حادثه منا آنقدر بزرگ، مهم و دردناک است که ضروری است از منظرهای گوناگون نگریسته و شکافته شود تا به زوایای پنهان ، تاریک و مبهم آن نور تابانده و حقیقت روشن شود.
از زمان وقوع این فاجعه ی انسانی که در مقابل چشمان حیرت زده هزاران انسان در روز روشن در مدت زمان چهار ساعت بتدریج روی داده است و برای جلو گیری از وقوع فاجعه زمان چهار ساعت مدت زمان زیادی می باشد، مطالب زیادی از جانب نویسندگان و صاحب نظران بیان شده و هنوز هم جا دارد گفته شود.
این بهت و حیرت بعد از گذشت بیش از دو هفته هنوز ادامه دارد و افکار عمومی مردم هنوز نتوانسته است آنرا هضم و جذب بکند.مردم انتظار دارند نویسندگان و تحلیلگران عمق قضیه را دقیقتر و عمیقتر بکاوند که چگونه توانسته این فاجعه به این وسعت و ابعاد اتفاق بیفتد. به خاطر همین اینجانب تصمیم گرفتم با یکی از کسانیکه این فاجعه ی دردناک و غم انگیزرا از نزدیک دیده و تمام وجود آنرا حس کرده و بطور معجزه آسایی با همسرش از مرگ حتمی نجات یافته به مدت یک ساعت گفتگو بکنم.
ایشان گفتند: ساعت هشت صبح راه افتادیم تا در منا به شیطان سنگ پرتاب بکنیم شرایط عادی و حرکات متعادل بود و در کنار ما ویلچری ها هم بودند که به راه خود ادامه می دادند. در آستانه تقاطع یکی از ماموران از حرکات حاجیان ویلچری جلو گیری کرد و آنها هم اعتراض کردند و گفتند: اگر قرار است ما وارد منا نشویم چرا اول نگفتید که ما این همه راه را با زحمت طی نمی کردیم. همین جرو بحثها سبب شد که ماموران دروازه را ببندند. بسته شدن مسیر وتداوم حرکات زائران پشت سری سبب ازدحام جمعیت گردید.
این حاجی ترکمن معتقد است: اگر هوا سرد بود یا خیلی گرم نبود ازدحام جمعیت به تنهایی نمی توانست زائران را از پا درآورد. گرمای بیش از حد هوا حدود 50 درجه، کم آبی ،تشنگی و خستگی سه چهار ساعته و خستگی و کم خوابی مفرط روزهای قبل هم دست به دست هم دادند تا این فاجعه رخ دهد.
او در ادامه ی صحبتهایش گفت: کسانیکه زن همراهشان نبود و به تنهایی آمده بودند توانستند از نرده های دو متری خودشان را به بیرون پرتاب بکنند و خودشان را نجات دهند و تعداد کسانیکه خودشان را ازاین راه نجات داده اند حدود 15 درصد می شود. خروج همین مقدار جمعیت سبب شد تا از فشار جمعیت اندکی کاسته شود که خیلی ها توانستند در وسط خیابان بنشینند . همین ها بودند از درون چادرها به افراد گرفتار شده آب و نوشابه و آب میوه پرتاب می کردند اگر این کار صورت نگرفته بود تلفات از این هم بیشتر می شد.
او در ادامه گفت: من با هزاران زحمت توانستم خود را از بالای نرده ی دو متری عبور دهم ولی نرسیده به چادرها افتادم و دیگر توان حرکت نداشتم. در همان اثنا که یک ایرانی که به مردم آب پرتاب می کرد از او تقاضای کمک کردم و او هم فوری دو بطری آب معدنی به من داد. من یکی را خوردم و یکی را به سرم ریختم تا توانستم خودم را به درون چادرها برسانم. به چادری که رسیدم انبار تدارکات بوده است که هرچه توانستم آب ، نوشابه و آب میوه خوردم تا حالم بهتر شد. در همین لحظات بود بعد از حدود چهار ساعت سر و کله ماموران امداد پیدا شد و مجروحان و مصدومان حادثه را با برانکارد بردند از جمله خانم من را هم با خودشان بردند.
او می گوید در لابلای فاجعه چند حرکت توجه او را به خود جلب کرده است:
یکم : یک نفر سیاه پوست که به زبان انگلیسی مسلط بوداحتمالاً هندی می باشد با صحبتهای خود به زوار روحیه می داد و فریاد می زد که نترسید پلیس می آید ماها ر ا نجات می دهد. مردم هم به محض اینکه اسم پلیس و امدادگر را می شنیدند اندکی آرامش و روحیه پیدا می کردند و این عمل در همان لحظات بحرانی خیلی حیاتی بود.
دوم : یک ایرانی که از بیرون به داخل آب و آب میوه پرتاب می کرد خیلی ها را از مرگ حتمی نجات داد برای او فرقی نمی کرد طرف چه کسی است. ایرانی غیر ایرانی؛ سیاه یاسفید، شیعه یا سنی، زن یا مرد ، بزرگ یا کوچک هیچ تفاوتی نداشت او هرچه می توانست آب می آورد وبه درون پرتاب می کرد در این لحظه من به ایرانی بودن خود افتخار کردم که ما چه هموطنان خوبی داریم.
سوم : در این لحظات بحرانی حرکات نژاد پرستانه هم دیده می شد و طبیعی هم هست که هرکس به مصدومان خودشان برسند. مثلاً شیعیان بیشتر به شیعیان خودشان کمک می کردند و سنیان به سنیان و سیاه پوستها هم به سیاهان خودشان. در واقع این همان رفتاری است که به آن در جامعه شناسی منطق موقعیت می گویند.
چهارم : یک حرکت عجیب هم از ماموران هلال احمر ایران دیده شده است وقتی امدادگران عربستان خانم ایشان (راوی این صحنه ) را به هلال احمر ایران تحویل داده اند یکی از ماموران با دیدن لباس ترکمنی این خانم گفته اند : اینکه سنی است. البته این را نمی شود به همه تعمیم داد و در شرایط بحرانی بعضی از حرکات غیر معمول طبیعی است. شاید هم رفتار نامناسب ماموران سعودی با زوار ایرانی سبب شده است او تحت تاثیر آنها این حرف را به زبان بیاورد.
پنجم : این صحنه ها و حوادث نشان می دهد جهان اسلام پر از نفرتهای قومی و دینی و مذهبی و نژادی می باشد و حتی رگه هایی از آن در ایران هم بصورت زیر پوستی دیده می شود اگر سرباز کند می تواند یک کشور را به ورطه نابودی بکشاند. اینکه این مشکل در بعضی کشورها دیده می شود و در بعضی کشورها نه ؛ ناشی از قدرت سر کوب حکومتها می باشد. ما نباید در مقابل این مشکل بی تفاوت بگذریم و آنرا نادیده بگیریم و بگوییم چنین چیزی در کشور ما وجود ندارد.
این مشکل در کشور ما هم وجود دارد چون کشور ما یک کشور چند قومی و چندمذهبی می باشد. حاکمیت برای ازبین بردن این شکافها کار اساسی غیر از کارهای عمرانی نکرده است. این مشکل با کارهای عمرانی و آبادانی از بین نمی رود و برای زدودن آن شاید سه چهار نسل کار عمیق و مستمر و لاینقطع فرهنگی لازم باشد که باید اندیشمندان دو طرف( شیعه و سنی) به جهاد فکری دست بزنند تا زمینه های هر گونه تبعیض و نا برابری را از بین ببرند.
ثبات ناشی از سرکوب و ترس ثبات پایدار نیست ثبات و آرامش زمانی پایدار است که محصول اندیشه های عمیق و بلند مدت باشد. این کار را باید از همین الان شروع کرد تا کشور ما به سرنوشت کشورهای عراق و افغانستان و سوریه و یمن و لیبی دچار نشود.