیگیری و شکار پرندگان مشغول بودند . بسیاری از مردم نیز به کار صنایع کوچک مثل آهنگری برای ساخت چرخ ارابه ها بافت تورهای ماهیگیری قایق سازی و کشتی سازی و ساخت ابزار شکارو کشاورزی و دامداری مشغول بودند و بازاریان هم در تجارت پررونق اشتغال داشتند . این دوره رونق باعث شد که در تاریخ ماندگار شود. مثلا زمانی محمد علی شاه قاجار در دوره مشروطیت از ایران به روسیه پناه برد به کمک روس ها در گمیشان فرود آمد و به کمک مردم ترکمن که بیشتر سربازانش از ترکمن ها ی طایفه داز بودند از گومیشان به طرف تهران حرکت کرد و از جنوب تهران به آن حمله ور شد و شکست خوردند منهذم شدند و ترکمن ها ی سرباز باقی مانده در اطراف تهران باقی ماندند و نرسیده به جاجرود تهران در قسمت جنوبی آن در بیابانهای آن دورهم جمع شده و روستای ترکمن ده را ساختند که بعدها این منطقه شکارگاه سلطنتی شد و این روستا هنوز هم وجود دارد. یا در دوره رضا خانی برای اجرای برنامه های خودبه خصوص کشف حجاب و سواد آموزی و تشکیل نیروی نظامی و ایجاد راه آهن این منطقه هدف بود . اولین مدارس مدرن امروزی در گمیشان و خواجه نفس ساخته شد ه اولین دبیرستان و اولین مرکز تربیت معلم عشایری در بین ایلات جعفربای یموت ترکمن ایجادشد. وقتی که رضاخان وارد منطقه شد از دیدن ساختمانها و مغازه ها تعجب کرد در حالی که در بقیه نقاط ایران خانه ها اکثرا گلی و خشتی بود وجود ساختمانها ی چوبی رنگارنگ که آثار تمدن اروپایی داشتند . (اطلاعات بیشتر در کتاب چهار شهر ترکمن نشین نوشته استاد اسداله معطوفی . مدارک حمل ونقل از گمیشان به استر آباد نیز در نزد استادموجود است )
چندنمونه از تجارت گومیشانی ها در شمال و شرق ایران :براساس مدارک و گفته ها اولین پارچه ها ی فاستونی را وارد شمال و شمال شرق ایران نمودند همچنین سماور و اولین موتور برق و تراکتور جان دیر توسط همین تاجران گومیشان واردایران نمودند و در قسمت شمال و شمال شرق ایران پخش کردند.
رونق اقتصادی گمیشان و ایل جعفربای به چند دلیل نابودشد.
الف )مرز بندی ایران و روس به خصوص بعداز تشکیل حکومت شوروی تمام راههای ارتباطی زمینی و دریایی بسته شده وتاجران نمی توانستند مثل گذشته رفت و آمدنمایند و به دنبال آن تمام مشاغل مربوط به آن از بین رفت و هزاران نفر بیکار شدندوناچار به مهاجرت به نقاط دیگر مثل استر آباد شهر جدید بندر ترکمن و شهر جدید گنبد کاووس و نقاط دیگر شدند.
ب) تغییر مسیر رودخانه گرگان : رودگرگان که از وسط گومیشان می گذشت به علت رسوبات فراوان پرشد و راه دیگری را برای رسیدن به دریا که همان راه فعلی است و از وسط خواجه نفس می گذردرا انتخاب نمود و آب شیرین نیز در گومیشان کمیاب شد.
ج)سیاست های رضاخانی : حکومت تمرکز گرای رضاخان سعی فراوان داشت که همه اقوام و ایالت ها و اقتصادهای محلی و منطقه ایی را متمرکز کند تا بتواند بر آنها دست یابند . این سیاست باعث شد که اقتصادهای شکوفای محلی نابود و همه چشمشان به مرکز باشند که باعث نابودی اقتصاد خود کفای ایران شد و به مرور به وابستگی به اقتصاد کشورهای دیگر شد.
اقتصاد شکوفای محلی گومیشان در جنگهای جهانی اول و دوم که در تمام دنیا گرسنگی و فقرایجادکرده بود در شرق استان گلستان تاثیرکمتری داشت هرچند کمبود گندم وجوو آرد محسوس بود به دلیل جمع آوری توسط نیروهای روسیه و شوروی و صدور آن توسط بعضی از تجار به این کشور بود. با این وجود حداقل ماهی فراوان دریا آنان را گرسنه نمی گذاشت .کومش تپه یا گومیشان پررونق به شهری مهاجر فرست تبدیل شدبیکاری بیداد می کرداکنون دریا هم تعطیل شده و یک شهر این چنین به شهر بیکارها و فقرا تبدیل شد. که نود درصد جوانان بیکارند به دنبال آن اعتیاد بیداد می کند .
گومیشان پررونق تبدیل به شهری مهاجر فرست تبدیل شد . اولین مقصدمهاجران بندرترکمن بود که حکومت رضاخان در طی جنگ جهانی دوم آنرا تبدیل به انتهای ر/NB/KAه آهن سراسری جنوب به شمال کرد که از خلیج فارس بندر شاهپور (بندر امام خمینی ) شروع کرد و تا کنار دریای خزر ادامه داد این راه آهن جنوب ایران را به شمال ایران وصل کرد هرچند کارشناسان آلمانی در این طرح فعال بودند اما متفقین از آن استفاده فراوان بردند در موقع محاصره مسکو توسط آلمانی ها در جنگ جهانی دوم از این خط آهن برای حمل سلاح و مهمات و نیروی کمکی به شوروی ها استفاده فراوان بردند به طوری که ایران لقب پل پیروزی را گرفت به خصوص پل معروف ورسک به این نام مشهور شد . آمدن نیروهای فراوان خارجی همراه با مهمات و اسلحه فراوان و تخلیه آن در کنار دریای خزر برای مردم گمیشان کارایجادکرد هرچنداندک اما برای بعضی ها در آمدزا بود و باعث مهاجرت مردم گمیشان به بندر شاه (بندر ترکمن )شد. بعضی از مردم گمیشان در بندر ترکمن باقی مانده فلزات جنگی را جمع می کردند و باز آفرینی می کردند و مثلا سرب و آهن آنها را جدا می کردند و سرب را جدا می فروختند و آهن را جدا بعضی نگهبان انبارهای کالاهای روسی و انگلیسی بودند تعدادی هم محصولات کشاورزی و دامی اضافه مردم را جمع می کردند و به روس ها می فروختند و در قبال آن از روس ها طلا می گرفتند چون پول روس ها اصلا ارزش نداشت چون یک قرص نان در این دوره برابر با یک کیسه گونی پول روسیه بود چون گرسنگی در جنگ جهانی دوم جان میلیونها روس را گرفته بود . اینجانب از بزرگان و افراد مسن نام دونفر از کسانی که از روس ها در مقابل گندم و جو طلای فراوان گرفتند را یافتم که یکی از آنها اکنون زنده است . و 95 ساله است و یکی از افراد متمول و پولدار منطقه است که این ثروت را سرمایه گذاری فراوان کرد و موفق هم بود هرچند که اموال همین شخص در زمان انقلاب اسلامی به دلایلی مصادره شد.و شخص دوم که فوت نموده که لقب آن پوموکن بوده و چرا این لقب گذاشته شده و معنی آن چیست آیا روس ها این لقب را گذاشتند نمیدانم .
اما گومیشان بعدازافول از قدرت اول اقتصاد شمال شرق ایران و بیکاری مردم آن بندر ترکمن باعث جذب بسیاری از مردم گومیشان شد و بندر ترکمن شروع به رشدو توسعه نمود. ادارات جدید التاسیس و اداره راه آهن چندکارخانه روغن کشی و انبار دخانیات تعداد زیادی از مردم را به کار واداشت و از بیکاری رهانید .
در تحولات تاریخی گومیشان و گنبد کاووس و بندر ترکمن و به طور کلی در استان گلستان در دوره جنگ جهانی دوم و دوره رضاخان یک عامل بسیار مهم زمینه تحول در این دوره بود. و آن ساخت اولین مدارس نوین در دوره رضاخانی بود.
اولین مدرسه کلاسیک به فرم جدید پس از تخت قاپو کردن (اسکان عشایر کوچ نشین ) از سال 1304 خورشیدی احداث گردید . به امر رضا شاه حمایت زاهدی و همت اداره معارف استر آباد در امچلی مدرسه حکیمی به نام حاکم و فرماندار نظامی استر آباد خواجه نفس و گمیش تپه (دو مدرسه هما و پهلوی و سپس در گنبد کاووس (مدرسه آذر میدخت و چند مدرسه ابتدایی دیگر ساخته شدند و بلافاصله آغاز به فعالیت نمودند یک سال بعد 1305 زاهدی خود (مدرسه ملی زاهدی)را در خواجه نفس احداث کرد و اولین معلم ترکمن به نام حاج امان گلدی آخوند را باحقوق ماهانه 30 ریال در این دبستان به کار تدریس گماشت . این مدرسه پس از دوسال فعالیت به مدرسه دولتی میرجرجانی تغییرنام یافت . دراین زمان دومین معلم ترکمن به نام نیاز قلیچ آخوند دراین مدرسه به کارتدریس پرداخت . به تدریج از 1308 خورشیدی وبه امر سرهنگ حکیمی برتعداد مدارس افزودند . در این راستا دبستان صفوی بناور یا همان امچلی به همت تاج محمد آخوند در همان ساختمان مدرسه قدیمیه متعلق به پدرش آغاز به فعالیت نمود . بدین گونه نهضت مدرسه سازی در منطقه گمیشان به تبع از سراسر ترکمن صحرا با قدرت و شدت زیادی ادامه یافت . (نقل از کتاب تاریخچه چهارشهر ترکمن نشین )
فابل ذکر است که قبل از سال 1304 و قبل از بسته شدن مرز ایران و شوروی روحانیون ترکمن و علمای آن برای تحصیل بیشتر به بخارا خیوه و دیگر شهرهای آسیای میانه (مثل ازبکستان و ترکمنستان )امروزی می رفتند . از مدارس آنجا و کتابهای دست نوشته و چاپ سنگی آنجا و چاپ قازان مسکو استفاده می کردند .
بعداز بسته شدن مرزها در داخل ایران مدارس دینی و حوزوی هم به موازات مدارس جدید افتتاح شد. و گسترش یافت و همان روحانیون که در بخارا سمرقند و خیوه درس خوانده بودند جوانان طلاب دینی را جذب کردند و در تمام ترکمن نشین این مدارس حوزوی هنوز هم به فعالیت سنتی گذشته ادامه می دهند .
اما گومیشان و خواجه نفس سردمدار تحصیل در مدارس جدید بودند و تحصیل کرده های فراوان از این مدارس به علت نبود کار به نقاط دیگرمهاجرت کردند ازجمله گروهی به تهران کوچ کرده و در آنجا ساکن شدند و به امور اداری و تجاری پرداختند و تعدادی هم مسافرخانه ساختند و ترکمن هایی که برای کارهای خود به تهران می رفتند در این مسافرخانه ها ساکن می شدند به خصوص در خیابان امیرکبیر و پله نوروز خان تهران محل اجتماع ترکمن های مسافر تهران بودند .
گروه بزرگی از ترکمن پس از ساخته شدن بندر ترکمن به استر آباد (گرگان ) کوچ کردند . اما گمیشانی های زیاد سازنده اصلی و اولین ساکنان گنبدکاووس بودند.
منبع:جغرافیای ترکمن صحرا از نگاه سعداله دادخواه