loading...
گروه ورزشی نوین جوان

تاریخ ترکمن و ترکمن صحرا


 

19- نجی عصرده توركمن حالقینینگ تاریخینده اینگ اساسی و مهم واقعه لر بولیار. روس و ایران دؤلتلرینینگ خزرینگ كنارلارینا آرالاشماغی و اولارینگ بو یرده اؤز قشونلاری اوچین حاربی قرارگاه سالدیرماغی و شوندان سونگرا توركمنلرینگ دنگیز اوستی سؤودالارینه كنترل اتمگـی حالقمیزینگ اركینلیگـی نینگ قیسیلماغینه سبأپ بولدی.
1797- نجی یئلده ایران پادشاسی آقامحمدخان قاجارینگ گرجستانینگ اوستونه ادن ایكینجی حاربی یؤریشی وقتی، شوشه قالاسینده، حیذماتكأرلری طاراپیندان اؤلدوریلیأر. اونونگ یرینه گچن محمدشاه هم آذربایجان و قـفـقازلارده باسیبالجیلیق سیاساتینی دوام اتدیریأر. بو دؤرده ایكی گزك روسلار بیلن ایران آراسینده اورش اودی توتاشیار. هر ایكی اورشده ایران یئنگیلیأر. ایكی دؤولت آراسینده گلستان و تركمنچای آدینده شرط نامه لاره قول چكیلیأر. شول شرط نامه لارینگ قول چكیش داباراسینه خزر یاقا یموت /جعفربای توركمنلرینگ بلـّی یاشولیسی(كدخداسی) قیات حان هم قاتناشیار. شوندا قیات حانینگ آیاق دیره مگـی اساسینده ایرانینگ حاربی گأمیلرینینگ خزر دنگزینه گیرمگـی قاداغان ادیلیأر. سبأبی ایرانینگ حاربی گأمیلری كومیش دفه و خوجه نفسی توپ اوقونا توتوپ، ایله گون برمه یأردی.

متن کامل مقاله را از لینک زیر دریافت کنید.

دانلود

منبع:http://www.bayragh.ir/


 


برچسب‌ها: مبارزات قیات خان سردار تورکمنها در قرن 19
نوشته شده در  یکشنبه سیزدهم مرداد 1392 ساعت 17:1 توسط Admin  [ نظر بدهيد ]

 

از نهضت جنگل تا گمیشان و گنبد کاووساحتراما اینجانب عباداله میرزا زنجانی فرزند سیف اله در 24/5/1321 در گنبد کاووس خیابان خیام به دنیا آمدم. 
پدرم سرباز میرزا کوچک خان در سالهای 1295 تا 1300ش به اتفاق 80 نفر از کردهای اطراف زنجان برای یاری و مددکاری میرزا کوچک خان و به سرکردگی خالد قربان و همگی با اسب و تفنگ دولول وارد قزوین و منجیل شده و به میرزا کوچک خان که از 37 سالگی تا 43 سالگی در استان گیلان حکمرانی می کرد کمک کردند و اصولا آسفالت و هواپیمایی و اتومبیل و راه آهن و گازکشی و لوله کشی آب و برق در ایران وجود نداشت. گیلان سرسبز بهترین نقطه برای کشتی رانی و آمد و رفت به اروپا و شوروی بود و مردم آنجا بهترین برنج ها و کیک ها و ماهی و قرقاول ها را می خوردند و انگلیسی ها در آنجا بانک شاهنشاهی و روسها بانک استقراضی تاسیس کرده بودند و رشتی ها بهترین نان را که در آن از بندر هشترخان (نزدیک باکو) و بوسیله کشتی وارد میشد، می خوردند. در آن دوران گیلانی ها از همه جای دیگر ثروتمندتر و ژیگول تر بودند و عمدتا کلاه شاپو یا سیلندر در سر داشتند و در گیلان به قدری درشکه وجود داشت که ترافیک بوجود می آمد و کردها ابتدا خیلی به میرزا کوچک خان برای ماندگاری او کمک می کردند تا جائیکه بهترین جنگ های پارتیزانی در داخل جنگل و حاشیه های رودخانه سفید رود تا پای جان انجام دادند، برخی شهید و همگی گلوله های ساچمه ای خورده و آسیب های فراوان دیدند لیکن بدلیل ناهماهنگی و کارشکنی های بوجود آمده و مخصوصا بدلیل انقلاب 1917 شوروی سرانجام میرزا کوچک خان شکست خورده و تارو مار گردید و لاجرم حقوق کردهای خالد قربان و با وجود سخاوتمندی های میرزا کوچک خان قطع می گردد. لازم به توضیح اینکه تعداد کردهای میرزا کوچک خان و از آن جمله پدر و مادرم بدلیل تشکیل خانواده به 200 نفر می رسد، پدرم 25 ساله بود که در نه سالگی ازدواج کرده بودند و چون میرزا کوچک خان شکست خورده بود تمام گناهها را به گردن کردها می انداختند و آنها را شوم و بدقدم دانسته و همواره آنان را مسخره می کردند و هر جا که می رفتند بدلیل داشتن لباس کردی و لهجه ی کردی مضحکه می شدند و ناچارا چون ممکن بود که از طریق قزوین به زنجان بازگشت نمایند، صد در صد اسیر سپاهان رضاخان خواهند گردید، لذا تصمیم می گیرند که سوار بر چند کشتی شده و از بندر انزلی به گمیشان که آن زمان چندین برابر از گنبد بزرگتر بود پیاده شوند. آنان 3 شبانه روز بی وقفه پارو می زنند و در آن دوران سفرهای دریایی در داخل دریای خزر به دلیل نبودن جاده خیلی متداول بود و بویژه گمیشانی ها با وجود داشتن شخصیتی بزرگ و ترقی خواه مانند رجب محمد صیادی متوفی 1313 روابط عمیق بوجود میاید و گرچه از جرگلان و دیدوخ و باغلق با گمیشان و بندرترکمن 400 کیلومتر فاصله وجود دارد اما این گمیشانی ها آنقدر که به سفر دریایی می رفتند به گوکلان نمی رفتند. گمیشانی ها در سال 1329 قمری یا 1289 شمسی قصد داشتند که کودتا کرده و محمدعلی شاه را که توسط مجلس دوم در سال 1327 قمری خلع شده بود در زمان نائب السلطنه بودن ناصرالملک دوباره به سلطنت برسانند و به همین دلیل حکومت مرکزی در زمان قاجار و پهلوی از گمیشان واهمه داشت و لاجرم راه آهنی را به بندرترکمن آورد که گمیشان را از اهمیت بیاندازد و طوری با گمیشان بدرفتاری میشد که آنان ناچار شدند که گمیشان را تخلیه کرده و اغلب به گنبد بیایند تا جاییکه گنبد که تا سال 1327 کدخدانشین بود، ناگهان دارای فرمانداری گردید در حالیکه گمیشان به تازگی دارای فرمانداری گردیده، دیگر اینکه کردهای میرزاکوچک خان پس از ورود به گمیشان پس از اندک مدتی در گنبد و کلاله و مینودشت ساکن شدند. آنان می گفتند که آب آشامیدنی در گمیشان وجود نداشت و خیلی شور بود و گمیشانی ها از آب باران که در آب انبار وجود داشت می خوردند که گاهی بدلیل نیامدن باران کمیاب می گردید و چون آب دریای گمیشان شورتر از همه جا می باشد، لاجرم این شهرستان بهترین موقعیت را برای ماهیگیری دارد، زیرا که ماهی ها علاقه ای عجیب به آب شور دارند!!
اینجانب سال 1327 را بخوبی بیاد میآورم، در آن سال پایم به مدرسه باز شد، من کدخدای گنبد را که ساری ساتائلاق نام داشت کرارا دیدم.
او قدی تنومند و پر هیبت داشت گرچه عکس تمام قد از او موجود نیست اما عکس او در عکاسی آیدین گنبد کاووس قاب شده است. حتی فرزند و نوه اش هم بلند قد بوده و هستند در آن دوران گنبد شهرداری به نام قرجه سیدی داشت که 12 برادر بودند که خیلی هم خدمت کرد و خیابان های گنبد را شن ریزی نمود و در آن زمان از جوی آب همواره آب آشامیدنی می گذشت و محل شهرداری در مغازه ای در فلکه ی مرکزی بود که حالا وارد خانه شده است و گنبد را که آلمانی ها در بحبوحه ی جنگ دوم با 16 خیابان ساخته بودند که 8 خیابان بر 8 خیابان دیگر عمود بود و آقای قربان دردی کامیاب متولد 1295 رئیس فرهنگ بودند که حالا هم زنده هستند و آقای محمد آخوند یا محمد گرگانی وکیل مجلس در پانزده دوره و جمعا 30 سال یعنی تا 1330 و پس از آدینه محمد وکیل مجلس شدند و بلاخره آقای بغدادی رئیس بانک ملی، تنها بانکی بود که در گنبد وجود داشت و آقای ولی محمد محمدی ثروتمندترین شخصیت در گنبد بود و آقای خداقلی آق بهترین سوارکار بودن که حتی در 70 سالگی هم سرحال بود.
1313 شمسی قزاق ها که ترکمن ها با آنها بلیش یعنی دانا می گویند بصورت سیل آسا و در حدود 5 هزار نفر که قبل از انقلاب 1357 به 15 هزار نفر می رسیدند بوسیله کشتی های متعدد وارد بندر ترکمن شده و اغلب در همان جا و حاشیه های رودخانه در گنبد که به آن چای بوئین می گویند ساکن شدند. آنان از جور و ستم استالین که در سال 1302 و پس از مرگ لنین و تروسکی به قدرت رسیده و بیش از 28 سال با دیکتاتوری حکومت کردند، ناچارا گنبد نشین و گرگان نشین و مخصوصا بندرترکمن نشین شدند. آنان بندرترکمن را به آن دلیل بیشتر انتخاب کردند که راه آهنی از بندرترکمن به تهران آغاز می گردید و تا سال 1339 هنوز راه آهنی به گرگان نیامده بود. قزاق ها صنعت گرتر از ترکمن ها بودند و ارابه های چهارچرخه و دوچرخه که کمپرسی می گردید و آلاچیق و طاقار و چمچه می ساختند و آهنگری را به خوبی بلد بودند و مخصوصا در کفاشی و چارق دوزی مهارت داشتند و لباس های جالب می پوشیدند و در درس خواندن نیز استعداد فراوان داشتند و بزودی دارای شناسامه ایرانی شدند و در قالی بافی و پلاس دوزی و نمد مالی و گل یقه ساطی نیز استعداد فراوان از خود نشان دادند. قزاق ها در ترکمن صحرا خانه های فراوان دو طبقه و با خشت خام و شیروانی کوب و یا سفالی ساختند. اما کردها بوسیله کشتی آنهم در سال 1301 اولین مهاجرانی بودند که در قرن 14 وارد ترکمن صحرا شدند و متعاقبا قزاق ها و ترک ها و بلوچ ها و زابلی ها یا همان سیستانی ها از سال 1330 به بعد و با تعدادی بیشتر که امرزه تعدادشان با ترکمن ها برابری می کند به ترکمن صحرا آمده و در تمامی نقاط استان ساکن شدند. زابلی ها علاوه بر ترکمن صحرا و استان گلستان در تمامی ایران بویژه در بیرجند و مشهد و تهران و مازندران و یا اینکه در تمامی استان ها جا پیدا کردند. آنان بدلیل خشکسالی و کم شدند سدهای آب رودخانه هیرمند بر اثر ایجاد سد ارغنلاب توسط افغان ها و با وجود ایجاد سدهای میان کنگی و زهک در ایران همچنان با خشک شدن دریاچه هامون که اطراف آن چندین هزار سال بهترین نقطه برای سکونت بوده و مهمتر از همه در اثر انتخابات دوره هفدهم در زمان مصدق که در اثر اختلافات قومی و عشیره ای حدود 200 نفر به هلاکت رسیده بود، دیگر سیستان که معنی و مفهوم آن ساکن بودن است، شبانه و پیاده به بیرجند و مشهد و آخر الامر به ترکمن صحرا راه پیدا می کنند و من اینها و تمامی نوشته هایم را خلاصه می گویم که ترکهای گنبد در زمان استالین دسته دسته به گنبد آمدند و عمدتا صایی و حمامی و سلمانی و نانوایی و دسته جات سینه زنی را بوجود آورند و ترکهای آذربایجان نیز بتدریج ازسال 1325 بواسطه واقعه آذربایجان گنبد نشین شدند. گرچه تعداد ترکهای تهران امروز از خود آذربایجان بیشتر است و اما فرزندان کردهای به گنبد آمده در سال 1301 تا استخدام اینجانب به عنوان تعدادشان 6 نفر بود که مهربانی بین ما وجود نداشت و از همان سربازان میرزا کوچک خان نیز چند نفری در شهرداری و ژاندارمری استخدام شدند و بعدها مرتبا بر استخدام آنها افزوده می گشت و گرچه آن نسل و فرزندان آنان به رحمت خدا رفته اند و از آنجائیکه اینجانب 40 سال در مشهد سکونت داشته ام بنابراین گرچه آنان را مشخصا می شناسم اما آنان اینجانب را به کلی ازقلم انداخته اند و بیگانه گردیده اند و گاهی در لباس و لهجه و کردار آنان نشانه هایی از کردی مشاهده نمی شود. قدر مسلم اینکه کردها و قزاق ها با کشتی و زابلی ها و بلوچ ها از لابلای درختان جنگل گلستان پای به ترکمن صحرا نهادند و اما پدر و مادرم و آنچه از کردها که از در سال 1301 و بعد از آن پای در گنبد گذاشتند از آنجاویکه ترکی می دانستند و گیلکی را هم در گیلان یاد گرفته بودند و از آنجائیکه گنبد شهرکی بکر و مستعد برای کشاورزی و کاسبی بود و همگی خیابان های شانزده گانه اش توسط آلمانها جلوه پیدا کرده و دارای چهار راه های زیبا بود، بنابراین هر تازه واردی را جذب می کرد. گرچه در آن دوران سال های متمادی در داخل گنبد آلاچیق های متعددی وجود داشت و زمین هایش آنقدر ارزان و حتی مفت بود که برخی در نزدیک ترین محل زمین های چند هکتاری را بدون رادع و مانعی صاحب شده و زراعت می کردند. از مالکین اولیه در گنبد می توان از ولی محمد محمدی و حاجی گرجی ایگدری و دکتر گرجی و مخودا لر بیاری و سرابی پا و توربانی و خداقلی آق و شیرمحمدی و قجقی ها و عبداله زاده و قرهقولپاقی و امان پور و سیدی ها و مرتضی نوروزی و بعدها فاریایی و برادران آسوده و بیگ زاده و خیلی ها را نام برد که عمدتا در ساخت و سازهای خود از آجرهای امام زاده یحیی و کوره ایکه در کنار بنای قابوس قرار داشت و یا با آجرهای خام و گاهی با گل و چپرهایی از نی می ساختند و مانند امروز از سیمان و جوشکاری استفاده نمی کردند. کردها بیشتر در خیابان وحدت گنبد به کسب و کار اشتغال پیدا کرده تا جائیکه این خیابان موسوم به خیابان کردها گردید که امروزه نیز به همین نام عنوان می گردد و گرچه همواره معورف است که خیابان های گنبد همگی مستقیم ساخته شده است اما نباید فراموش کرد که خیابان امامزاده یحیی و خیابان فرودگاه بر حسب دلایل فراوان قدری کج ساخته شده تا بتواند به مقصد راه پیدا کند، می دانیم که ترکمن ها به امامزاده یحیی که در سال 125 قمری در هفده سالگی شهید گردیده، قارانکی امام می گویند و اینجانب تا سال 1328 به یاد می آورم که این امامزاده در ساختمانی بسیار تاریک و محقر ساخته شده بود و بنابراین به آن قارانکی می گفتند. امام زاده ایکه در آزادشهر و برفراز کوه ساخته شده آق امام می گویند.
اولین کارخانه برق در گنبد توسط قربان یگانه در روبروی آرامگاه قابوس در 70 سال قبل تاسیس شد و از آنجائیکه تا آن زمان در گنبد عینکی وجود نداشت به او قربان عینکی می گفتند و خیلی ها هم از دیدن عینک تعجب می کردند و سالها بعد شهرداری گنبد کارخانه برق در داخل باغ ملی ایجاد کرد و لاجرم مردم گنبد دوگونه برق مصرف می کردند گرچه برق قربان عینکی کیلو واتی 7 ریال و برق شهرداری کیلو واتی 5 ریال بود، لیکن گنبدی ها بیشتر از برق قربان عینکی بدلیل نظم و انضباطی که در توزیع آن وجود داشت استقبال می کردند. در آن دوران وسایل برقی وجود نداشت و لاجرم برق فقط بمنظور روشنایی مصرف می گردید و رادیوها هم که تعداد آنها به اندازه انگشت های دست بود با باطری کار می کرد و لاجرم فقط شبها آن هم تا 12 شب کارخانه های برق کار می کردند و به خیلی از جاهای گنبد برق کشی نشده بود، اغلب در خیابان های 16 گانه گنبد فانوس آویزان می کردند ودر داخل خانه ها چراغ های روشنایی نفتی و یا ثروتمندها از چراغ توری و پریموس استفاده می کردند. در آن زمان تمامی خیابان های گنبد خاکی و رنگ آسفالت به خود ندیده بود و گنبدی ها از سال 1338 رنگ آسفالت به خود دیدند و سالها طول کشید که ادامه یافت، در آن زمان آخوند آباد و هفده شهریور و دریاچه و آزادگان و خیابان دانشجو و تقی آباد و کوی بهارستان و کوی فرهنگیان و زابل آباد و خیابان آرش و کمینه و اروند رود و سید آباد و امام رضا و خیلی ها وجود نداشت و در میدان یادبود کوره پز خانه ای آنرا مسدود نموده بود و در خیابان میهن شرقی که به آن خیابان خرها می گفتند پرتگاهی 2 متری وجود داشت و یا اینکه در خیابان دارایی بازار حلبی سازها و در قسمتی از خیابان طالقانی بازار حصیر فروشی ها و خیابان وحدت بازار کردها وجود داشت. اولین دسته جات سینه زنی توسط سید چمچه و عبایی انجام یافت و سپس ترک ها هم دسته ای تشکیل دادند.

عباداله میرزا زنجانی
مجله فراغی شماره 37، بهار 89

منبع:http://www.bayragh.ir/

 


برچسب‌ها: از نهضت جنگل تا گمیشان و گنبد کاووس
نوشته شده در  یکشنبه سیزدهم مرداد 1392 ساعت 17:1 توسط Admin  [ نظر بدهيد ]

 

در پایان دوران مغول، اتحادیه های نوینی از ایالات با نام های جدید پدیدار گشتند از آن میان مشهورتر از همه آق قویونلو بود، در همین حال در قسمت شرقی ماوراء النهر به هنگام فرو پاشیدن امپراطوری مغول، صحرا نشینان مغولستان به سرکردگی جغتای خان متوجه نواحی غربی شده به عنوان مدافع مرزهای اسلامی در برابر بیابانگردان شمال خراسان قد علم کردند.
«پس از مرگ تیمور آتش مناقشات داخلی زبانه کشید، در باختر ترکمنان قراقویونلو که رئیس ایشان بایرام خواجه از ایل بهارلو (متوفی به سال 782 هجری) نخست یه خدمت سلطان اویس جلایر درآمده بود، از ارمنستان به آذربایجان حمله بردند. این قوم را تیمور به ارمنستان رانده بود. قراقویونلو تا سال 814 ه/ 1410 م، بغداد را از آل جلایر گرفتند. متعاقبا آق قویونلو که مرکز ایشان دیار بکر بود و سرانشان از تیره بایندر بودند، سلسله قراقویونلو را برانداختند، در خاور ایران نیز جنب و جوشی میان ایلات اطراف خراسان پدیدار گردید. 
دوران سلسله ترکمنان قراقویونلو و آق قویونلو که به عنوان نیرومندترین گروه ها به ترتیب نخست در باختر و شمال باختری ایران و سپس در ایران مرکزی و جنوبی ظهور کردند خود نموداری است از جان تازه ای که سلطه صحرا نشینان ترکمان یافته بود و بر اثر آن ترکمانان به درون ایران حرکت کردند. این ترکمانان بیشتر شبیه سلجوقیان بودن تا مغولان و تیموریان.
با این حال به خلاف سلجوقیان هرگز نتوانستند دامنه فرمانروایی خود را به سراسر ایران گسترش دهند و نیز در متحد ساختن طوایف گوناگون ترکمان که حال دیگر چندین نسل بود با اسلام آشنا شده بودند توفیق چندانی نیافتند. از رؤسای پرآوازه ایشان اوزن حسن (متوفی به سال 882 ه/ 1477 م) بود. پس از مرگ اوزن حسن ایلات تاخت و تاز خود را از سر گرفتند. در این زمان مرکز اصلی آق قویونلو در آذربایجان و شیراز بود. سرانجام صفویه با متحد ساختن طوایف ترکمان و ایجاد همبستگی در میان آنان- کاری که قراقویونلو و آق قویونلو موفق به انجام آن نشدند- فرمانروایان بلامنازع ایران گشتند.» (1)
در تاریخ مغول در مورد ترکمنان چنین آمده است که : «در عهد سلطان اویس ایل خانی طوایفی از طایفه های ترکمن که به قره قویونلو یا قره قوینلی معروف بودند و در حدود دریاچه وان و حوالی موصل قدرت یافته و یکی از رهبران آنها به نام قره محمد ازیاران سلطان اویس شد. پس از فوت سلطان اویس وی و برادرش بایرام خواجه متحد کردن طوایف ترکمان به مرزهای عثمانی حملاتی کردند. در سال 777 هجری فرزند اویس سلطان، سلطان حسین ترکمانان را تنبیه نمود ولی قره محمد که مردی با تدبیر بود با دادن گوسفند در حدود 2000 به رسم پیش کش باب صلح و مذاکره را باز نمود. بعدها نوه قره محمد به نام قره یوسف حکومت قره قویونلو را تشکیل داد و بانی سلسله آق قویونلوها عثمان بیگ معروف به به قره سولیک که پدربزرگ اوزن حسن می باشد.» (2)
در مورد به قدرت رسیدن اوزن حسن از رهبران پرقدرت ترکمانان جمالزاده مطلبی را نقل می کند: « او درصدد بود که جای برادرش جهانگیر را که حاکم دیار بکر بود بگیرد، هنگامی که اطلاع یافت برادرش پایتخت را ترک و به ییلاق (نزدیک باردین) رفته، با جمعی از سپاهیان زبده خود را به صورت زغال فروشی درآورده پنهانی وارد قلعه شد و پس از کشتن نگهبانان و رسیدن یارانش از بیرون قلعه شهر را بدست گرفته و خطبه و سکه به نام وی انجام گرفت.» (3)
اوزن حسن بین جهان شرق و اروپا نقش عمده ای بازی کرد «راه تجاری در دست امپراطوری عثمانی بود و اروپاییان به خصوص تجار ونیز او را وادار به مبارزه علیه سلطان ترک می کردند و حتی او را به دامادی پذیرفته شاهزاده خانم «دسپینا» را به عقد او درآوردند. (4)

ترکمانان قراقویونلو
امرای این خاندان که از سال 780 هجری به بعد قدرت و نفوذی پیدا کردند، چهار نفر بودند. موسس حقیقی این سلسله قرا یوسف از اعقاب بهرام خواجه است که در شیروان و حوالی آن حکومت می کرد. ضمن یورش هفت ساله ی تیمورلنگ قرایوسف به همراه سلطان محمد جلایر بخدمت ملک الناصر پادشاه مصر رفت تا از وی برای جنگ با تیمور کمک بخواهد. سلطان مصر به سبب دوستی با تیمور، قرایوسف و سلطان محمد جلایر را زندانی کرد، اما پس از مرگ تیمور سلطان مصر آن دو را رها ساخت. قرایوسف با دسته ای مرکب از پانصد سوار از یاران و هواخواهان خود از مصر بیرون رفت و آهنگ آذربایجان کرد. وی در سر راه خود قلاع و استحکاماتی چند و از جمله دیار بکر را که در دست کسان تیمور بود گرفت. سپس نزد ملک شمس الدین حکمران اخلاط واقع در کنار دریاچه ی وان رفت، با وی قرارداد اتحاد و دوستی بست و دختر او را به ازدواج خویش درآورد. 
در آن تاریخ میرزا ابوبکر پسر میرانشاه نواده ی تیمور بر تبریز حکومت می کرد. چون خبر عزیمت قرایوسف به تبریز را شنید، متوحش شده فرار اختیار کرد و قرایوسف بدون برخورد با هیچگونه مقاومتی وارد تبریز شد، ولی در نزدیکی تبریز با میرزا ابوبکر و میرانشاه به سختی جنگید. در این جنگ میرانشاه کشته شد و میرزا ابوبکر به جانب کرمان فرار کرد. قرایوسف پس از این پیروزی سراسر آذربایجان را تخت تسلط خود درآورد. در همان هنگام که قرا یوسف به تبریز رفته بود، سلطان احمد جلایر که با قرایوسف در مصر زندانی شده و به اتفاق یکدیگر زندان را ترک کرده بودند، بر بغداد چیره شد و چون در سال 813 هجری آگاهی یافت که قرایوسف پسر وی را دستگیر کرده است، دوباره به همدان و تبریز لشکر کشید، ولی بالاخره از قرایوسف شکست سختی خورد و پسرانش توسط وی کشته شدند.
قرا یوسف بغداد را به یکی از پسران خود به نام محمدشاه داد و با کشته شدن جلایر، بر تمام آذربایجان و عراق و عرب سلطه یافت و در سال 816 هجری قزوین و ساوه را نیز ضمیمه متصرفات خود کرد. هنگامیکه میرزا شاهرخ خان پادشاه تیموری از این واقعه آگا شد، به قصد سرکوبی قرایوسف با لشکری گران آهنگ آذربایجان کرد، اما در همان اوان قرایوسف به سختی بیمار شده و در ذی قعده سال 823 هجری بدرود حیات گفت و به این ترتیب خاطر میرزا شاهرخ از جانب وی آسوده گردید.
پس از مرگ قرایوسف امیر اسکندر به جای او نشست. میرزا شاهرخ در سال 832 هجری از همه نقاط ایران لشکری گران فراهم کرده عازم آذربایجان شد و در نزدیکی سلطانیه با امیراسکندر و برادر او میرزا جهانشاه جنگی سخت کرد. آن دو برادر شکست خورده متواری شدند و میرزا شاهرخ به سمرقند بازگشت. میرزا اسکندر دوباره لشکری گرد آورده به آذربایجان رفت و در طی نبرد کوتاهی میرزا اسکندر را به جانب قراباغ قفقاز متواری کرد و میرزا جهانشاه برادر اسکندر به شاهرخ پناهنده شد و از او طلب عفو کرد. شاهرخ نیز در سال 840 هجری حکومت آذربایجان را به او داد. اسکندر در همان سال توسط پسر خود قباد کشته شد. میرزا جهانشاه که پس از قتل برادرش رئیس خاندان قراقوینلو شده بود، اندکی بعد مورد توجه شاهرخ قرار گرفت و از طرف او به حکومت عراق و فارس و کرمان منصوب گردید.
این امیر پس از مرگ شاهرخ از موقعیت استفاده کرده به طبرستان و گرگان لشکر کشید و هرات را به تصرف خویش درآورد. اما از آنجا که پسرش حسینعلی در موقع غیبت وی در آذربایجان طغیان کرده بود، ناگزیر با تیمور از در مصالحه درآمده به آذربایجان بازگشت و شورش را سرکوب و در سال 872 هجری با یکی از امرای آق قویونلو به نام امیر حسن بیک که او را اوزن حسن می گفتند جنگیده شکست خورد و کشته شد. آخرین فرد ای خاندان امیرحسین علیشاه پسر میرزا جهانشاه است که در سال 873 هجری بدورد حیات گفت و با مرگ وی دودمان قراقویونلو برچیده شد.
قرایوسف دومین امیر قراقویونلو را امیر تیمور مدتی مجبور به فرار کرد وای او گاهی خود به ملک خود برمی گشت و چون امیر تیمور در سال 807 هجری مرد، ممالک اولی خود را بدست آورد و شش سال بعد متصرفات امرای جلایری را هم ضمیمه قلمرو خویش کرد. سلسله امرای قره قویونلو را در سال 874 هجری اوزن حسن رئیس طایفه آق قویونلو منقرض کرد.

ترکمانان آق قویویونلو
این طایفه مانند قراقویونلو ها دز زمان تسلط تیمور بر ایران و آسیای صغیر شهرت و نفوذی به تمام بدست آوردند. سرسلسله و موسس این خاندان قراعثمان بود که تیمورلنگ حکومت ارمنستان و عراق و عرب را به او داد. قراعثمان پس از مرگ تیمور قدرت فوق العاده ای یافت و شهر دیار بکر را مقر حکومت خود ساخت. بعد از قرا عثمان نه تن از افراد سلسله مزبور بر سر کار آمدند که نام آنها: امیر حسن بیک (اوزن حسن) ، سلطان خلیل، سلطان ایسنقر و ... است.
امرای آق قویونلو در آذربایجان و دیار بکر رقبای طایفه قراقویونلو بودند، ولی پس از 30 سال حکمرانی شاه اسماعیل در تاریخ 907 هجری/1502 میلادی در جنگ بزرگ شرور ایشان را مغلوب کرد و کمی بعد از این واقعه از بین رفتند.
باقی مانده آق قویونلو ها و قراقویونلوها با ازدواج کردن و مختلط شدن با کردها و اعراب و ترکها و مسافرت به داخل خاک عثمانی اصالت قومی خود را از دست داده و ترک و کرد و عرب شدند. فعلا از این ترکمن ها گروه کوچکی که تعدادشان به سیصدهزار نفر می رسد در کشور عراق امروز بعد از کردها و عرب ها و ایرانیها از اقلیت های نژادی این کشور به شمار می روند و به نام ترکمن های عراق معروفند.
در اوایل سال 862 هجری ترکمانان به رهبری حسین سعدلو در گرگان و استرآباد طغیان کردند ولی در نبردی با حسین بایقرا منهزم و متواری گردیدند- اواخر سال 862 هجری در تخاصمات بین دو شاهزاده، شاه محمود و میرزا ابراهیم (پسران بابر)، شاه محمود شکست خورد و از مشهد به گرگان و استرآباد آمد. امیر باباحسن حاکم اینمناطق نسبت به او خدمات زیادی کرد. مدتی بعد میرزا ابراهیم در پی او از راه نسا به سوی گرگان آمدو در همین بحبوحه آگاه شد که میرزاجهانشاه ترکمان از طرق صندوق شکن به سوی استرآباد گرگان سرازیر شده است. شاه محمود و باباحسن نیز گریختند. میرزا ابراهیم به سرعت به یکی فرسخی استرآباد آمد تا شاید به محمود و باباحسن دسترسی یابد. نخست جمعی از پهلوانان خود را جلو جلو به استرآباد فرستاد. ولی در میان جنگل و گل و لای جمعی از قراولان سپاه ترکمن آنها را اسیر و به قتل رساندند. میرزا ابراهیم اوضاع را نامساعد دید و تصمیم به بازگشت گرفت.
جهانشاه بلافاصله محمد میرزا و ابولفتح را در رأس لشکری بزرگ جلوتر از خود به استرآباد فرستاد. آنها به سرعت دو روزه خود را به دروازه های قلعه استرآباد رساندند و ناگهان به داخل قلعه ریختند. مردم از ترس سپاه ترکمان قراقویونلو کوچه های قلعه را خالی کردند و به خانه های خود پناه بردند. بابا حسن از منطقه اطراف استرآباد گریخت ولی سلطان ابراهیم درگیر جنگی سخت با قراقویونلوها شد. لشکر ترکمانان گریختند ولی با رسیدن جهانشاه به سه فرسخی استرآباد، در تنگنای جنگل بعد از یک نبر دیگر، سردار لشکر استرآباد، ابوسعید دستگیر شد. عده ای دیگر از رجال استرآباد مثل حسن علی توخان دستگیر و سلطان حسین فیروز شاه نیز کشته شد. سلطان ابراهیم گریخت و استرآباد اشغال گردید. همان شب جهانشاه در قره تپ با مشورت بزرگان ترکمان 300 جوان رزمنده استرآباد را به قتل رساندند، اموال باباحسن نیز در استرآباد مصادره گردید.

پی نوشت:
1- ایلات و عشایر، مجموعه کتاب آگاه
2- تاریخ مغول
3- جنگ ترکمن
4- تشکیل حکومت ملی

منابع
امین الله گلی، «سیری در تاریخ سیاسی اجتماعی ترکمن ها»
مایسا ایری، «سیری در تاریخ ترکمن»

 


برچسب‌ها: ترکمن های آق قویونلو و قراقویونلو
نوشته شده در  یکشنبه سیزدهم مرداد 1392 ساعت 17:0 توسط Admin  [ نظر بدهيد ]

 

مبارزات ترکمن ها با هلاکو
طبق نوشته های شجره تراکمه، قهرمانی ارساری بای (در روایات ترکمنی ارساری بابا) نقش مهمی دارد. اصل وی از طایفه سالیر بوده ولی بعدا به صورت سرکرده نظامی در کوه های بلقان بر طوایف خود رهبری کرده است.
سالر بودن وی به تحقیق معلوم نیست چون که ارساری خود زمانی تحت تابعیت طایفه سالر بوده است. او مسلمان بوده و کتابی به نام «معین المرید» را از شیخ شرف خوجه به قیمت 40 شتر خریداری کرده است، (1) این کتاب در سال های 714- 713 هجری نوشته شده و به زمان حیات ارساری بای مربوط می شود. درباره رویارویی ارساری بای با اردوی طلایی خبری در دست نیست ولی در اواخر قرن هشتم در ایام جنگ های داخلی، لشکر ترکمن های بلقان توانستند اختیارات بیشتری کسب کنند. مسلمان شدن بیانگر مخالفت وی با اندیشه اشراف و خان های مغول و مردمی بودن ارساری بای که دین مردم را پذیرفته است.
روایات ترکمنی می گویند که هلاکو خان از دختر ارساری بای تقاضای ازدواج نمود. این روایت بیانگر آن است که هلاکو می خواست این طایفه را به خود ملحق سازد. کمی بعد فردی به نام «قاما» بر سر ارساری ها یورش آورد. ارساری در لب چاه دوکر (شاید توارقیر باشد چون قبر وی هنوز هم آنجا است) کشته شد، دخترش اسیر و طایفه اش نابود گردید. تاریخ این واقعه شاید در سال 755 هجری قبل از نابودی هلاکوییان باشد.
در اواخر قرن نهم هجری ترکمن های شمال خراسان، ساکنین بالکان، اوست یورت و منقشلاق به صورت نیمه مستقل زندگی می کردند. این طوایف مانند سالر، ارساری، آل علی، آداق لی حرز و ... بودند و در مناطق وسطای ترکمن صحرا تیره تقتامیش از طایفه تکه زندگی می کردند. ترکمن های این منطقه به همان صورت نیمه دامداری- نیمه کشاورزی باقی ماندند. شکارچیان، ماهیگیران و وجود کارگاه های کوچک خانگی گواه بر این امر است، طوایف فقیر زندگی مشقت باری داشتند.
خان های ترکمن القابی نظیر «اون بگ» را همچنان نگه داشتند. سران قشون ترکمن در سالهای 60- 50 قرن دهم هجری در لشکرکشی علیه سلطان حسین شرکت داشتند، سرکرده ترکمن ها «میرشا» بود، در نبرد سلطان حسین میرخوند – مورخ- از قلعه آداق نام می برد و بارتولد آن را قلعه ترکمن ها به حساب می آورد، به این قلعه باریکه راهی منتهی می شد.
در اوایل قرن دهم هجری بخشی از ترکمن ها تحت حاکمیت اوزبک ها درآمدند. ترکمن های بلقان از وضعیت بدی برخوردار بوده و از استقلال خود بهره ای نگرفتند.

پی نوشت:
1- از امیر تیمور دیوان شعری به زبان ترکی و فارسی به یادگار مانده است. وی در اشعار خود را با تخلص امیر خطاب کرده است.

منبع:
امین الله گلی، «سیری در تاریخ سیاسی اجتماعی ترکمن ها» 

 


برچسب‌ها: مبارزات ترکمن ها با هلاکو
نوشته شده در  یکشنبه سیزدهم مرداد 1392 ساعت 16:59 توسط Admin  [ نظر بدهيد ]

 

امیر تیمور که داماد امیر حسن بیگ ترکمن بود پس از برپا کردن قدرتی در تاتارها و ازبک ها و ترکمن های تکه و یموت و بخصوص ساریق و سالورها و ترکمن های دیگر، ترکستان را با خود همدست نموده با این نیروی عظیم تاتار و ترکمن به ایران و هند و تا کرانه های رود ولگا و از طرف مغرب تا دمشق و دشت آناطولی، یورش های تاریخی خود را آغاز کرده و نواحی نامبرده را به زیر سم سواران ترک و ترکمن در هم کوبید.
تیمور که در زبان ادبیات ترکمن به نامهای تیمور کور تکه یا دمیرخان و غیره معروف است، مردی دلیر، قدرتمند و سیاستمدار است و از طرف پدر نسبت اش به تاتارها و چنگیز می رساند و به همین علت نیز با ترکمن های ساروق و سالور و تکه بسیار مهربان بود و حتی یا دختر امیر حسن بیگ رئیس ایل ترکمن های سالور که نسبت خود را به تویلی خان پسر چنگیز می رساندند ازدواج کرده و بدین وسیله ترکمن ها، تاتارها و ازبک ها را سالها در جنگ و ستیز با همدیگر بودند متحد کرده و نیروی بسیار عظیمی از اتحاد این قبایل تهیه و تدارک نمود و این امر موجب پیشرفت کار او گردید.
تیمور مدتی با ترکمنان رابطه حسنه داشت و حتی آنها را در لشکر کشی های سال 794 هجری با خود همراه نمود، ولی مدتی بعد بسیاری از ترکمنان آق قویونلو را در سمنان و شاهرود قتل عام کرد.
در لشکر تیمور هزاران سوارکار دامدار از جمله ترکمن ها به اجبار کشته شدند. آنان در لشکرکشی های دور و دراز تیمور هم شرکت داشتند به عنوان مثال در لشکرکشی سال 794 هجری شیخ داود ترکمن هم شرکت داشت. در این سال ترکمن های بایات علیه سیاست ظالمانه تیمور قیام کردند. شورشیان خود را طرفدار تقتامیش خان سرکرده اردوی طلائی اعلام و با زدن سکه به نام وی و خواندن خطبه این مسئله را به اثبات رساندند. قیام توسط میرانشاه پسر تیمور سرکوب گردید، وی از کله کشته ها مناره ساخت. 
تیمور در سال 808 هجری در هجوم به ختای از دنیا رفت، با مرگ وی امپراطوری او نیز پراکنده گردید. درباره جنبش ترکمن ها علیه تیموریان اطلاعاتی هست که به دوران ما رسیده است. بعد از مرگ تیمور، ترکمن ها از جنگ بین خان ها استفاده کرده و در مناطق اوغورچ کنار دریای خزر و در دهستان شورش برپا کردند. در سال 812 و 813 هجری به سمت کوه های بلقان کوچ کردند. ریش سفیدان ترکمن ها نزد شاهرخ تیموری آمده و از وی اختیار سرزمین های خود را بدست آوردند و در اواخر قرن نهم هجری دهستان به صورت متروکه درآمده از حالت شهر بودن خارج شد.

منابع
امین الله گلی، «سیری در تاریخ سیاسی اجتماعی ترکمن ها»
مایسا ایری، «سیری در تاریخ ترکمن»

 


برچسب‌ها: ترکمن ها در ایام تیمور و تیموریان
نوشته شده در  یکشنبه سیزدهم مرداد 1392 ساعت 16:59 توسط Admin  [ نظر بدهيد ]

هجوم مغول و تسخیر قسمت اعظم ماوراءالنهر و خراسان در منابع معتبر نظیر جهانگشای جوینی و جامع التواریخ به تفصیل بحث شده است. هدف ما در این گفتار مقابله و درگیری مغولان با ترکمن هاست.
فرزندان چنگیزخان بعد از تسخیر بخارا، راه خیوه و اورگنج را در پیش گرفته با محاصره اورگنج جنگهای خونینی در کرانه دریاچه آرال بوجود آوردند. به شورش ترکمن ها در اکثر منابع اشاره شده است به ویژه دلاوری های سلطان جلال الدین زبانزد چنگیز خان بود.
«هنگامی که سرکردگان مغول در قراقوروم (قراقوم صحیح است) بودند، می خواستند از وجود صحرانشینان نیاز قشون را تکمیل نمایند. در سال 616 و 617 هجری شهر جند مورد تاراج قرار گرفت. خود جوچی در جند ماند و سال بعد از آنجا به خوارزم رفت. بخشی از لشکر تحت ریاست «اولوس ایدی» به قراقوم اعزام گشت و جای آن را فوجی ده هزار نفری از ترکمنان گرفت. فوج مزبور جزء لشکریانی که تحت ریاست تاینال نویان به خوارزم اعزام شده بودند درآمد.
تاینال به اتفاق مقدمه لشکر خویش چند منزل ره سپرده بود که خبر رسید فوج ترکمن شورش کرده و مغولی که به ریاست آن منصوب شده بود، مقتول گشته است. تاینال به درنگ عنان بازگرداند و به ترکمنان حمله کرد و بیشتر آنان را نابود کرد و بقیة السیف به مرو و آمل پناه بردند.» (1)
کمی بعد ترکمن های بلقان (بلخان)، اوست یورت، منقشلاق مجبور شدند تابعیت جانی بگ فرمانده اردوی طلایی را بپذیرند. به ترکمن ها خراج تحمیل گردید. آنان بجای خراج نقد، شتر پرداختند.
مامور جمع آوری مالیات در زمان جانی بگ فردی به نام «سانکلی- سین» از اویغورها بود. وی رأساً سرباز می گرفت و خود دادگاه تشکیل می داد و جزا معین می کرد. ترکمن های بلقان علیه خراج گیران قیام کرده «سانکلی- سین» را کشته، همراهان وی فرار کردند. مقارن همین ایام جانی بگ نیز کشته شد و بردی بگ به خاطر شورش های فراوان فرصتی برای سرکوبی ترکمن ها نیافت اما یک دسته ترکمن ها تابعیت خان را پذیرفتند. بعد از مرگ بردی بگ، ترکمن ها متوجه شدند که قدرت استثمارگران سست شده دسته به اسلحه بردند و رمه ها و گوسفندان خان را (گوسفندانی که از خودشان گرفته شده بود) یه یغما بردند. خراج گیران از ترس گریختند ولی از ترس فرماندهان اردوی طلایی در ترکمن صحرا و بلقان پراکنده شده بعدها تابعیت یموت را پذیرفتند.
به این ترتیب ترکمن ها علیه اردوی طلایی به نبرد برخاستند و بعد از نبردهای کولیکو (نبردهای تولای مغول با روس) اردوی طلایی حاکمیت خود را در مناطق بالقان و اوزبای از دست داد، به خاطر همین درگیری ها بود که در منابع مختلف از یورش مغول ها به ترکمن صحرا اطلاعاتی داده نمی شود.
سالرها، تکه ها و یموت ها و دیگر طوایف ترکمن از حاکمیت مغول ها آزاد گردیدند. در قرن نهم هجری خبر از استحکام مواضع مغول ها در مناطق ترکمن نشین بلقان، اوست یورت، مونگ قشلاق و خوارزم آمده است، به عنوان مثال پدر تقتامیش خان، «توی خوجه» در دهه 60- 50 قرن نهم در مونگ قشلاق حکومت می کرد.

اوضاع اجتماعی ترکمن ها در دوران مغولها
اطلاعات ما درباره وضعیت کشاورزی و نحوه معیشت ترکمن های مونگ قشلاق در قرن هشتم و نهم هجری از وضعیت آنان کمتر است، از نحوه پرداختن خراج به وسیله مال مشخص می شود که ترکمن ها در این دوره به دامداری مشغول بودند. ابولغازی درباره کوچ دامداران می نویسد:«در ایامی که مگس و پشه زیاد بود ترکمن ها از لب دریا (خزر) دور شده به مقدار 2 روز از کنار دریا در کنار چاه ها اطراق می کردند و بعد از اتمام علفزار آنها دوباره به کنار دریا بر می گشتند.»(2)
طغین جیحون در کشاورزی و آبیاری زمین ترکمن های این منطقه موثر گردید و در کنار ساری قمیش میدان های وسیع کشاورزی پیدا شد. با وجود تعداد ایلات در این منطقه باز هم ترکمن ها نقش اصلی را بازی می کردند. یکی از این طوایف «آداق لی» یا آداق لی حزر یا هزار» بود، چون این ایل در کنار جزایر زندگی می کردند به آنها آداق لی می نامیدند (آدا در ترکمنی به معنی جزیره است).
مقارن حمله مغول و تخریب میدان های کشاورزی و آبیاری، در دهستان و سایر نقاط ترکمن صحرا کمبود غله بوجود آمد.
افراد فقیر که مال و رمه ای نداشتند به کشاورزی و اسکان روی آورده و ترکمن های دامدار به کوچ پرداختند. این مسئله از تقسیم اولیه ترکمن ها به «چاروا» (مالدار) و «چمور» (کشاورز) خبر می دهد. ابولغازی در مورد پیدایش «حزر جوره» سرکرده طایفه حزر این گونه می نویسد: «چهار تن مغول و سپس 6 تن سالور در نزد حزر جوره به کار مشغول شدند تمام آنها ثروتمند شدند. به آنها طوایف مختلفی که توسط چپاولگران مغولی از پا در آمده بودند پیوستند و به این ترتیب این طایفه شکل گرفت.»
طایفه «آل علی» هم در قرن نهم این گونه پیدا شد، این طایفه در غرب اوزبای زندگی می کرد و رهبر آنها «علی جوره» بود، افراد فقیر از ترکمن و ازبک به گرد او جمع شدند و به همه «آل علی»- به مناسبت رهبر طایفه- گفته شد.
در قرن هشتم هجری عده زیادی از خراسانی ها به میان ترکمن های پناهنده شدند علت عمده مهاجرت آنها کی بخاطر فرار از دست ماموران مالیاتی و دیگر به خاطر قیام مسلحانه ای که علیه اردوی طلایی انجام دهده بودند می باشد، آنان به میان ترکمن حزر ها و آل علی ها و سالرها (درمنابع و متون به صورت سالور نوشته شده ولی تلفظ ترکمنی آن سالر است) پناهنده شدند. چون این عده در میان ترکمن ها زندگی کردند طوایف و تیره های جدید پیدا شد. برای فرار از دست مغول ها و اردوی طلایی، منطقه ترکمن صحرا منطقه امنی بود و گاهی که روابط تیره می گردید روابط دیگری جای آن را می گرفت. به عنوان مثال خواستگاری هلاکوخان از دختر ارساری بای.
زمین های وسیع و چشمه ها در اختیار رهبر طایفه قرار داشت به عنوان مثال ارساری بای 6 چشمه بزرگ و کوچک در بالقان های بزرگ و کوچک خرید و طبق نوشته ابولغازی آنها را به فرزندان خود میراث گذاشت، در منطقه شمال، سالرها، یموت ها، تکه ها، ساریق ها و احتمالا چاودیرها در اوست یورت و مونگ قشلاق به همان وضع سابق زندگی می کردند و عناصر مختلفی از ترکیب اقوام بوجود آمدند. مانند (سالرها، چاودیرها، ابدال ها، تکه ها) که به طوایف قدیمی بستگی هایی پیدا کردند. ترکمن های شمالی تر به صورت مستقل نماده وارد اردوی طلائی شده و کمی بعد سران ترکمن ها به القابی نظیر «اون بگ» (فرمانده ده تایی) ملقب گردیدند ولی آنها نقش مهمی در این لشکر نداشتند و ترکمن ها هرگز به مقامی نظیر «یوز باشی» (فرمانده صد تایی) نرسیدند. سران تیره ها و طوایف ترکمن در تقویت دین اسلام کوشیدند و در این ایام ترکمن ها دولت مستقلی نداشتند. 
درباره تیره «قرابکاول» باید گفت که این تیره با بکاول مغول ها بستگی دارد و ریشه این تیره به حساب می آید. کمی دیرتر بکاول ها با تیره ای بنام «قرا» متحد شده بنام «قرابکاول» نامیده شدند.
در این دوران جریان پیدایی خلق ترکمن که با حمله مغول ها سست گشته بود سریعا رشد می کند و به صورت ترکمن های شمال یعنی اوست یورت و مونگ قشلاق زندگی می کردند. در عصر هشتم و نهم هجری این طوایف با قوم و خویشان خود متحد شدند و در اثر نبرد با خان ها، دوباره سبب پراکندگی ترکمن ها می شود، در نتیجه طوایف جدیدی کوچ کرده به این اتحادیه های جدید می پیوستند با از بین رفتن خان ها طوایفی که شرایط مشابه و ویژه بخود را حفظ کرده بودن به نام ترکمن ظاهر شدند اما با این عمل ترکمن ها با زندگی نیمه دامداری- کشاورزی و حتی خصوصیات فیزیکی (چهره و فرم مو ...) و تمدن و نحوه زندگی، بوط کامل با همسایگان خود (ازبک ها ، تاجیک ها، خوارزم، خراسانی ها) متفاوت بودند.

نتیجه هجوم مغول
هجوم مغول ها نع تنها سبب غارت مردم گردید بلکه آنان را از نظر روحیه نیز از پا افکند و وضعیت زندگی اقوام را از اساس تغییر داد. طوایف شمال خراسان و خوارزم به ویژه ترکمن ها زیان های زیادی از نظر عقب ماندگی کشاورزی و پرداخت خراج متحمل گردیدند. ترکمن هایی که در این مناطق زندگی می کردند زندگی یکجانشینی و کوچ را ادامه دادند. در قرن 8 هجری زندگی را به صورت روابط عشیره ای همراه با ملوک الطوایفی که صاحب زمین و رمه و چشمه بود ادامه می دادند.

پی نوشت:
1- ترکستان نامه، ص 865.
2- شجره تراکمه، ابولغازی.

منبع:
سیری در تاریخ سیاسی اجتماعی ترکمنها- امین الله گلی 



نوع مطلب : تاریخ ترکمن،  
برچسب ها : 
لینک های مرتبط :

 


برچسب‌ها: ترکمن ها در ایام حمله مغول
نوشته شده در  یکشنبه سیزدهم مرداد 1392 ساعت 16:58 توسط Admin  [ نظر بدهيد ]

 

انوشتکین قرجه بنیانگذار خوارزمشاهی ابتدا در خدمت سلجوقیان بود وی به منظور تشکیل دولت، خان های پراکنده را متحد ساخت. وی سرکرده قشون در زمان «بلاگ تکین» سنجر بود. پسر تکش قطب الدین محمد راه پدر را ادامه داده بعد از کشتن شاه خوارزم در سال 491 ه از طرف «بورگ یارق» به حکمروایی خوارزم رسید و تیول خوارزم به وی سپرده شد.
از زمان قطب الدین محمد بین ترکمن های مونگ قشلاق و خوارزم اختلافاتی روی داده بود. ابن اثیر می نویسد: «زمانی یکی از رهبران ترک به قصد لشکرکشی به خوارزم از سنجر کمک طلبید و برای این کار محمد را مجبور به واسطه گری کرد ولی ترک ها قبل از آمدن سنجر از نیشابور به مونگ قشلاق فرار کردند. این مبارزات تا روی کار آمدن خوارزمشاهیان ادامه داشت.» (1)
قطب الدین محمد در 522 هجری درگذشت و به جای وی آتسز (551- 522 هجری) به تخت نشست. آتسز به منظور کسب قدرت بیشتر خواست شورش اوغوزها را بخواباند و سنجر اسیر را آزاد کرد. «آتسز در سال 551 هجری به قلب ترکمن صحرا حمله کرد و در همین سال در گذشت، پسر بزرگ او، «ایل ارسلان» از کشتن و کور کردن برادران آغاز کرد. وی سهم سربازان و غنیمت جنگی را افزایش داد و به این ترتیب پایه های حکومتش را مستحکم ساخت.» (2)
در زمان علاء الدین محمد دوم فرزند تکش (617- 597 هجری) از بین ترکمن ها قشون بزرگی تشکیل گردید و بر تمامی متصرفات سلجوقیان از عراق تا ری و خراسان دست یافتند. از رهبران برجسته خوارزمشاهی سلطان محمد به قدرت رسید و ترکان خاتون مادر وی از قبیله قبچاق بود و نفوذ عجیبی در دستگاه حکومتی داشت. وی بتدریج ترکمن ها را از مصادر حکومتی اخراج و فبچاق ها را وارد کارهای دولتی کرد.

پی نوشت:
1- تاریخ گزیده، حمدالله مستوفی، ص 365 و 366.
2- ترکستان نامه، ص 692.

منبع:
سیری در تاریخ سیاسی اجتماعی ترکمنها- امین الله گلی

 


برچسب‌ها: ترکمن ها در دوره خوارزمشاهیان
نوشته شده در  یکشنبه سیزدهم مرداد 1392 ساعت 16:57 توسط Admin  [ نظر بدهيد ]

 

آثار ترکمنان سلجوق در ایران
ترکمن های سلجوق ها به رهبری طغرل بگ سلسله ای در ایران تأسیس کردند سپس در 450 هـ/ 1055 م به بغداد رسیدند و بدین ترتیب مقدمات تشکیل و تثبیت امپراتوری بزرگ جهان اسلام به نام سلجوقیان فراهم آوردند. در این بررسی به تاریخ مهم و پر اثر ترکمنان سلجوق نمی پردازیم، بلکه به آثار جاودانه ای که بعنوان نمادهای معماری دوره ی ترکمنان سلجوقی شناخته می شود، به تفصیل توجه می کنیم.
متعاقب استقرار خاندان سلجوق و گسترش قلمرو حکومت آنان تمدنی به نام تمدن سلاجقه ی ایران به وجود آمد که در تاریخ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ملت ما اهمیت بسزایی دارد. [1] در دوران سلطنت این خاندان، شهرهای اصفهان، مرو، نیشابور، هرات، جرجان و ری مرکز تجمع صاحبان هنر و پیشه بوده اند که امروز خوشبختانه بسیاری از آثار این هنرمندان در موزه های داخلی و خارجی دیده می شود. در این عصر صنایع و معماری نه تنها درداخل ایران زنده و با عشق و ابتکار زیاد تعقیب شد، بلکه فتوحات سلجوقیان اصول صنایع ایران را تا سواحل مدیترانه و حتی تا شمال آفریقا [2] بسط داد. به همین جهت دوره ی سلجوقیان از لحاظ سبک و شیوه ی هنری در تاریخ هنر ایران دارای مقام ویژه ای است. به بیان دیگر، با آمدن سلاجقه به ایران تحولی در هنر این دوره ی ایران رخ داد، زیرا وحدت سیاسی باعث شکوفایی علوم دینی و فنون شد. به همین دلیل، این عصر را می توان دوره ی «درخشان معماری ایران» دانست. زیرا در این دوره هنر معماری شکوفا شد و به درجه ی کمال رسید و هنرمندان و معماران چیره دست آثار فراوانی به وجود آوردند. در این زمان ایران در معماری به عوامل و عناصری که بتوان با آنها به ساختمان مسجد بزرگی که دارای حیاط مرکزی و چهار ایوان باشد، دست یافت و از تلفیق دو عامل، حیاط چهار ایوانی و تالار مربع گنبددار چهار طاقی ، مسجد بزرگ ایرانی به وجود آمد.[3]
این سبک مسجد چهار ایوانی، اساس معماری مذهبی و کاروانسرا و مدرسه سازی ایران را تشکیل می دهد [4] و بدین ترتیب، در دوره ی سلطنت سلجوقیان سبک ساختمان مساجد با ایوانهای چهارگانه در ایران مرسوم شد و ظاهراً معماران ایرانی که از سبک ساختمانی مزبور راضی به نظر می رسیدند از آن پس کار خود را انجام یافته دیده، همّت خود را مصروف تزئینات عمارت کردند.[5] و با توجه به اینکه تزئینات جزئی از معماری و عناصر به کار رفته در آن را تشکیل می دهد. تزئین ابنیه در این دوره با دقت تمام انجام گرفته است. یکی از عناصر تزئینی که از آن استفاده ی زیادی شده، آجر است. آجر در این دوره رفته رفته جای خشت را در بناهای مذهبی گرفت و در نتیجه سطح آجر که از مصالح مرغوب، قابل رؤیت و بادوام بود، درمعرض دید قرار گرفته، از انواع امکانات هندسی در کاربرد آجر استفاده شد و در بناها به شیوه ی بسیار ماهرانه به کار رفت [6] و مطابق رسم آن زمان سطوح خارجی بنا بدون هیچ گونه پوشش اضافی با همان نماسازی آجری عرضه شده است.
می توان گفت هنر آجرتراشی و تزئین ابنیه به وسیله ی آجرهای تراشیده از قرن پنجم هجری در ایران معمول بود و تا اواخر قرن ششم هجری راه تکامل خود را پیمود.[7] اما ذکر این مطلب لازم است که کمی قبل از آنکه سلجوقیان به ایران دست یابند، سلطان محمود غزنوی بنای عظیم و زیبایی در غزنین ساخت. برج ظفر وی و برج ظفر سلطان مسعود سوم نشان می دهد که معماری، مخصوصاً آجرکاری آن زمان پیش از آنکه سلجوقیان سر از اطاعت غزنویان بپیچند تا چه حد ترقی کرده بود.
بنابراین جای تعجب نیست که آجرکاری ایران در معماری سلجوقی به آخرین درجه ی ترقی رسیده و تقریباً کامل شده است. با این همه باید دانست که معماری سلجوقیان تقلید از معماری غزنوی یا دیگران نیست، بلکه سبک و اسلوب خاصی داشته، دارای ابتکار و مظاهر زیبایی بزرگی است.[8]
در این دوره یکی دیگر از مشخصات معماری، ایجاد کتیبه و خطوط تزئینی از آجر تراشیده با برآمدگی و فرورفتگیهاست که در اکثر بناهای این زمان مشاهده می شود.[9] بعد از تبدیل خط کوفی به خط نسخ، نحوه ی تراشیدن آجر و تشکیل حروف و کلمات این خط با دشواریهایی مواجه می شود، از این رو کتیبه ها و تزئینات آجری، جای خود را به گچبری می دهند. بطوریکه بعد از آن زمان محرابها و دیوارها با طرحهای برجسته ی گچبری تزئین می شوند.
در اواخر دوره ی سلجوقیان کاشی لعابدار به رنگ فیروزه ای در ابنیه ی ایرانی ظاهر می گردد. رنگ و تزئینات گچبری نقش مهمی در معماری این دوره دارد. تزئینات آجر تراشیده در درجه ی دوم اهمیت قرار می گیرد و تزئینات رنگی جای آرایش آجری رادر نمای ساختمان اشغال می کند. [10] در این دوره، علاوه بر فرمهای تزئینی از قبیل فرمهای خفته و راسته، بادبزنی، بافت حصیری، و دیگر فرمهای سلجوقی، نوعی تزئین مرکب از آجر و کاشی یا آجر و کاشی و گچبری اضافه می شود که پایه گذار کاشیکاریهای زیبای معماری دوران پس از سلجوقیان می شود.
«سلجوقیان ساختمانهای خود را با طرحهای برجسته و گچبریها تزئین می کردند و دیوارهای اتاقها را با کاشیهای رنگین درخشان می پوشانیدند. در ایران رنگ آمیزی از ضروریات است. زیرا که بیشتر آن سرزمین، بیابان است و گلها و گیاهان در بهار دورانی کوتاه دارند و با فرارسیدن فصل گرما تنها زمین تشنه لب برجای می ماند. پس دیوارهای رنگین کاخها و محراب مسجدها می تواند جبران بی رنگیهای طبیعت را بکنند و در هر فصل یادگاری از بهار باشند.» [11]

در قرن یازدهم (پنجم هجری) تزئین روکار، با کاشی منقش براق معمول شد؛ بدینسان در قلمرو اسلام همه ی هنرها به خدمت مسجد درآمدند و از این راه جلال و سرافرازی یافتند. مجسمه ساز که از بیم تجدید بت پرستی از تراشیدن مجسمه منع شده بود کوشش خود را در راه ایجاد نقوش برجسته به کار انداخت و از تراش سنگ و گچبری اشکال فراوان به وجود آورد. سفالگر ایرانی برای سردر مسجد و منبر و محراب، معرقهای چند رنگ و کاشیهای براق به کار می برد.[12]
اما این تزئینات و گچبری تنها برای تزئین مسجد بکار نمی رفت. بلکه قصرها و منازل و اشراف نیز با این عناصر تزئینی مزین می شده است. عناصر عمده ی طرحهای تزئینی در ابنیه مذهبی را نقوش گل و بوته- که از تزئینات اصلی اسلامی است- و کتیبه های عظیم به خط کوفی تشکیل می دهند [13]، که در واقع از مشخصات اصلی معماری سلجوقی است. این مقرنسها که به شکل طبقاتی روی هم ساخته شده اند برای تزئین و آرایش بنا و برای آنکه بتدریج از شکلی هندسی به شکل دیگری برسند - مخصوصاً از اشکال مربع به اشکال دایره ای که گنبدها بر آنها قرار می گیرند- به کار می رود که بیشتر اوقات این مقرنسها در جبهه ی ساختمانها به کار رفته است.[14] به طور کلی می توان گفت که این هنر تزئینی در دوره سلجوقیان در مرحله ی تحول شدید بوده، از صورت کلی که در ممالک مختلف و نواحی اشغالی عرب بروز کرده بود به سوی عوامل و عناصر ساسانی از جمله تالارهای مربع بزرگ رفت و چون سقف این نوع تالارها به کمک گوشوار ساخته می شد، زمینه ی مناسبی برای توسعه ی مقرنس فراهم شد.

بناهای ترکمنان سلجوق
غالب بناهای تاریخی ترکمنان سلجوق که بر پا بوده و قابل مطالعه می باشند، جنبه ی مذهبی دارند. می توان استنباط کرد که سلجوقیان به ترتیب ساختن مساجد، مدارس و مقبره ها را بر دیگر بناها ترجیح داده اند، چرا که از بنای کاخها، خانه ها و دیگر آثار معماری این دوره اطلاع زیادی در دست نیست. طی سالهای اخیر کاوشهای علمی نشان داد که در بعضی از نواحی ایران نمونه هایی از این نوع معماری سلجوقی کشف شده است در مجموع می توان گفت معماری ترکمنان سلجوق در ایران متمرکز در ایجاد بنای ساختمانهایی از نوع مسجد بوده است و برای رسیدن به این هدف با استفاده از عناصر معماری ساسانی (گنبد، ایوان، حیاط) و اسلوب ساختمانهای طاقدار و دیگر روشهای مختلف توانسته اند خاصیت و کیفیت دقیقی به معماری این دوره ی ایران ببخشند و در نتیجه معماری شکل مشخص ایرانی به خود گرفته، طرح حیاط چهار ایوانی با رواقهای اطراف آن اساس معماری سلجوقیان را در بناهای مذهبی و غیر مذهبی تشکیل داده است.

مساجد
سده ی پنجم هجری، شاهد شکوفایی و کمال هنر معماری ترکمنان سلجوق بود. این دوره که مصادف با اقتدار کامل سیاسی و ترویج دین همراه بود، معماران زمان سلجوقی با استفاده از فرمهای زمان ساسانی و مهارت در بکار بردن آنها به عوامل و عناصری که بتوان با آن مساجد بزرگ را بنا کرد دست یافتند و سبک معماری چهارایوانی در بناهای مذهبی، بخصوص در مساجد این زمان متداول شد و بیشتر ابنیه ایران بر محور معماری چهارایوانی ساخته شدند. این سبک معماری نه تنها در ایران بلکه در بیشتر سرزمینهای اسلامی تحت سلطۀ سلجوقیان رواج یافت و در نتیجه، مساجد بزرگی با این طرز معماری در کشورهای اسلامی ساخته شد. با یک نظر اجمالی به مساجد مهم ایران که بعد از دورۀ سلجوقیان احداث شده است، بخوبی می توان دید که طرح مزبور تا چه اندازه سرمشق و نمونۀ عمومی مساجد در ادوار بعدی گردیده است. بطوریکه هم اکنون نیز در پیروی از شیوۀ مزبور ادامه دارد. با در نظر گرفتن اینکه ادامۀ این شیوۀ معماری بعد از دورۀ سلجوقیان بیانگر همان ویژگی معماری ایران است که از تداوم بی نظیری برخوردار می باشد، می توان گفت معماری ایران در سیر تحولی خود در هر دوره، از تجارب گذشتگان سود جسته و با تکامل آن توانسته است آثار باارزشی خلق کند که امروزه مایۀ مباهات ما ایرانیان است. نقشه و طرح کلی مساجد، در شکل کامل خود، در این دوره دارای خصوصیات ذیل است: 
« در ابتدای محور طولی بنا، سردر ایوان قرار دارد که در جلوی آن صحن بار واقع است. طاقنماهای دور صحن به چهار ایوان ختم می شوند که دو ایوان در محور طولی و دو ایوان در محور عرضی قرار دارند و شبستانها در پشت طاقنماها واقعند؛ ایوان اصلی در محور طولی مسجد و روبروی ایوان ورودی، که سوی دیگر صحن است قرار دارد و به شبستان مربع شکلی باز می شود که گنبد دارد و در دیوار جنوبی آن، در انتهای محور طولی مسجد، محراب واقع است.»[15] مهمترین مساجد دورۀ سلجوقی که همۀ این عوامل را دارند عبارتند از: مسجد جامع اصفهان، مسجد جامع زواره، مسجد جامع اردستان، مسجد جامع برسیان، مسجد جامع گلپایگان و مسجد جامع قزوین.

مناره ها
مناره معمولاً درکنار مساجد برپاگشته و در هنر معماری اسلامی دارای مقام ویژه ای است. این عنصر مسجد جهت رساندن صدای مؤذن و فراخوانی تودۀ نمازگزاران در مساجد به وجود آمد و جنبۀ تزئینی و آرایشی آن در ایران بسرعت قوی تر شد؛ به گونه ای که کحلی شد برای نمایش انواع هنرهای تزئینی آجرکاری و کاشیکاری. ظاهراً زینت دادن و منقش و رنگی کردن مناره ها از نیمۀ قرن سوم هجری به بعد معمول شده است. از این دوره به بعد بدنه و کلیۀ قسمتهای خارج مناره را با آجر، گچ و کاشیهای رنگی با استفاده از آیات و احادیث نبوی (ص) زینت می داده اند. [16] ایجاد مناره های برافراشته گویای این حقیقت است که مناره تنها به عنوان محل پرتو افکنی چراغها و گفتن اذان و فراخوانی برای نماز مورد استفاده قرار نگرفته، بلکه بیشتر برای زینت مساجد به کار می رفته است. با توجه به ارتفاع این مناره ها که نگاه را به بالا می کشاند و عظمت را القاء می کند، می توان گفت وجود مناره در مساجد وسیلۀ نزدیک شدن به خالق و نیروهای طبیعت نیز هست و به همین دلیل در تزئین و زیباسازی مناره دقت زیادی شده است. بطوریکه هر مناره فقط نشان دهندۀ یک هنر نیست. بلکه بعضی از مناره ها جلوه گر مجموعه ای از هنرهای تزئینی، خطاطی، نقوش هندسی و گلبوته های مختلف هستند.در بدو امر، قاعده و قانون خاصی برای محل ساخت مناره ها نبوده است. گاه در چهار گوشۀ مسجد، زمانی جدا از در ورودی، گاهی وصل به بنا و گاهی با فاصیه از بنای مسجد ساخته می شده است. ساختن مناره در زمان سلجوقیان در سطح بسیار گسترده ای توسعه و تکامل یافته و از اهمیت خاصی نیز برخوردار است. این دوره ایجاد مناره به صورت نشانی از مساجد و راهنمای کاروانیان به شهر رواج فوق العاده ای داشته و در طرز بنای آنها دگرگونیهایی پیدا شده است. این دگرگونیها و نوآوری را می توان از شاهکارهای هنر معماری ایران دانست. فرم بیشتر مناره های سلجوقی استوانه ای و شامل انواع مناره های کوتاه و ضخیم و مناره های بلند، که قسمت بالای آن باریک و ظریف است، می شود. این مناره ها به واسطۀ ارتفاع بلندی که داشته اند کمتر برای اذان گویی به کار می رفته اند و مؤذن بالای مسجد اذان می داده است. در واقع این مناره های بلند و باریک و مزین شده بیشتر جنبۀ زینتی داشته و با باریک و وسیع شدن تنه، حلقه ها و قرنیزهای تزئینی خود، زیبایی خاصی را القا می کنند. [17] در بعضی از این مناره ها مقرنس کاریهای بسیار زیبایی دیده می شود که مناره شکل میله های چراغهای دریایی به خود گرفته است. تزئینات این مناره های آجری - با توجه به اینکه هنر آجرچینی پرکار و پرنقشه از خصوصیات معماری دورۀ سلجوقی بوده- عبارت است از نقشهای آجرکاری تکرار شده، نقوش هندسی، زیگزاگها، ضربدرها، مشبکها، کتیبه ها و خطوط کوفی برجسته از آجر و کاشی آبی رنگ که گاهی تمام بدنه را می پوشاند یا به منطقه و قسمتهای هندسی تقسیم می شود. با نگاهی به تزئینات این مناره ها می توان گفت که مناره زمینۀ مناسبی برای اعمال ذوق و سلیقه هنرمندان در هنر آجرکاری این دوره از معماری ایران بوده است. مناره های دورۀ سلجوقیان مثل اکثرمناره های دوران اسلامی ایران، در داخل میله دارای پلکانی هستند که پله های آنها در اطراف محوری به بالا صعود می کند و معمولاً پله ها حلزونی شکل ساخته شده اند. از زمان سلجوقیان مناره های با ارزش و مهم زیادی به جای مانده که به ذکر آنها می پردازیم.
1) منارۀ تاریخانۀ دامغان
2) منارۀ مسجد میدان ساوه
3) منارۀ مسجد پامنار زواره
4) منارۀ مسجد جامع کاشان
5) منارۀ مسجد جامع دامغان
6) منارۀ برسیان
7) منارۀ ساوه
8) منارۀ خسروگرد
9) منارۀ چهل دختر
10) منارۀ بسطام
11) منارۀ گار
12) منارۀ علی
13) منارۀ سین
14) منارۀ ساربان
15) منارۀ زیار
16) منارۀ راهروان
17) منارۀ مسجد گز
18) منارۀ سمنان
19) منارۀ خرم آباد
20) منارۀ مدرسه
21) منارۀ پنجه شاه کاشان

مدارس
سلجوقیان ، با ایجاد مدارس بنای مذهبی دیگری را وارد معماری اسلامی کردند.[18] مدرسه در ارتقاء سطح فرهنگ و توسعۀ دانش در بین توده های مردم کاملاً مؤثر و مورد توجه بود. به طوری که در اندک زمانی این مراکز به شکل یک تشکیلات دولتی درآمد و محل تعلیم و پرورش مأموران دولتی شد. اما در زمان سلجوقیان پیشرفت بسیاری داشته، احداث مدارس مذهبی به طور محسوسی توسعه یافته و در آنها اصول مذهب اهل سنت بویژه فقه شافعی تدریس می شده است.
در آن وقت مذهب شافعی پیروان زیادی داشته است که در بعضی از نقاط ایران به سر می بردند. [19] یکی از ممیزات این دوره منظم کردن این گونه مراکز آموزشی است که جنبۀ کاملاً رسمی پیدا کرد و اولین مرکزی که نام مدرسه به خود گرفت، مدرسه ای است که در زمان طغرل در شهر نیشابور تأسیس شد. ناصرخسرو در سفری که به سال 441 هجری (1046 هجری) به این شهر کرده است، وضعیت این مدرسه را بسیار پیشرفته ذکر می کند. [20] یکی از کسانی که سهم بسزایی در گسترش این مراکز آموزشی در این دوره داشت، خواجه نظام الملک وزیر سلجوقیان بود که اولی مدرسۀ چهار ایوانی به نام نظامیه را به سال 457 هجری در بغداد برای ابو اسحاق شیرازی، فقیه معروف تأسیس کرد. چند سال بعد نیز مدرسۀ دیگری در نیشابور برای فقیه دیگر، جوینی، ساخ. پس از آن در شهرهای بصره، اصفهان، بلخ، هرات، موصل، خرجرد، طوس و جاهای دیگر مدارسی از این نوع تأسیس کرد. جانشینان نظام الملک از او سرمشق گرفته، ساختن مدارس در سراسر امپراتوری سلجوقی گسترش یافت. [21] یکی از عوامل مؤثر درایجاد این گونه مدارس ایمان مذهبی مردم بود که باعث شد مدارسی را برای امور خیریه وقف کنند، بطوریکه در بعضی از شهرها تعداد این گونه مدارس وقف شده به دهها مدرسه می رسیده است.[22] متأسفانه از مدارسی که در این دوره به دست این وزیر یا دیگران ساخته شده اثر چندانی باقی نیست ولی بررسی های انجام شده نشان می دهد که این مدارس دارای حیاطهای مرکزی و چهار ایوان بوده اند. این مدارس تأثیر زیادی در طرز ساختن مساجد نیز داشته است. زیرا ایرانیان از آن وقت توانسته اند دگرگونی در بنای مساجد ومدارس ایجاد کنند.[23] حیاطهای مستطیل شکل مدارس و گنبدهای مساجد باعث شد که این سبک ساختمان بزدی از ایران به سایر کشورهای اسلامی منتقی و معمول شود و رفته رفته صحنهای مساجد با فضای مدارس چندان تفاوت و اختلافی نداشته باشد. [24] و همان اصول مسجد سازی در بنای ساختمان این مدارس رعایت می شده است با این تفاوت که لزوماً به جای شبستان مسجد، اتاقهایی جهت سکونت طلاب در اطراف حیاط مرکزی می ساخته اند. [25] اگر چه آثار مدارس زیادی از دورۀ سلجوقیان به جای نمانده ولی بررسی بقایای دو مدرسه خارگرد (خرجرد) و ری می توان به طرح و کیفیت بنای مدارس در دورۀ سلجوقیان پی برد.

کاروانسراها
ساختار حکومتی ترکمنان سلجوق ، ایجاب می کرد تا بنابر ضرورت دست به احداث ساختمانهایی بزنند که ارزش معماری و انسانی فوق العاده ای را داشته است. کاروانسراها به عنوان یکی از بناهای عام المنفعه به طور منظم در تمام جاده های اصلی و مهم برای استراحت کاروانیان به صورت آبرومندی بنا می شد. به طوری که از مفهوم کاروانسرا استنباط می شود، وجود این بناها مرحلۀ پیشرفته ای از زندگی را مجسم می کند و در واقع شاهرگ حیات اقتصادی و بازرگانی هر دوره را تشکیل می دهد. تردد کاروانها و مبادلۀ کالاهای بازرگانی در دورۀ سلجوقیان بر تعداد این کاروانسراها افزود. و از آنجا که امپراتوری سلجوقیان مراحل پیشرفت خود را طی می کرد، احداث چنین ابنیه ای مورد توجه بوده است. بنابراین از دوران سلجوقی به بعد می توان تحول کاروانسراها را از نشر اصول ساختمانی تحت بررسی قرار داد. گرچه این نوع کاروانسراها از ایام کهن در این سرزمین وجود داشته اند، ولی برای نخستین بار در تاریخ مشرق زمین این کاروانسراها در زمان سلجوقیان با آجر ساخته شدند و به همین جهت برپاکردن و حفظ و نگهداری چنین ابنیه ای متحمل مخارج گزافی می شده است. این کاروانسراها که تنها در برابر انواع حوادث پایداری کرده اند، هنوز در دورافتاده ترین نقاط کشور پابرجای هستند. در این کاروانسراها که محل اقامت موقت و استراحتگاهی برای مسافران و کاروانیان بود مردمانی از هر قشر و طبقه در کنار هم اقامت می کردند و در بسیاری از مواقع مکانهای بسیار مناسبی برای دفاع در برابر راهزنان به شمار می رفتند. این ابنیۀ عظیم به نامهای کاروانسرا، رباط یا خان نامیده شده اند و در حقیقت عملکرد و مفهوم آنها یکی است و همگی با اهمیت خاصی ساخته شده اند. طرز بنای این کاروانسراها به طور قطع در سبک ساختمانی مدرسه ها نیز تأثیرگذاشته است. با در نظر گرفتن دیگر بناهای این دوره، می توان گفت که کاروانسراها قسمت اعظم ابنیۀ غیرمذهبی را در زمان سلجوقیان تشکیل می دهند. [26] متأسفانه بقایای چند نمونۀ قدیمی از این گونه بناها بر جای مانده است که آنها نیز احتیاج به بازسازی و مراقبت دارند.
1. رباط شریف
2. رباط انوشیروان
3. رباط ملک
4. کاروانسرای زعفرانیه

مقبره ها و برجهای مقبره
ترکمنان سلجوق به ساختن مقبره ها به عنوان مهمترین بنای مذهبی ، اهمیت زیادی دادند. [27] طرز بنای آرامگاههای این دوره ادامه و دنبالۀ شیوه معماری مقبره های آل بویه و آل زیار است که تکنیک و طرز بنای آنها بیشتر مؤثر از مقبره های ناحیۀ شمال ایران است. این طرز بنا همراه با تکنیک آن توسط آل بویه به شهر ری و دیگر نواحی ایران منتقل شده و فرم این مقبره ها به دو صورت مختلف است.مقبره به شکل برج ومقبره به شکل قبّه . هر دو نوع آن در مشرق ایران (خراسان) تکمیل می شود و به عنوان مقبره های اُمرای ایرانی یا تُرک یا فرمانداران بنا می شود. عموماً بر فراز این مقبره ها، گنبدی ساخته می شد که همین گنبد صورت دینی به آن بنا می داد. شاید بتوان گفت که در ساختن مقبره های گنبددار، معمارها تا حدی از فن معماری هلنی یا مسیحیت شرقی تأثیر گرفته و این روش را از آنها اقتباس کرده اند.[28] این حدس بیشتر از این جهت تأیید می شود که امویها گنبد بیت المقدس را که معروف به قبه الصخره است و عباسیها گنبد صلیبیه سامره را از آنها اقتباس کرده اند. [29] تکامل این معماری را در زمان سلجوقیان می توانیم با درنظر گرفتن انواع شکل و نقشۀ مقبره های این دوره که شامل آرامگاههای چهارگوش، چندضلعی، دایره و ترکدار می باشند بخوبی بررسی کنیم.
در شرح کلی مقبره های دورۀ سلجوقیان در ایران می توان گفت که بیشتر مقبره های این دوره دو طبقه بنا شده اند. طبقۀ بالا یا اتاق مقبره و طبقۀ زیرین یا دخمه که محل دفن اجساد بوده است. طبقۀ بالا بیشتر جهت انجام فرایض دینی مورد استفاده قرار می گرفته و به همین دلیل در بعضی از این آرامگاهها یا مقبره ها یا محراب نمایی در جهت قبله وجود دارد. این مقبره ها در داخل به وسیلۀ یک سقف یا قبه نیم دایره و در خارج به وسیله گنبد مخروطی، هرمی و یا قبه ای متناسب با بدنه پوشانیده شده اند.
گنبد مقبره ها معمولاً دو پوشه بوده که پوشش خارجی آن جهت محافظت ساخته شده است. در بعضی از این مقبره ها برای عظیم و بلند نشان دادن آنها، روی قبه داخلی توسط یک ساقۀ استوانه ای یا منشوری دومین قبه یا گنبد کلاه مانند بنا شده است که پوشش خارجی را تشکیل می دهد و بدین وسیله گنبد رفیع تر شده، از فاصله های دور بخوبی دیده می شود. این طرز معماری خود حالت دینی و احترام بیشتری برا ی مقبره ها کسب کرده است. [30] بنای این نوع مقبره ها در دوران سلاجقه رواج زیادی داشته و یکی از نمونه های زیبای آن، مقبرۀ سلطان سنجر درمرو است که گنبدش قبه ای شکل و شبیه به چادرهای اقوام بیابانگرد و تُرک می باشد. [31] این گنبد با کاشیهای آبی مزین میان شکل آنها با چادرهایی باشد که در آنها زندگی می کرده اند. غالباً مقبره های افراد خاندان سلطنتی به شکل برجهای استوانه ای شکل بوده که با سقفهای مخروطی شکل پوشیده می شده است و بعضی از این برجها دارای دیوارهای ترکدار، چند ضلعی یا چهارگوش بوده اند که در گروه بندی این مقبره ها ذکر خواهد شد.

مقبره های دایره شکل
1- برج چهل دختران

2- مقبرۀ چهل دختران واقع در شهر دامغان دومین آرامگاه به جای مانده از زمان طغرل سلجوقی است. این مقبرۀ برجیشکل در وسط شهر و در پشت بقعۀ امامزاده جعفر قرار گرفته به طوری که مجکوعۀ امامزاده و ملحقات آن مانع دید نمای اصلی می شود.

3- - برج مدور: این مقبرۀ برجی شکل در مرکز شهر مراغه در کنار گنبد کبود واقع شده است و مثل چهار مقبرۀ دیگر این شهر از آجر ساخته شده از آجر ساخته شده و در بالای سکویی بلند و دخمه ای عمیق قرار گرفته است.

4- سه گنبد: این گنبد زمانی در جنوب شرقی شهر ارومیه واقع شده بود که اکنونبه علت گسترش شهر در داخل شهر قرار گرفته است. تا قرن نوزدهم به این اثر توجهی نشده بود و اولین بار در سال 1852 میلادی از طرف ن. خانیکوف این برج به دنیای هنر شناسانده شد.[32]

5- برج مهماندوست: در 20 کیلومتری شمال شرقی شهر دامغان، نزدیک قریۀ مهماندوست، در سمت چپ جادۀ دامغان- مشهد برجی آجری برپاست که اهالی قریه های مجاور آن را امامزاده قاسم از اولاد موسی بن جعفر (ع) می دانند (قریه ای که درجنوب این برج واقع شده، به همین سبب امام آباد نامیده می شود.) ولی برج مذکور هیچ گونه شباهتی به امامزاده ندارد و شاید آرامگاه یکی از بزرگان دوران سلجوقی باشد.[33]

6- برج طغرل: یکی از زیباترین آثار بجای مانده از دوران قدیم، برج طغرل واقع در شهر ری، در 20 کیلومتری جنوب تهران است. این برج به فاصله ای اندک در شرق بقعه ابن بابویه واقع شده که مردم محل بیشتر آن را برج قدیم می نامند.

7- گنبد سرخ : این گنبد جنوب شهر مراغه و در مجاور گورستان شهر واقع شده است. در آذربایجان به این بقعه گنبد قرمز گفته می شود که از طرف مردم بومی «قرمزی گمبذ» نامیده شده است. [34] علت این نامگذاری وجود آجرهای قرمزی است که در این بنا به کار رفته است. مصالح ساختمانی این گنبد سلجوقی که قدیمی ترین بقعۀ مراغه به شمار می رود از سنگ و آجر و ملاط آن مخلوطی از گچ وماسه است.

8- گنبد علویان: یکی از بناهای تاریخی اسلامی در شهر همدان، گنبد علویان است. این گنبد در حال حاضر در داخل حیاط دبیرستان علوی همدان واقع شده است. در مورد اینکه این مقبره در زمان سلجوقیان شناخته شده یا در دورۀ مغول اختلاف عقیده وجود دارد.

9- بقعه پیرمسلم: این اثر تاریخی در شهر کوچک تاکستان واقع در 35 کیلومتری قزوین، بین راه قزوین- همدان قرار دارد. با اینکه راه، راه پر رفت و آمدی است، اما ظاهراً این بقعه زیاد مورد توجه قرار نگرفته و شاید علتش دور افتادن مقبره از راه اصلی و واقع شدن آن در دو کیلومتری جنوب مسیر اصلی است.

مقبره های چند ضلعی
هشت ضلعیها

1- برجهای دوگانۀ خرقان : در سالهای اخیر دو آرامگاه مربوط به دورۀ سلجوقی در خرقان شناخته شده است که شرح کامل آن در مقاله ای به نام «سه آرامگاه برجی از دوران سلجوقی» به قلم دیوید استروناخ [35] و کایلریانگ [36] منتشر شده است.
این برج به سال 486 هجری (1093 میلادی) در زمان سلطنت ملکشاه سلجوقی به وسیلۀ معمار ابوالمعالی فرزند مکی، برای منصور السی یا السفی فرزند تکین ساخته شده است. از اسامی چنین استنباط می شود که بانی این آرامگاه از شخصیتهای بزرگ دورۀ سلجوقی بوده است اما به علت نبودن عناوین، شناسایی آنها خیلی مشکل است یا به قول دانشمند محترم مهندس محمدکریم پیرنیا ممکن است که نام صاحب بقعه «آلسیز بن تکین » باشد.

2- برج دماوند
شهر دماوند در 70 کیلومتری شمال شرقی تهران و در 20 کیلومتری جنوب کوه دماوند قرار دارد. برج آرامگاه گنبدی شکل، در شرق شهر دماوند بر فراز تپه ای مسلط به شهر که دارای چشم انداز بسیار زیبایی است واقع شده است.

3- گنبد علی: گنبد علی یا عالی، یکی از سالمترین بناهای دورۀ سلجوقی و از قدیمی ترین ابنیۀ تاریخی شهر ابرقو است. این گنبد در سه کیلومتری شرق ابرقو درکنار جاده ای که ابرقو را به یزد متصل می کند و در بالای تپه ای مشرف بر جاده و شهر قدیمی ابرقو قرار گرفته است.

4- گنبد یوسف بن قیصر (یوسف بن کوثر) :این گنبد درنخجوان واقع شده است. شهر نخجوان که در شمال آذربایجان (در شوروی سابق) قرار دارد، به واسطه داشتن آثار معماری دورۀ سلجوقیان از نظر هنر معماری این دوره اهمیت زیادی دارد. این شهر و شهر مراغه در دورۀ اتابکهای آذربایجان از جهت معماری پیشرفت زیادی داشته اند و دو مرکزدرخشان هنرمعماری بوده اند.

5- گنبد شیخ جنید: این گنبد در بالای تپه ای مشرف به دهکدۀ توران پشت، از دهات قدیمی شهر یزد، واقع شده است. توران پشت که در تلفظ عامه تورون پشت می خوانند در 72 کیلومتری جنوب غربی شهرستان یزد قرار دارد. [37] 

6- گنبد جبلیّه : در مشرق شهر کرمان گنبذی سنگی است که به گنبد گبری شهرت دارد. وجه تسمیۀ این بنای عظیم و محکم که به گنبد جبلیه یا جبل معروف است، [38] شاید وجود سنگهای بکاربرده شده درآن و همچنین مکان برقراری آن باشد، زیرا گنبد بر فراز محلی قرار گرفته است که اطراف آن کوههای مسجد صاحب الزمان و قلعۀ دختر و سیدحسین [39] قرار دارد.

7- مقبرۀ خواجه اتابک : این مقبره در جنوب شرقی و نزدیک مسجد بازار شهرکرمان قرار دارد. از بناهای سدۀ ششم هجری و ازآثار دورۀ سلجوقیان است.[40]

8- برج نقاره خانه: این برج بر فراز کوهی به همین نام در شهر ری قرار دارد. کاوشهای علمی انجان شده در اطراف برج گویای این است که برج مزبور محل دخمه و آرامگاهی از زمان سلجوقیان می باشد.

9- مزار پیرخمرۀ سبزپوش: در ابرقو، علاوه بر بنای تاریخی گنبد علی آثار دیگری هم از دورۀ سلجوقیان یعنی قرون پنجم و ششم هجری وجود دارد. که بقایایی از آنها کم و بیش باقی و مشهود است؛ بنای کوچک مزار چیر خمرۀ سبزپوش یکی از آنهاست. [41]

10- گنبد دوازده امام

ده ضلعی ها
1- مقبرۀ مؤمنه خاتون: شهر نخجوان واقع در قفقاز، یکی از مراکز مهم معماری اسلامی ایران به شمار می رود.[42] این شهر در حدود 200 کیلومتری شمال شهر مراغه قرار دارد. در واقع بعد از مراغه دومین مرکز معماری مقبره های دورۀ سلجوقیان بوده و نقش مهمی در معرفی ابنیه این دوره از معماری ایران دارد.

2- گنبد کبود : گنبد کبود معروف به مقبرۀ هلاکو در محوطه مدرسه آذربادگان واقع در مرکز شهر مراغه قرار گرفته است. این گنبد در بین آثار شهر مراغه از شهرت خاصی برخوردار است به فاصلۀ ده متری برج مدور از دورۀ سلجوقیان بنا شده است. 

نتیجه : اوج شکوفایی تمدن ایرانی در دروۀ ترکمنان سلجوقی ، نام ایران را پیوسته در ردیف کشورهای دارای فرهنگ، هنری تمدن شکوهمند قرار داده است. جاذبه های گردشگری و توریستی این بناها موجب گشته است تا آکادمیسین ها، محققان و تاریخ پژوهان ایران را بعنوان کشورهای بزرگ با قدمتی دیرینه بشناسند و به مطالعه آثار بی نظیری بپردازند که بسیاری از آنان یادگار ترکمنان سلجوق بود، تاکنون پابرجا مانده اند.

زیرنویس ها:
[1] «سیر فرهنگ در عهد سلجوقیان»، هنر و مردم، ص 74-73 
[2] تاریخ صنایع ایران، ص 143
[3] معماری اسلامی ایران در دورۀ سلجوقیان، دکتر غلامعلی حاتم، ص 13
[4] سیری در معماری ایران، ص 161
[5] تاریخ تمدن ایران، ص 321
[6] فرهنگ معماری، ص 40-30
[7] «گنبد سرخ مراغه»، هنر و مردم، ص 4
[8] تاریخ صنایع ایران، ص 152
[9] معماری اسلامی ایران در دورۀ سلجوقیان، دکتر غلامعلی حاتم، ص 14
[10] تاریخ تمدن ایران، ص 322
[11] تاریخ هنر اسلامی، ص 61
[12] تاریخ تمدن ، ص 207
[13] راهنمای صنایع اسلامی، ص 96
[14] صنایع ایران بعد از اسلام، ص 53
[15] معماری اسلامی ایران دردورۀ ایلخانان، ص 37.
[16] پیدایش مناره در اسلام ، ص 56
[17] «مناره و منارۀ تزئینی در آثار تاریخی اسلامی ایران» ، هنر و مردم، ص 69.
[18] هنراسلامی، ص 76.
[19] صنایع ایران بعد از اسلام ،ص 12.
[20] Turk sanan, p.89.
[21] هنر ایرانی، ص 413
[22] هنر اسلامی ، ص 76.
[23] معماری اسلامی ایران در دورۀ سلجوقیان، ص 76
[24] صنایع ایران بعد از اسلام، ص 12
[25] سیری در معماری ایران، ص 161
[26] هنر اسلامی، ص 81.
[27] هنر اسلامی، ص 74-73 
[28] معماری اسلامی ایران در دورۀ سلجوقیان، ص 102
[29] صنایع ایران بعد از اسلام، ص 48
[30] Islam Ansiklopedisi, P.412.
[31] Turk Kubbesi, P.178.
[32] Asir Azerbaycan Mimarisi, P.113.
[33] آگاهینامه، شماره 31.
[34] Asir Azerbaycan Mimarisi, P.101.

[35] David Stronach
[36] T. Cayler Young jun
[37] یادگاری های یزد، معرفی ابنیۀ تاریخی و آثار باستانی، ص 274-272
[38] آثار باستانی کرمان، ص 4
[39] تاریخ کرمان (سالاریه)، ص قیط.
[40] آثار باستانی کرمان، ص 4.
[41] اقلیم پارس، آثار تاریخی و اماکن باستانی فارس، ص 5
[42] Islam Mimariasi P.152.

دکتر ارازمحمد سارلی
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد سلامی – واحد زادشهر.
مدیر مؤسسه فرهنگی و انتشاراتی مختومقلی فراغی گرگان
منبع:http://www.bayragh.ir/

 


برچسب‌ها: آثار ترکمنان سلجوق در ایران
نوشته شده در  یکشنبه سیزدهم مرداد 1392 ساعت 16:57 توسط Admin  [ نظر بدهيد ]

ترکمن ها در دوره سلجوقیاناتحاد و وحدت اوغوزهای سلجوق در قرن پنجم هجری بوجود آمد. سلجوق و پدرش «توتاق» بر طوایف و تیره های اوغوزهای حوزه سیردریا حکومت می کردند. اینان با یبغو رهبر اوغوزهای سیردریا دشمنی را آغاز کردند و بالاخره در اواخر قرن پنجم مسئله با قطع رابطه تمام گردید و سلجوق از یبغو جدا گردید و با متحدان خود از آن ناحیه رفت. در آن ایام وی 1500 شتر، 50 هزار گوسفند و 100 نفر رفیق جانباز داشت. سلجوق و یارانش دین اسلام را پذیرفته جزء تیولداران سامانی ها در آمدند. به این ترتیب اوغوزهای سیردریا با دو دسته تقسیم شدند یک دسته در «ینی کنت» و دسته دیگر یعنی سلجوقیان در منطقه جنوبی یعنی شمال خراسان مسکن گرفتند. مورخان این دوره به اوغوزهای ینی کنت، اوغوز و به سلجوقیان نام ترکمن اطلاق کردند.
درباره اوضاع اقتصادی اوغوزها در قرن هشتم هجری اطلاعات خیلی کم است ولی از زمانی که سلجوق ها اسلام را پذیرفته در خدمت سامانی ها درآمدند از نظر اقتصادی رشد کرده و ابن اثیر از نوکران و برده های آنان خبر می دهد.
در سال 416 هجری گردیزی از شورش برده ها علیه سران سلجوقی خبر می دهد. اینان با 4000 چادر به سوی سلطان محمود غزنوی شکایت برده خواستار اسکان در ناحیه شمال خراسان می شوند بعد از مدت ها رفت و آمد محمود آنها را در صحرای وسیع ترکمن اسکان می دهد. آن دسته از ترکمن هایی که در ماوراء النهر ماندند در شرایط بد سیاسی واقع شدند، سرکرده سلجوقیان با قراخانیان دشمنی آغاز کرده بالاخره در سال 426 هجری مجبور به ترک بخارا شدند و در خوارزم مسکن گرفتند ولس سرانجام در سال 427 هجری در خراسان مسکن گرفتند و در شهر نسا پسر سلجوق موسی با خواهرزاده های خود طغرل بگ و چاغری بگ رهبری ایل سلجوق را بعهده گرفتند.
در آن ایام در خراسان اوضاع سیاسی پیچیده بود، شورش ترکمن ها علیه محمود غزنوی شروع شده بود. باج و خراج فراوانی که از ترکمن ها می گرفتند باعث شورش بود، باجگیران علاوه بر باج املاک زن و بچه های آنان را نیز به دربار می بردند. در سال 416 هجری ترکمن ها نیز که جزء رعایای غزنویان درآمدند در فشار این باج و خراج واقع شدند بالاخره ترکمن ها دوام نیاورده در سال 418 هجری شورش آغاز کردند بنا به خبر گردیزی لشکریان شاه از عهده آنان برنیامده عده زیادی لز لشکریان شاه نابود شدند. محمود غزنوی مجبور شد گارد مخصوص سلطنتی را برای سرکوبی گسیل دارد و در نزدیکی فراوه جنگ خونین در گرفت. در این نبرد لشکریان محمود پیروز شده 4000 ترکمن هلاک گردید. دسته ای از ترکمن ها به سمت کوه های بلقان گریختند، و دسته دیگر در آذربایجان و عراق اسکان یافتند.
شورش ترکمن ها در عهد مسعود شدت یافت، مسعود دستور داد که 50 تن از سرداران ترکمن را در دعوتی که شده بودند خائنانه بکشند این مسئله سبب بروز خشم و غضب ترکمن ها گردید، جنگ آغاز گشته و مسعود اسرای ترکمن را در زیر پای فیلان می کشت در حالیکه تمامی ترکمن ها در نبرد شرکت داشتند.
بیهقی از طوایفی نظیر قزل، یاغمور، «بلقان داغ» یاد می کند. طی نبرد های زیاد بالاخره در سال 432 هجری غزنویان شکست سختی خوردند، وقتی سلجوقی ها نیشابور را فتح کرده، طغرل با احترام وارد مقر حکومتی گردید. بیهقی که خود ناظر ورود طغرل بوده می نویسد: «در کنار طغرل 3000 سوارکار که اکثر آنها باسواد بودند دیده می شد. بر لباس طغرل کمانی آویزان و از کمربند وی 3 تیر حمایل شده بود. وی قبائی مخملی و عمامه ای توپازی (نوعی پارچه) و نیم چکمه برپا دارد.» طغرل بگ بر نیشابور و برادرش چاغری بگ بر مرو حکومت کردند.
در تابستان 432 هجری چاغری بگ بلخ و سپس و خوارزم را فتح کرد و طغرل شهرهای گرگان، طبرستان و آذربایجان را گرفته، شهر ری را پایتخت خود قرار داد و سپس در سال 1054 میلادی عراق و ارمنستان را نیز ضمیمه خاک خود نمود.

اختلاف سلجوقیان با ترکمن های اغوز
ادامه جنگ های بیهوده و کشورگشایی ها مورد اعتراض واقع شد. یکی از سرکرده ها به نام «ابراهیم ینال» علیه طغرل به پا خاست. طغرل با از دست دادن تعداد زیادی سرباز ، به طور پنهانی نزد چاغری آمد، این دو بر ابراهیم بنال پیروز شده وی را با زه کمان خفه می کنند طغرل تا آخر عمر به جنگ و کشور گشایی ادامه داده نواحی قسطنطنیه را فتح کرد در نتیجه عده زیادی از ترکمن ها- اوغوز در آسیای صغیر ماندگار شدند. تاریخ این ترکمن ها به تاریخ آذربایجان بستگی دارد نه به تاریخ ترکمن های ماوراءالنهر و خراسان.
برای کنترل این نواحی وسیع سلجوقیان احتیاج به دولت قدرتمندی داشتند، طبق گزارش بیهقی، از قانون نامه بخارا گرفته تا استفاده از وزیران ایرانی در تشکیل دولت استفاده گردید.
جنبش سلجوق ها در تاریخ ترکمن ها نقش مهمی داشته است. اوغوزها با متحدان سلجوق ها مخلوط شده در نتیجه این اختلاط، در پیدایی قوم ترکمن اهمیت بسزایی دارد در این ترکیب اوغوزها تنها به صورت یک عنصر معمولی در نیامده بلکه تشکیل دهنده و رهبری کننده این اقوام بودند. در تشکیل این اقوام، ساکنان نسا، ابیورد و خراسان و دهستان قرار داشتند. بنابراین ترکمن ها میراث دار تمدن شکوفایی گردیدند که از دریای خزر تا آمودریا و سیردریا ادامه داشت. امپراطوری سلجوقی در زمان آلپ ارسلان (465- 456 ه.ق) و پسرش ملکشاه رشد زیادی نموده تا اینکه در زمان آلپ ارسلان تمامی ارمنستان فتح گردید.
در سال 463 هجری آلپ ارسلان پسرش ملکشاه را جانشین خود اعلام کرد و نامه وی را در خطبه نماز جمعه خواندند. در این سال ملکشاه برای تصرف ماوراءالنهر حرکت نمود وی بخارا را فتح نمود ولی در این سال در نتیجه زخمی که از سوی یکی از سرداران اسیر به وی وارد شده بود در گذشت.
بالاخره بعد از اختلافات و درگیری های زیاد «سنجر» توانست در سال 496 هجری خراسان را بدست گیرد.
سنجر یکی از آخرین شاهان پرقدرت سلجوقی بود وی تا سال 552 هجری خراسان را تحت کنترل داشت و بجای کلمه «ملک»، کلمه «سلطان» را برای خود به کار برد. سلطان سنجر پایتخت خود مرو را به صورت زیبایی تزیین کرد در سال 496 قراخانیان را نابود و ترمذ را فتح کرد و بالاخره از جرجان تا ماوراءالنهر را در دست داشت ولی این دولت زیاد دوام نداشت. (روابط سلاجقه و ترکمنان غز به علت سوء اعمال تحصیلداران مالیاتی خصمانه می شد و یک بار این امر منجر به کشتن مامور مالیاتی گردید. بعدا سلطان سنجر دستور داد که ترکمن ها 30000 گوسند جریمه دهند. «راحه الصدور- ص177» )
در قرن هفتم سنجر به عنوان یکی از پادشاهان ظالم نشان داده می شود، وقتی سنجر به طرف شرق رفت روایت «پیرزن و سنجر» شهرت یافت. این روایت در کتاب مخزن الاسرار (خمسه نظامی) آمده است، دهنه اسب سنجر را پیرزن به دست گرفته چنین می گوید:
پیرزنی را ستمی در گرفت ................ دست زد و دامن سنجر گرفت
کای ملک آزرم تو کم دیدم ................ وز تو همه ساله ستم دیدم
شحنه مست آمده در کوی من .......... زد لگدی چند فرا روی من

شورش قراخانیان در نواحی مختلف ماوراءالنهر و اوغوزها و سایر ترک زبانان پایه های حکومت سنجر را سست کردند. این اوغوزها و سایر ترکان سواحل دریای خزر را در قرن هفتم به نام عمومی ترکمن ها اطلاق می کردند.
سنجر طی فرمانی ترکمن ها را به عنوان شحنه (شهربان) انتخاب کرده و به آنها زمین و اقطاعات داد. در شجره تراکمه گفته شده است «سلجوقیان اگر چه خود را ترکمن می گفتند ولی به ترکمن ها هیچ فایده ای نرساندند آنا در آغاز قدرت و حکمرانی خود را ترکمن های «قونیق» می خواندند ولی بعد از آنکه کاملا نیرومند شدند خود را افراسیابی و از کیخسرو تورانی دانستند و گفتند که ما به افراسیاب پناهنده شده و در آنجا رشد کردیم و نسبت خود را به افراسیاب رساندند.»
ترکمن ها در مورد به قدرت رسانیدن سلجوقها نقش مهمی بازی کردند، آنا در تمامی جنگ های سلجوقیان در آذربایجان و ری و در آسیای صغیر و سوریه شرکت داشتند. طوایف مختلف ترکمن تا اسپانیا پیش رفتند. کمی بعد ترکمن ها در داستان های قهرمانی حبشه ای ها آمده است.
این مهاجرت و کوچ بیشتر در پراکنده شدن ترکمن ها تاثیر داشت. علت عمده رشد ملوک الطوایفی در بین ترکمن ها حمایت سلجوقیان از خان- بگ های ترکمن بود. مراتع وسیع دامداری در اختیار خان ها قرار داشت، در نتیجه مالداران زیر پرچم آنها درآمدند. برای ترکمن ها شحنه انتخاب شد و به این ترتیب کسب مرتع با اجازه آنها بود و کسب خراج به عهده آنها بود. فرمان های سنجر برای انتخاب شحنه به دوران ما رسیده است، که دو نامه را از کتاب عتبه الکتبه (مجموعه مراسلات دیوان سنجر) نقل می کنیم:

منشور تفویض شحنگی ترکمنان
« ... ما نیز بر وفق آن تقدیم مصالح او (خداوند) از لوازم می شمریم و اقطاعات که در نواحی گرگان به نام او (خدا) بودست بر موجب مشروح و مقرر فرمودیم و شحنگی دهستان و نیابت ایالت در آن ولایت و نگاه داشتن شهرستانه و جزء آن و ترتیب و حشم ترکمنان که بدان نواحی باشد بر مقتضی مثال عالی اعلاه الله او را مسلم داشته معروفان حشم و متجنده و رعایا که در آنجا متوطن اند بدوی و حضری بوی سپرده تا ایشان را نیکو می دارد و همگنان را در کنف رعایت و اهتمام خویش آرد و به مهمات ملک قیام نماید.
فرمان چنان است که امرا و معروفان و سالاران منقشلاق و شهرستانه و غیر آن و کافه رعایا دهستان فرمان را به انقیاد مقابل کنند و در جمله جمال الدین منتظم باشند و در مصالح و مهمات رجوع به او کنند و از صواب دید او نگذرند و نواب او را تمکین دهند و سخن ایشان را مسموع دارند و متابعت و مطاوعت جانب او را واجب دانند.»
ان شاء الله تعالی

نامه دوم
منشور تفویض شحنگی ترکمنان و اقطاعات دیگر

«مستحق ترین رعایا به نظر عنایت و ارعاء اختصاص فرمودن به عاطفت مقیمان صحرا اند که از آبادانی دور باشند و اخبار سرّاء و ضرّاء ایشان دیرتر به درگاه رسد بر مقتضی این مقدمه رأی چنین دید که شحنگی و تیمار داشت. خیول امراء و سالاران ترکمان گرگان و مضافات و نواحی آن امیر اسفهسالار اجل کبیر، مظفر منصور برادر شمس المله «اینانج بلکا الغ جانداربیک» ادام الله تاییده را فرمودیم با آنکه در لشکر داشتن و رعیت نواختن عرقی نزاع است و به منصبی سنی انتصاب دارد تربیت در کنف رعایت ما یافته است.
فرمان چنان است که جماعت امرا و سالاران و مقدمان ترکمانان گرگان و نواحی آن به جملگی اعزهم الله در مهمات و مصالح رجوع به جانب برادری «الغ جاندار بیکی» کنند و ملتسمات خویش به دیوان او باز نمایند و از صوابدید او نگذرند و در خدمتی و مهمی که او را فرمودیم متابع او باشند.»

خواجه نظام الملک در سال 448 هجری در رهنمودهای خود درباره ترکمن ها می نویسد:
« هر چند که ار ترکمنان ملالی حاصل شده است و عددی بسیارند ایشان را بر این دولت حقی ایستاده است که در ابتدای دولت خدمتها کرده اند و رنجها کشیده و از جمله خویشان اند و از فرزندان ایشان مردی هزار را نام باید نبشت و بر سیرت غلامان سرای ایشان می باید داشت که چون پیوسته در خدمت مشغول باشند آداب سلاح و خدمت کنند و آن نفرت که ایشان در طبع حاصل شده است زایل گردد و هرگاه که حاجت آید پنچ هزار و ده هزار بخدمتی که نامزد شوند برنشینند و با تربیت و ساز غلامان تا از دولت بی نصیب نباشند و ملک را محمدت حاصل آید و ایشان خوشنود باشند.»

با این احوال تکیه گاه عمده سنجر به خانها و بگها بود. شرکت در جنگ از وظایف سنگین ترکمن ها بوده و نظام الملک سعی داشت عده زیادی از ترکمن ها را در اردوی شاه وارد کند.

شورش ترکمن ها علیه سلطان سنجر
در سال 525 هجری اوغوزها در شورشی که علیه سلجوق ها شده بود به رهبر بخارا آرسلان خان کمک رساندند تا این ایام آنان با قراخانیان و قارلیق ها نیز مبارزاتی داشتند. در سال 539 هجری اوغوزها تابعیت سلجوقها را پذیرفتند و ایشان تحت سرپرستی «امیر کماچ» در بلخ ساکن شدند. اوغوزها مجبور شدند که در جنگ بین امیر کوماچ و امیر تخارستان شرکت کنند این نبرد با کشته شدن ابن خلف شیبانی - امیر تخار- پایان یافت.
اوغوزها تحت تابعیت سنجر در آمده سردار آنها مجبور به زندگی در پایتخت سنجر گردید و سالانه 24000 گوسفند مالیات می دادند. خشم اوغوزها در نتیجه دادن خراج سنگین بالا گرفت و تعداد زیادی از مأموران مالیاتی را کشتند. خان سالار مرز خواست مسئله را پنهان نگه دارد ولی دشمن دیرینه اوغوزها یعنی امیر کوماچ برای خواباندن شورش حرکت کرد. اوغوزها که از بی رحمی امیر کوماچ خبر داشتند سعی کردند از طریق مسالمت آمیز مسئله را حل کنند ولی امیر کوماچ تمامی راه های صلح را رد کرد و در طی نبردی دلیرانه اوغوزها پیروزی کسب کردند و امیر کوماچ و پسرش را کشتند. به این ترتیب شورش اوغوزها بالا گرفت.
راوندی در این باره می نویسد: « وقتی سلطان سنجر خبر شورش را شنیند با غضب به امرا گفت: به این حرکت ها نمی توان میدان داد.» 
این شورش ها با مصلحت صلح جویانه سرداران اوغوزی می خواست پایان پذیرد ولی سنجر آن را نپذیرفته برای سرکوبی اوغوزها در بهار 548 هجری حرکت کرد. اوغوزها به سمت کوه ها عقب نشینی کردند، سایر ترکان به اوغوزها پیوستند. اوغوزها در داخل کوه ها موقعیت جالبی کسب کردند و چادرهای خود را برپا کردند و در پشت سنگرها به نگهبانی پرداختند. سپاهیان سنجر از جنگ در کوهستان ناراضی بودند ولی بعضی از سرکردگان مثل «مؤیدابا (مویدای ابه)» و کوماچ جنگ را ادامه دادند. از بهار تا تابستان 548 هجری جنگ ادامه داشت. اوغوزها با شبیخون های خود ضرباتی به لشکر شاه وارد می کردند. نوه کوماچ کشته شد و «مؤید ابا» فرار کرد و گارد شاهی نابود شد.
ابن اثیر می نویسد: « اوغوزها آنان را تعقیب کردن اسیر کردند، اجساد سربازان روی هم تپه ها شده بود و سر رهبران اسیر شده را از تن جدا کردند.»
سنجر به بلخ گریخت و طی نبردهای پراکنده به مرو پناهنده شد. سلطان سنجر اسیر گردید ولی خان های اوغوز نه تنها وی را نکشته بلکه با احترام از وی به عنوان پادشاه حمایت کردند. در نیشابور خان های خراسان سلیمان سلجوق را به عنوان شاه اعلام کردند. سلیمان شاه در سال 548 هجری به اوغوزها حمله برد و متحدانی در مرو پیدا کرد ولی اوغوزها متحدان شاه را کشته در همان سال نیشابور را گرفتند.
سنجر در بهار سال 548 هجری بعد از آزاد شدن درگذشت. مرگ سنجر در سست شدن پایه حکومتی سلجوقیان موثر افتاد. در غور خوارزم و سیستان حکومت های خودمختار محلی تشکیل گردید. در نیشابور مؤید ابا حکومت می کرد. امیر یناق (آی تاک) گرگان و دهستان را در اختیار داشت. سرداران اوغوزها مثل باختیار، توتی، آرسلان در خراسان قدرت یافتند، موید ابا را نابود کرده، قلعه های شامیران و دندانقان را در خراسان به تصرف درآوردند.
اوغوزها مانند سلجوقیان خواستند دولتی تشکیل دهند و برای این کار با اشراف خراسان متحد شدند. در خراسان ایل آرسلان و متحدش ینال که از طرف یاغمورها به سرداری انتخاب شده به سوی یازیرها هجوم آوردند. یازیرخان مجبور به فرار به اوغوزها گردید، در نتیجه به کمک اوغوزها در ناحیه کوپت داغ دولت یازیر را بوجود آورد که پایتخت آنها قلعه طاق (یازیر شهری) بود. در قرن هشتم هجری این دولت به حکومت خوارزم ملحق گردید.

منبع
سیری در تاریخ سیاسی اجتماعی ترکمنها- امین الله گلی

برای دیدن تصویر اصلی در صفحه جدید کلیک کنید.
منبع: http://www.bayragh.ir/

 


برچسب‌ها: ترکمن ها در دوره سلجوقیان
نوشته شده در  یکشنبه سیزدهم مرداد 1392 ساعت 16:56 توسط Admin  [ نظر بدهيد ]

قابوس ابن وشمگیر
زیاریان خاندانی بودند كه از آخرین سالهای دهه دوم قرن چهارم هجری تا واپسین سالهای دهه هشتم قرن پنجم هجری در شمال ایران یعنی در نواحی گرگان، طبرستان (مازندران امروزی) گیلان، دیلمستان، رویان، قومس (ناحیه وسیعی در دامنه كوههای طبرستان در بین ری نیشابور شامل شهرهای دامغان، شاهرود، بسطام و سمنان) و ری و جبال سلطنت و امارت داشته اند.
فرمانروائی این سلسله از مرداویج بن زیار شروع و ظاهراً به امارت و حكومت گیلانشاه فرزند عنصرالمعالی خاتمه می یابد. این خاندان محلی كه بروزگار حكومت غزنویان بر ایران از طریق وصلت با خاندان غزنوی حكومت خویش را از خطر زوال و نابودی مصون داشته بودند، در دوران سلطنت سلجوقیان بتدریج قدرت خویش را از دست داده و سرانجام هنگامی كه فقط در بخشی از گرگان و طبرستان امارت داشتند با مرگ گیلانشاه آخرین بازمانده این سلسله ستاره بخت و دولت آنها به افول گرائید. 
دو تن از امیران این سلسله داماد سلطان محمود غزنوی بودند. یكی منوچهر و دیگری همین عنصرالمعالی كیكاوس (نویسنده قابوس نامه). 
چنانكه از متن كتاب برمی آید كیكاس مدتی دراز از زندگی خویش را خارج از قلمرو حكومتی سپری نمود. هشت سال در دربار سلطان مودود غزنوی، مدتی را در هندوستان و سرحدات روم، چند سالی را در گنجه نزد امیر ابوالسوار شاوور بن فضل، پادشاه شدادی ( 422- 459 هجری) و مدت زمانی را در سفر حج گذراند همین سفرهای طولانی و دور بودن از دستگاه حكومت و فرمانروائی عده ای از پژوهشگران را معتقد ساخته كه اصولاً او حكومت و امارتی نداشته است. اما با امعان نظر به قراین دیگری كه در قابوسنامه هست بطلان این نظریه اثبات و محقق می شود كه این امیر زیاری در گرگان و طبرستان حكومتی محدود داشته ولی بلحاظ توسعه نفوذ آل باوند در شمال ایران و استقرار حكومت سلجوقیان در ایران دیگر برای او و فرزندش گیلانشاه سلطنت و حكومتی آنچنان كه سایر خاندانش از آن برخوردار بوده اند باقی نمانده بوده است. 
تاریخ وفات او را ابن اسفندیار كاتب، صاحب تاریخ طبرستان و هم بتبع از او میرسید ظهیرالدین مرعشی در تاریخ طبرستان و رویان مازندران 462 هجری نوشته اند كه بهیچوجه صحیح نیست و با تاریخ شروع تألیف «قابوس نامه» سنه خمس و سبعین و اربع مأة (سال 475 هجری) كه بصراحت در نسخ خطی كتاب قید گردیده تطبیق نمی كند. از سوی دیگر رأی و نظر محققانی چون دكتر امین عبدالمجید بدوی كه تاریخ 475 را محرف 457 هجری دانسته اند حدس و گمانی بیش نیست و تاكنون مهر تأییدی بر آن نخورده است. با این توضیحات تحقیقاً می توان گفت كه عنصرالمعالی حتی چند سالی بعد از پایان نگارش كتاب خویش در قید حیات بوده و سپس دنیای ف انی را وداع گفته است. 
سیمای عنصرالمعالی در قابوس نامه- در آینه شفاف و پاكیزه نامه ارجمندش از او سیمای مرد پخته و كامل، مجرب و كارآزموده و سرد و گرم روزگار چشیده ای ظاهر می شود كه بعنوان آموزگاری بزرگ هر چند در كسوت امیری ادیب، شاعری دردمند، سخنوری توانا، دانشمندی فرزانه، جامعه شناسی آگاه، سیاستمداری واقع بین، مصلحی دوراندیش، قاضی ای دادگر، فقیهی متفقه، طبیبی حاذق، منجمی دانا، بازرگانی منصف، كشاورزی پركار، جوانمردی كریم، عارفی خداجوی، جنگاوری شجاع، سپهسالاری رئوف، پندآموزی صادق، یاوری همدل، دوستی مشفق، پدری مهربان، و حتی رندی هوشمند و.... 
به فرزندش گیلانشاه و همه فرزندان این مرز و بوم علی الدوام، درس تقوا، پرهیزكاری، خداشناسی و دین باوری، ادای فرایض و واجبات اسلامی، احترام خاص و شایسته نسبت به پدر و مادر، آموختن دانش و فرهنگ، چگونگی انتخاب همسر و آئین همسرداری، شیوه تعلیم و تربیت فرزندان اعم از دختر یا پسر و رعایت حقوق آنان، محترم شمردن حق همسایه، فضیلت عدالت و دادگری، ارزش روحیه اعتدال و میانه روی، پرهیز از اسراف و تبذیر، طریق بدست آوردن رزق و روزی حلال، وفای بعهد و امانت داری، راه و رسم برخورداری از نیروی شباب و جوانی، بكار بستن تجربیات پیری و سالخوردگی، رعایت سلامت جسم و بهداشت روحی و روانی، آداب خوردن و آشامیدن، آماده سازی و ورزیدگی تن و بدن و روی آوردن به ورزشهائی چون اسب سواری، چوگان بازی و شناگری، شیوه مهمانی رفتن و مهمانی كردن، طرز شوخی و مطایبت، نحوه جنگیدن و كارزار كردن و قهرمان میدان نبرد بودن، آئین دوست یابی و اندیشه كردن از دشمن، طریق فتوت و جوانمردی، حرفه ها و پیشه های گوناگون را آموختن، چگونگی تحصیل فقه و قضا و فن سخنوری، نحوه اشنائی با اصول علم تجارت و بازرگانی، زراعت و آبیاری و دانش پزشكی و نجوم و هندسه و هنر شعر و شاعری و نویسندگی و شكوفا ساختن خلاقیتهای هنری، شرایط وزیری و رسم سپهسالاری... 
خلاصه همه چیز و همه فرهنگ زندگی را می آموزد كه اطاله كلام درخصوص هر یك از موضوعات ذكر شده از حوصله این مقلل خارج می باشد. عنصرالمعالی از آن چهره های حكیم و اندیشمند، فروتن و وزین، معتدل و میانه رو، و دوست داشتنی و نادری است كه همیشه مصاحبت با آنان برایم مغتنم بوده است. حتی از همان دوران صباوت و كودكی همواره در مقابل عظمت و بزرگی آنها سرتعظیم فرود آورده و راهنمائیها، هدایتگریها و نصایح زندگی سازشان را بگوش جان شنوده ام. از آموخته های آنان درس گرفته و در زندگی بكار بسته ام. 
دو دیگر شخصیت استثنائی و كم نظیر اوست در تاریخ ادبی ایران. در طول این یازده قرنی كه از گسترش زبان و ادب پارسی دری می گذرد هرگز سابقه نداشته كه پادشاه یا امیری بچنان درجه ای از دانش و فرزانگی رسیده باشد كه شاهكاری چنین خلق كرده و به فرهنگ و تمدن ایران اسلامی تقدیم نموده باشد كه در آن همه علوم و فنون و معارف و آداب و عادات و عقاید نیك عصر خویش را به بهترین صورت ممكن به آیندگان تعلیم داده باشد. 
چنین انتظاری از امرا و پادشاهانی كه پیوسته در فرهنگ سیاسی ایران زمین نام آنها مرادف با ظلم و جور، فساد و تباهی، سفاكی و خون ریزی، عیاشی و خوشگذرانی است كاری محال بوده است.
اما كتاب او یكی از زیباترین، شیواترین، سلیس ترین، و آموزنده ترین آثار منثور فارسی در قرن پنجم هجری است. در اهمیت و معروفیت و درجه اشتهار این كتاب همین بس كه مطالب نغز و دلكش و روحپرور آن بنوشته شادروان استاد سعید نفیسی مورد توجه و اقتباس بسیاری از نویسندگان و شاعران در سده های متمادی واقع شده است. سنائی غزنوی در مثنویهای حدیقة الحقیقه و الهی نامه، نورالدین محمدبن محمد عوفی بخاری ادیب و نویسنده معروف اواحر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری در جوامع الحكایات و لوامع الروایات، قاضی احمد غفاری در تاریخ نگارستان، محمد حبله رودی در جامع التمثیل، فزونی استرآبادی در بحیره، افضل الدین ابوحامد احمدبن حامد كرمانی در عقدالعلی فی موقف الاعلی، ابن اسفندیار در تاریخ طبرستان، سعدالدین كافی در قصیده خود، امیر خسرو دهلوی در مثنوی مطلع الانوار، عبدالرحمن جامی در مثنوی سلسلة الذهب، مجدالدین محمدالحسینی مجدی در زینة المجالس و محمد باقر معرو.ف به محقق سبزواری در روضة الانوار بسیاری از حكایات و داستانها و مضامین آن را نقل كرده اند. 
این كتاب بارها و بارها در ایران و خارج از ایران چاپ و منتشر شده ولی نكته شایان توجه اینكه «قابوس نامه» حوزه های قلمرو زبان فارسی را درنوردیده و تاكنون بزبانهای تركی، آلمانی، فرانسه، انگلیسی، روسی، عربی و ژاپنی ترجمه شده است. 
وجه تسمیه كتاب به «قابوس نامه» دقیقاً معلوم نیست چرا كه نویسنده خود در مقدمه كتاب از آن بعنوان «جمع كننده این كتاب پندها الامیر عنصرالمعالی كیكاوس ... با فرزند خویش گیلانشاه» یاد می كند و عوفی در جوامع الحكایات از این كتاب بعنوان نصایحی كه كیكاوس بفرزند خویش نموده سخن بمیان می آورد.

وصیت نامه قابوس ابن وشمگیر
چنین گوید جمع كننده این كتاب پندها، الامیر عنصرالمعالی كیكاوس بن اسكندر بن قابس بن وشمگیر، با فرزند خویش گیلان شاه. بدان ای پسر كه من پیر شدم و ضعیفی و بی نیرویی و بی توشی بر من چیره شد و منشور عزل زندگانی را ا ز موی خویش بر روی خویش كتابتی همی بینم كه این كتابت را دست چاره جویان بستردن نتواند. پس ای پسر چون من نام خویش را در دایره گذشتگان یافتم روی چنان دیدم كه پیش از آنكه نامه عزل بمن رسد نامه ای دیگر در نكوهش روزگار و سازش كار و بیش بهرگی جستن از نیك نامی یاد كنم و ترا از آن بهره كنم بر موجب مهر خویش، تا پیش از آنكه دست زمانه ترا نرم كند تو خود بچشم عقل در سخن من نگری فزونی یابی و نیك نامی در دو جهان، و مبادا كه دل تو از كار بستن بازماند كه آنگه از من شرط پدری آمده باشد؛ اگر تو از گفتار من بهره نیكی نه جویی و جویندگان دیگر باشند كه شنودن و كار بستن نیكی غنیمت دارند و اگرچه سرشت روزگار برانست كه هیچ پسر پند پدر خویش را كاربند نباشد، چه آتش در دل جوانان است از روی غفلت پنداشت خویش ایشان را بران نهد كه دانش خویش برتر از دانش پیران بینند، و اگرچه این سخن مرا معلوم بود مهر پدری دل سوزگی پدران مرا نگذاشت كه خاموش باشم؛ پس آنچه از موجب طبع خویش یافتم در هر بابی سخنی چند جمع كرده و آنچه بایسته تر بود و مختصرتر درین نامه نبشتم. 
اگر از تو كاربستن خیزد خود پسندیده آمد و الا من آنچه شرط پدری بود بجای آورده باشم كه گفته اند كه: بر گوینده جز گفتار نیست چون شنونده خریدار نیست جای آزار نیست و بدان این پسر كه سرشت مردم چنان آمد كه تكاپوی كند تا از دنیا آنچه نصیب او آمده باشد بگرامی تر كس خویش بماند و نصیب من از دنیا این سخن گفتن آمد و گرامی تر كس بر من تویی. چون ساز رحیل كردم آنچه نصیب من بود پیش تو فرستادم تا خودكامه نباشی و پرهیز كنی از ناشایست و چنان زندگانی كنی كه سزای تخمه پاك توست كه ترا ای پسر تخمه بزرگ و شریفست و زهر دو طرف كریم الطرفینی و پیوسته ملوك جهانی: جدت ملك شمس المعالی قابوس بن وشمگیر بود كه نبیره آغش وهادان بود و آغش وهادان ملك گیلان بود بروزگار كیخسرو، و ابوالمؤید بلخی ذكر او در شاه نامه آورده است و ملك گیلان ازیشان بجدان تو یادگار بماند و جده تو، مادرم، دختر ملك زاده المرزبان بن رستم بن شروین بود كه مصنف مرزبان نامه است سیزدهم پدرش كابوس بن قباد بود، برادر ملك انوشروان عادل، و مادر تو فرزند ملك غازی محمودبن ناصرالدین بود و جده من فرزند ملك پیروزان ملك دیلمان بود. پس این پسر هوشیار باش و قدر و قیمت نژاد خود بشناس وز كم بودگان مباش؛ هر چند من نشان خوبی و روز بهی اندر تو همی بینم این گفتار بر شرط تكثر واجب دیدم. 
آگاه باش پسر كه روز رفتن من نزدیكست و آمدن تو بر اثر من زود باشد چه امروز تا درین سرای سپنجی باید كه پر كار باشی و زادی و پرورشی را كه سرای جاودان را شاید برداری و سرای جاودانی برتر از سرای سپنجی است و زاد او این سرای باید جست كه این جهان چون كشت زاریست كه ازو كاری و ازو دروی از بد و نیك؛ و كس دروده خویش در كشت زار نخورد بلكه در آبادانی خورد و آبادانی این سرای سرای باقیست. و نیك مردان درین سرای همت شیران دارند و بدمردان همت سگان و سگ همانجا كه نخجیر گیرد بخورد و شیر چون بگیرد بجای دیگر خورد. و نخجیرگاه تو این سرای سپنجی است و نخجیر تو دانش و نیكیست. پس نخجیر ایدركن تا وقت خوردن بسرای باقی آسان توانی خوردن كه طریق سزای ما بندگان طاعت خدایست عزوجل. و مانند آن كس كه راه خدای تعالی جوید و طاعت خدای تعالی جوید چون آتشی بود كه هر چند سرنگونش كنی برتری و فزونی جوید، و مانند آن كس كه از راه خدای تعالی و طاعت او دور باشد چون آبی بود كه هر چند بالاش دهی فروتری و نگونی جوید؛ پس بر خویشتن واجب دان شناختن ر اه ایزد تعالی، «والله ولی التوفیق».

منبع:http://www.bayragh.ir/

 


برچسب‌ها: قابوس ابن وشمگیر
نوشته شده در  یکشنبه سیزدهم مرداد 1392 ساعت 16:55 توسط Admin  [ نظر بدهيد ]

 

تركمن ها از لحاظ موضع گیری شان نسبت به مشروطیت استرآباد دو گروه بودند؛ گروهی باامید به این كه حكومت مشروطه باشعار عدالت، آنها را از وضعی كه روس ها و شاهان قاجار برایشان به وجود آورده بودند نجات خواهد داد، به مشروطه با شعار عدالت متمایل شدند. اما گروهی دیگر كه ناباورانه به این شعارهای ایده آلی نگاه می كردند، خود را بی تفاوت به مشروطه نشان می دادند و گویی منتظر بودند ببینند كه عدالت و آسایش مشروطه چگونه بر سر آنها سایه می افكند. با توجه به این كه تركمانان بخش قابل ملاحظه ای از جمعیت ایالت استرآباد را تشكیل می دادند، گروه مشروطه طلبان ایالت نمی توانستند نسبت به آنان بی تفاوت باشند، لذا سران مشروطه خواه استرآباد چون:« حاج رحیم خان سرخنكلایی»، « شیخ محمدحسین » و... از تركمانان طرفدار مشروطه استقبال و حمایت می كردند و در برابر تركمانانی كه نسبت به این موضوع، بی تفاوت بودند به گونه ای رفتارمی كردند كه نظر و اعتماد آنها را به مشروطه جلب كنند.

وضعیت تركمانان ایالت استرآباد در زمان مشروطیت
گروه تركمانان استرآباد بر دو خیل هستند؛ یموت و گوكلان و هر دو خیل مركبند از دو فرقه ی «چاروا» و «چمور». فرقه ی چاروا كه همان چهارپاداران هستند، مال و شتر و حشم دارند و فرقه ی چمور آن فرقه هستند كه شتر ندارند. 
طایفه ی یموت مركب از دو تیره است: «شرف» و «چونی». خیل یموت مركب از دوازده طایفه است و هر طایفه مركب از چندین تیره ، طایفه و اوبه. «جعفربای»، «آتابای»، «یلقی»، «داز»، «دوجی»، «بدراق»، «سلاخ»، «ایمر»، «كوچــك»، «ایگدر»، «قوجق» و «قان یخمز». اینها طوایف یموت هستند كه در كنار رود گرگان در صحرا میان آلاچیق زندگانی می كنند.
هر طایفه مركب است از چندین اوبه. در هر اوبه شاخصی است كه آن شاخص در یورت شخصی یا موروثی خود سكنی می گیرد و اقوام و بستگانش هم در اطراف او جمع می شوند. آن اوبه یا مجموع را به اسم بزرگ آن سلسله می نامند. در میان هر طایفه یك شاخص نیست كه همه ی آن طایفه اطاعت و انقیاد كامل از آن یك نفر داشته باشند. در هر اوبه زیردستان و جوانان از بزرگ اوبه ی خود تا اندازه ای اطاعت دارند. اما هروقت اتفاقی و مسئله ای برای طایفه پیش آید، بزرگان اوبه ها، مشایخین و پیرمردان جمع شده، مشورت می كنند و هرقسم كه تمام رؤسا و پیرمردان و حتی زیردستان آن طایفه صلاح دانستند اقدام خواهند كرد و در آن موقع سخت متفق و یك جهت و یك قول هستند. (1) 
تركمن های یموت كه در تابعیت دولت ایران هستند مركب از همان دوازده طایفه اند و همگی صحرانشینند و در آلاچیق زندگی می كنند. سرشماری و خانه شماری صحیح نشده اند ولی تقریبا بیش از ده هزار خانوار هستند. آنها در طول رودخانه ی گرگان مستقرند. نقطه ی مقابل هر طایفه، ولایت است كه كم تر از یموت نیستند و با كمال شجاعت و دلیری همیشه طرف زد و خورد هستند. روی هم رفته تقریبا در هر خانه پنج نفر زن و مرد و بچه زندگی می كنند كه جمعا پنجاه هزار نفر می شوند و تقریبا در هجده فرسخ طول رود گرگان مستقر هستند. در انتهای گرگانرود كه به دریای خزر می ریزد، در «باشوسقه»، «خواجه نفس» و «گمش تپه»، طایفه ی جعفربای سكنی دارند و در آخر، طایفه ی یموت. ازطرف استرآباد هم طایفه ی قان یخمز مستقر هستند كه در فصل زمستان به جنگل «خاندوز»، «رامیان» و «فندرسك» نزدیك می شوند. (2) 
تمام مردم یموت سواركارند و هر خانه اگر اسب سواری نداشته باشد، مجبورند یك یابو برای حمل هیزم و آذوقه ی خود داشته باشند. آنها از اول عمر به سواری و اسب تازی عادت كرده اند و می توان گفت به هیچ وجه از سواری احساس خستگی نمی كنند. و اما اسلحه؛ هیچ خانه ای را نمی توان بی تفنگ فرض كرد. ممكن است تصور نمود كه هر دو خانه یك تفنگ داشته باشند و با این حساب نمی توان كم تر از شش هزار تفنگ برای آنها فرض كرد.
گوكلان ها نیز از طوایف بزرگ تركمان هستند. منطقه ی گوكلان نشین از طرف مشرق محدود است به دهنه و دامنه ی كوه های بجنورد و ازطرف مغرب به گنبد كاووس و صحرای یموت، ازطرف شمال به رودخانه ی اترك و كویر صحرای روس و ازطرف جنوب به «نردین» و «كوهسار» و «حاجی لر». آب و هوای محل سكونت گوكلان ها نسبت به یموت ها بهتر و به عبارتی ییلاقی است. زمین هایش حاصل خیز است و اغلب نقاط آن از آب های كوهسار و حاجی لر مشروب می شود. زراعتش برنج، ماش، كنجد، گندم و جو است. اگر برنجش بهتر از برنج صدری نباشد كم تر هم نیست. اغلب زمین هایش نی زار است، زیرا به جنگل های كوهسار نزدیك است. همچنین جنگل های كوچك داخلی در دامنه ها و نیز چشمه سارهای فراوان دارد .پنبه و هندوانه هم خوب درآن به عمل می آید.
جماعت گوكلان مركب ازدو گروه و دوازده طایفه اند: «داغلوها» عبارتند از: «قایی»، «قره بل خان»، «اركك لو»، «چیق لق»، «قارنوا»، «بایندر»، «قرق».
قایی، مركب ازسه طایفه و هر طایفه مركب از چند تیره است: «تمك قایی»، «قارناس قایی»، «دالی بوق قجه قایی». قره بل خان یك خان دارد و یازده طایفه و اوبه که شامل:«آجی بیك»، «پاشی»، «قاپان»، «پچ»، «قارا»، «خوردایماق»، «قیر»، «كروك»، «عرب»، «سقر»، «سیكی چتر» هستند.
دو دورغه مركب ازشش طایفه هستند: «یانقاق»، «سنگریك»، «چاغر»، «بیگدلی»، «آی درویش»، «اجن قانجق». (یانقاق شامل چهارطایفه ی: «ساری جد»، «قول لی»، «دایزاكری»، «كتی» است). (3) 
مشایخ تركمان عبارتند از: «حاجی ملاقلیچ» كه امام جماعت است و ریاست تامه دارد و مردم به وی اعتقادی كامل دارند و نذورات زیادی به او می دهند. مدرسه ای از آجر، در نهایت استحكام برای طلاب در نزدیك اوبه ی خودش كه موسوم است به «ساری سو» ساخته كه باغچه و آب روانی هم دارد.
«كلو شیخ»، «سید موغو شیخ»، «ممی شیخ »، «حاتم ملاشیخ»، «صحت الدین خوجه»، «عالم ملا»، «قلندرملا»، «كریك ملا»، «ارنفس ملا»، «حسن قاضی»، «قربانگلدی آخوند»، «نوری ایشان»، «خلبل اتلله» پسر جنای امام جمعه.
خوانین و اشراف و اعیان گوكلان هم «مهدی خان قرق»، «ندرخان تمك»، «حسن خان قرق» و «خوشه خان»، «ولدسبحان»، «قلی خان»، «محمدحسن خان»، «نوربردی خان»، «قرابل خان»، «مشهدقلی خان اركك لو»، «ولی خان چاغری»، «نورمحمدمرداق خان سنگریك»، «خجندبردی خان»، «خدای بردی خان ینقاق»، «امانش خان قایی»، «رمضان خان آی درویش»، «آنه محمدبیگدلی»، «چغورملاخان» رییس طایفه ی اجن قانجق و «نورمحمدخان قربانلو». (4) 

عوامل اصلی انقلاب مشروطه
نهضت مشروطیت در بستر شرایط تاریخی ویژه ای برمبنای چند عامل بیرونی و درونی شكل گرفت. از شاخص ترین عوامل بیرونی باید از انقلاب 1905در روسیه، شكست روس ها از ژاپنی ها در جنگ همین سال، تغییر و تحول در فورماسین اقتصادی- اجتماعی اروپا كه به تبع از آن هیئت های مختلف فرانسوی، انگلیسی، بلژیكی و روسی از زمان فتحعلی شاه وارد ایران شدند و تاثیرات مهمی بر جامعه ی ایران آن عصر بر جای نهادند، یاد كرد.
ازعوامل درونی نیز باید از چند مورد بسیار مؤثر نام برد، همچون: ارتباط یافتن بخشی از طبقات و اقشار ایرانی با جامعه ی اروپا، تغییر در ساختار اقتصادی بویژه در امر تجارت و داد و ستد، پیدایش و افتتاح مدارس جدید در پایتخت و سپس در شهرها و ایالات، نوآوری های زندگی شهرنشینی كه خود تابع چند عامل اقتصادی و سیاسی بود، همچون: تلگراف، تلفن و پست كه تاثیر بسیار مثبتی در نقش ارتباطات گروهی و فردی، تنویر فكری و بیداری افكار عمومی داشتند، توسعه و گسترش امر نشر (نشریات و كتب، بویژه ترجمه)، شكل گیری یك قشر تحصیل كرده و نخبه در فرآیند تغییر و تحولات اقتصادی و اجتماعی و ورود آنها به عرصه ی اجتماع كه حامل و ناقل مطالب جدید بودند، شكست های بزرگ نظامی كه باعث تحقیر افكار عمومی، كسر شأن هویت اجتماعی و ایجاد تنش های بزرگ سیاسی بوده اند، مانند شكست قشون فتحعلی شاه ازروس ها كه منجربه قراردادهای گلستان و تركمان چای و شكست از تركمانان تكه منجر به قرارداد آخال و دادن امتیازهای مكرر به استعمارگران، بویژه روس و انگلیس شد، مانند: «تالبوت » و «رویتر»، استقراض از بانك های روسی و انگلیسی، انسداد سیاسی و گسترش روز افزون دیكتاتوری و استبداد، بویژه در برابر نخبگان و فرهیختگان، ازبین رفتن مشروعیت نظام سیاسی قاجار، گسترش فقر و افزایش مالیات ها (به خاطرفروش حكومت ایالت ها) و به تبع آن مسئله ی «نوزبلژیكی»، حادثه ی بانك، به چوب بستن تجار قند و ... را می توان از علل و عوامل وقوع انقلاب مشروطه برشمرد.(5)

تركمانان درانقلاب مشروطه ی ایران
فعالیت عوامل مستقیم روس و انگلیس، تحركات شاهزاده ها، حكام، خان ها و فئودال ها در ایالات و ولایات، اقدامات طیف وسیع ضد انقلاب مشروطه، دامن زدن به اغتشاشات و بهره گیری از فرصت پیش آمده توسط نیروهای مسلح ایلات و عشایر ازجمله تركمانان و ... همه و همه فضای فوق العاده نابسامانی را در ایران به وجود آورده، موجب نگرانی شده بود؛ مانند اخباری كه از كشتار ارومیه، ماكو، سلماس و خوی رسید و همه را عزادار كرد و ناامنی سرحدات كردستان و خراسان که مشروطه خواهان را آشفته و حیران كرده بود.(6) همچنین خبر می رسید كه تركمان ها بنای قتل و غارت را در استرآباد گذارده و دامنه ی تعدیات و چپاول را تا حدود خراسان توسعه داده اند و آن منطقه ی بزرگ سرحدی را میدان تاخت و تاز و كشتار و یغماگری ساخته اند. در شب سیزدهم رمضان تركمان ها به قریه ی «هاشم آباد» درحوالی شهر استرآباد ریخته، عده ای را كشتند و جمعی را اسیر كردند و قریه را غارت نمودند. سپس به طرف قریه های «معصوم آباد»، «اصفهان كلاته»، قلعه و قریه ی «تورنگ تپه» و چند ده كه سر راهشان بود هجوم برده، عده ی زیادی را كشتند و جمعی را اسیر كردند و آنچه گاو و گوسفند در آن دهات بود با اثاثیه ی مردم به غارت بردند. سپس چند ده را آتش زدند و چون از طرف دولت از هجوم آنها جلوگیری نشد به طرف شهر استرآباد حمله برده، خانه های بسیاری را غارت كردند و مردمان زیادی را كشتند و مجروح نمودند و اگر مردم شهر ایستادگی مسلحانه نكرده بودند تمام شهر خراب می شد و هستی همه به یغما می رفت. تلگراف هایی هم كه ازخراسان می رسید همه حاكی از تجاوز تركمانان به حدود آن ایالات بود و تقاضای فرستادن قشون و اسلحه از دولت.(7)
این گروه از تراكمه از چند ماه قبل بر شدت حملات خود به خراسان، استرآباد و گاه مازندران افزوده بودند و كار تاخت و تاز را بدان جا رساندند كه دیگر كاروان های تجاری، زوار و كاروان های زیارتی بندرت به سوی مشهد حركت می نمودند.
از بین این شبكه و راه بزرگ آن عصر، راه میان مشهد- شاهرود ناامن تر از بقیه ی نقاط شده بود، زیرا مستقیما درحیطه ی مانور و حملات تراكمه قرار داشت. چپاول كاروان ها و اسیر كردن كاروانیان، به علاوه ی گسترش نهضت مشروطیت در بین اهالی شهر و روستای ایالت استرآباد سبب گشت تا سرانجام روس ها آب گل آلود و شرایط مناسب مورد نظر خود را بیابند، آنها برای ابراز وجود و بهانه ی حضورخود، بتدریج از طریق گمرك اترك، فشنگ، اسلحه، و سپس 200 قزاق به قنسول خانه های خود در شمال ازجمله استرآباد وارد كردند.(8) 
در سند تاریخی و مكتوب «مسیونراتف» به «مستر اسپرن» به این موضوع این گونه اشاره شده است: سن پطرزبورغ- 12نوامبر 1911 (ذی قعده ی 1329هجری قمری)
«... نظر به غارتی كه تراكمه بعد از غلبه ی محمدعلی شاه بر یك دسته ازاردوی دولت ایران، درحوالی استرآباد نمودند و جان و مال اتباع روس در آن نواحی در خطر است وخود اهالی استرآباد و همه در و حشت از آنها هستند، ما 200 نفر قزاق به عده ی مستحفظین قنسولگری استرآباد به همراه 2توپ مسلسل افزوده ایم».(9) 
این حملات و تهاجمات با عزل محمدعلی شاه مخلوع شدت بیشتری گرفته بود و سرانجام هم كار را به جایی رساند كه بخشی از تركمانان، آشكارا به دفاع از وی پرداختند و در مقابل انقلاب مشروطه و مشروطه طلبان قرار گرفتند. شاه مخلوع پس از عزل و رفتن به روسیه، اندكی بعد تصمیم به بازگشت به ایران گرفت تا اساس مشروطه و مشروطه طلبان را برچیند و تاج و تخت از دست رفته را دریابد. به همین دلیل تبلیغات بین خان های تیره ها و طوایف مختلف تركمان آغاز شد. در این میان از همان آغاز چند نامه برای «آدینه محمدخان» وكیل تركمانان (اولین نماینده ی تركمانان ایران درمجلس دوم عهد مشروطه) فرستاده شد كه در آن تاكید شده بود عده ای در میان طوایف تركمان ناحیه ی شمال غرب استرآباد به تبلیغات شدید برای پذیرفتن شاه مخلوع توسط تراكمه دست زده اند. همچنین در طی چند نامه به «نیرالسلطان» وكیل مازندران هم اطلاع داده بودند كه تركمانان در گمیش تپه مشغول ساختن عمارت برای شاه مخلوع هستند. ولی توجهی به ماجرا نشد و تقریبا اصلا آن را جدی نگرفتند.(10)
درصورتی كه درهمین زمان، عوامل و جاسوسان انگلیس در ایران و در منطقه ی استرآباد به طور كامل از این واقعه ی مهم آگاهی یافته بودند؛ در این باره به یكی از اسناد وزارت امور خارجه ی بریتانیا اشاره می گردد. در این نامه كه از «ویس قنسول رابینو» به «سرجرج باركلی» به تاریخ اوت 1911میلادی (ششم شعبان 1329هجری) از رشت نوشته شده چنین آمده است: «...محمدعلی میرزا هفدهم ژوئیه به گمیش تپه بین تركمانان واردشده، او غفلتا از وینه به پطروسك با اسم جعلی حركت كرده و یك كشتی مخصوص خود كرایه نموده و با 12همراه، مستقیما به گمیش تپه كه بندر استرآباد است آورده، 70 لنگه بار هم كه اكثر آنها محتوی اسلحه و مهمات جنگی بوده در این كشتی حمل شده...».(11) 
اما مخبر انگلیسی ها در استرآباد گزارش جامع تر و دقیق تری درباره ی این حوادث می دهد و می نویسد: «... شب هفدهم ماه جولای (1911میلادی) معاضدالملك سرحددار بندر جز (گز) تلگرافا به ساعد لشكر (نایب الحكومه ی استرآباد) راپورت داد كه محمدعلی شاه مخلوع مقارن غروب وارد بر تركمانان گمیش تپه شده، ساعد لشكر و اعضای انجمن (مشروطه طلبان استرآباد) متوحش شده، سرباز و پلیس ها را تا صبح به اطراف شهر فرستاده، كشیك می كشیدند... بسیاری از تجار و كسبه هم از جمله «نوید الممالك» رییس تلگرافخانه به قنسولگری روس ها در استرآباد پناه بردند. كثیری از مشروطه طلبان نیز به روس ها (قنسولگری) پناه برده یا گریختند...».
بیست و یکم جولای، شاه باسواران تركمان از گمیش تپه حركت كرده یك شب در«امچلی» (بناور سیمین شهر فعلی)مانده، سپس به «محمدآباد» آمد. سردار ارشد با «شجاع السلطنه» و 100 سوار یموت تركمان دو ساعت مانده به غروب وارد استرآباد شدند. بیست و سوم هم خودشان با قضات تركمان جعفربای و 1000 سوار یموت از محمدآباد حركت كرده، از طریق دروازه ی بسطام (كه در جای فلكه ی كاخ شهر گرگان فعلی واقع بود) وارد دیوانخانه ی شهر استرآباد شدند. سپس 13تیر توپ شلیك كردند. اردو را پشت بدنه ی شهر انداختند.(12) 
در جای دیگر آمده است:«... ما مشغول تنظیمات مالیه بودیم كه خبر ورود محمدعلی شاه در بین تركمانان به گمیش تپه ی استرآباد شایع گشت و اضطراب عجیبی در مردم ایجاد نمود ... چندی بعد هم خبر آمد برادرش «ارشدالدوله» با قوای تركمان و چریك خویش به سمت دامغان و شاهرود و سمنان می آید.»(13)
گروهی از تراكمه در فعالیت های جناح دیگر ضد مشروطه، یعنی قوای ارشدالدوله هم شركت داشتند. این گروه در آخرین نبردهای ارشدالدوله در روز سه شنبه یازدهم رمضان سال 1329 حضور یافتند. در نبرد سختی كه در این روز در نزدیكی تهران و برای فتح پایتخت اتفاق افتاد سرانجام آتش سنگین توپخانه ی نیروهای مشروطه طلب یك باره تركمانان سپاه ارشدالدوله را دچار توهم و وحشت و شكست كرد. در این نبرد، فقط تركمانان 70 كشته (از جمله سردار «ارازخان» )، 400 زخمی و 200 اسیر بر جای گذاشتند، به علاوه در زمان تعاقب آنان گروهی هم درحین فرار به قتل رسیدند. در پایان، ارشدالدوله هم دستگیر و به تهران انتقال داده شد. او را بلادرنگ محكوم به اعدام كردند و در ملأ عام به دار مجازات آویختند.(14) 
از آن سو محمدعلی شاه مخلوع هم بدون توجه به شكست یك جناح بزرگ ضدمشروطه ،در رأس نیروهای جمع آوری شده از استرآباد به سوی اشرف (بهشهر فعلی)، ساری و فیروزكوه به حركت درآمد تا از این سو وارد تهران شود.(15) 
اما این گروه هم در نهایت در حوالی فیروزكوه از پیش روی باز ایستادند و در جنگی سخت از مشروطه طلبان شكست خوردند. تركمانان همراه این قشون نیز بسیاری كشته شدند و باقی مانده هم ازطرق مختلف، خود را به استرآباد و دشت گرگان و به میان ایلات خود رساندند.(16) 
از قضا در همین گیر و دار، خبر شكست اولیه ی سپاه ارشدالدوله هم به منطقه ی استرآباد و پایتخت رسید و امید به فتح تهران را در میان نیروهای ضد مشروطه از بین برد. بدین سبب شاه مخلوع به استرآباد و سپس به میان تركمانان بازگشت و منتظر حمایت جدی تر و صریح تر روس ها ماند.(17) 
از بین توده ی عامه و قشر متوسط تراكمه بویژه آنهایی كه پیوند بیشتری بازندگی شهری استرآباد، تجارت و مخصوصا دوستان مشروطه طلب خود در استرآباد داشتند، عده ای طرفدار جنبش بودند. برای اثبات این موضوع می توان به این گزارشات اشاره كرد:
از گزارشات مخبر انگلیسی ها در استرآباد آمده است: «در ذی حجه ی 1326هجری قمری (دسامبر 1909میلادی) رحیم خان مقصودلو (یكی از رهبران مشروطه طلبان استرآباد و از خان های روستای سرخنكلاته) 150 نفر از تركمانان یلقی و آتابای را برای كمك به مجلس مشروطه به تهران فرستاد». و یا در جای دیگر می نویسد:«كمیسر روس با 50 سوار چكت (نظامیان روس) به گمیش تپه آمده، چند نفر تراكمه ی جعفربای را كه مشروطه خواه بودند در غل و زنجیر به خدمت محمدعلی شاه بردند، تعدادی هم فرار كردند. چند نفر قفقازی هم به گمیش تپه رفته و 5 نفر تركمان مشروطه طلب را گرفته به شهر استرآباد آورده و در قنسولخانه حبس كرده اند». اما برازنده ترین شخصیت مشروطه طلب تركمان، «رجب آخوند» بود كه آشکارا بامحمدعلی شاه و تراكمه ی طرفدار وی در گمیش تپه به مخالفت برخاست. او در زمان رضاشاه به نمایندگی تراكمه در مجلس نیز انتخاب شد. رجب آخوند به همراه «تویجان حاجی»، «صفرآخوند» و «عبداله» (پدرعبداله زاده ها) به طرفداری از مشروطه طلبان نشست هایی داشتند. این عبداله كه به عبداله مجلس معروف شده بود، رابط تراكمه ی مشروطه طلب با مشروطه خواهان استرآباد محسوب می شد.(18) 
درانقلاب سال های 1905-1911میلادی، بسیاری از قبیله ها و خلق ها فعالانه شركت كردند. دوری و نزدیكی به كانون های جنبش انقلابی آداب عشیرتی بود كه چگونگی اقدامات قبیله ها و خلق ها را در دوران انقلاب معین می كرد. نیز قبیله ها از این رو به مبارزه ی فعال سیاسی كشانیده شده بودند كه از یك سو، نیروهای ارتجاعی در سیمای دربار شاه و دولت های امپریالیستی و از دیگر سو، مشروطه خواهان در جست و جوی یاری از آنان بودند.(19) 

نتیجه گیری
ضرورت دارد حساب توده ی مردم تركمان را از خان ها و لایه ی اشرافی ایلات و طوایف تركمان كه نیروهای مسلح سواره را در اختیار داشتند، جدا نمود. در تحریك و به كارگیری این رؤسا و سر كردگان تركمان علیه جنبش مشروطیت و مشروطه طلبان چند عامل به طور مستقیم دخیل بودند: 
1- تماس شاه، درباریان و اشرافیت ضربه خورده یا در وحشت فرو رفته از ترس نهضت مشروطیت باسران تركمان و تطمیع آنها.
2- تحریكات موسمی و مقطعی روس ها بویژه قنسول روس در استرآباد؛ زیرا سیاست عام آنها در جهت تضعیف و سپس سركوب جنبش مشروطیت بود.
3- فرصت یافتن برای غارت و چپاول شهرها و روستاها كه عامل مهمی محسوب می شد.
4- مصوبات مجلس مشروطه از جمله حذف بخشی از تیول و زمین داری، همه ی فئودال ها،خان ها و ملاكین بزرگ ایلات و عشایر را ترسانده بود و چون منافع طبقاتی آنها در خطر و رو به اضمحلال بود، در تحریك مداوم تراكمه بی تاثیر نبودند. مانند این سند كه «...اوایل ماه اوت «سالار معزز» حاكم كتول (علی آباد فعلی) از مردم مطالبه ی مالیات كرده، ولی مردم نداده اند. سالار معزز هم به اوقوزها (اغوزها- تركمانان) ملحق شده و عده ای از تراكمه ی دی (داز) را به كتول فرستاد. آنها هم چندین ده را آتش زدند و مقدار زیادی گاو و گوسفند را به غارت بردند. اهالی به هیجان آمده دهات سالار را چاپیدند. سالار اكنون به همراه همسرش فرار كرده و به میان تراكمه پناه برده است.» (20) 
یا این كه « خوانین تركمان یموت همه به كتول آمده اند و تلگرافی به محمد علی شاه كرده كه برای امنیت استرآباد حكومت (حاكم) بفرستد ... دو خان كتول (سالار معزز و سالار مقتدر فندرسكی) چندی بعد به میان طایفه ی داز و یموت رفته به تحریكات ادامه دادند... ».(21)

زیرنویس
1- معطوفی، اسداله. انقلاب مشروطه در استرآباد (گرگان). تهران. انتشارات حروفیه. چاپ اول 1384. جلد اول. ص121.
2- همان.ص123.
3- همان. صص123و 122.
4- قورخانچی(صولت نظام)، محمدعلی. نخبه سیفیه. به كوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان. تهران. نشرتاریخ ایران. 1360. صص 61-22.
5- معطوفی، اسدالله. انقلاب مشروطه در استرآباد (گرگان). صص152-151و 328- 327.
6- معطوفی، اسدالله. تاریخ فرهنگ و هنر تركمان. جلددوم. تهران. انجمن آثار و مفاخر فرهنگی. 1383. صص 1239و1240.
7- كسروی، احمد. تاریخ انقلاب مشروطه ی ایران. جلد اول. تهران. انتشارت امیركبیر. چاپ چهاردهم. ص 615.
8- همان. ص 575 و جلد دوم صص 1019و 1018.
9- بشیری، احمد. كتاب آبی (گزارشات محرمانه ی وزارت امور خارجه ی انگلیس درباره ی انقلاب مشروطه). تهران. نشر نو.1363. جلد ششم. ص1329.
10- معطوفی، اسدالله. تاریخچه ی چهار شهر تركمن نشین. گرگان.مؤسسه ی فرهنگی و انتشاراتی مختومقلی فراغی. چاپ اول بهار1384. صص207- 206.
11- بشیری، احمد. کتاب آبی. جلد پنجم. ص1200.
سایكس، ژنرال سرپرسی. تاریخ ایران. ترجمه ی سید محمدتقی فخرداعی گیلانی. تهران. دنیای كتاب. 1377. جلد دوم. ص597.
لوگاشوا، بی بی رابعه. تركمن های ایران. ترجمه ی سیروس ایزدی و حسین تحویلی. تهران. انتشارات شباهنگ 1359. صص 9-128.
12- معطوفی، اسدالله. تاریخچه ی چهار شهر تركمن نشین. ص207.
13- مستوفی، عبدالله. شرح زندگانی من (تاریخ اجتماعی و اداری دوره ی قاجار). جلد دوم. تهران. كتاب فروشی زوار. چاپ دوم1360. صص352و 355.
14- كسروی، احمد. تاریخ هجده ساله ی آذربایجان. تهران. انتشارات امیركبیر. چاپ هشتم2536. صص173،183و 186.
15- آوری، پیتر. تاریخ معاصر ایران. ترجمه ی محمد رفیعی مهرآبادی. جلد اول. تهران. انتشارات عطایی. چاپ سوم و چهارم. 1377صص 130،229و 299.
16- دولت آبادی، سیدعلی محمد. خاطرات سید محمد دولت آبادی. تهران. انتشارات فردوسی. 1362. ص172.
17- كسروی، احمد. تاریخ انقلاب مشروطه ی ایران. جلد سوم. كتاب 6، صص1421،1423و1433.
18- افشار، ایرج و محمد رسول، دریاگشت. مخابرات استرآباد (گزارشات حسینقلی مقصودلو وكیل الدوله). جلداول. تهران. نشر تاریخ ایران. تیرماه 1363.صص284-282.
19- لوگاشوا، بی بی رابعه. تركمنهای ایران. ص132.
20- بشیری، احمد. كتاب آبی. ج4. ص 729.
21- مخابرات استرآباد. ج1. ص163.

عبدالرحیم قاضی
دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ

 


برچسب‌ها: تركمانان در عصر مشروطه
نوشته شده در  یکشنبه سیزدهم مرداد 1392 ساعت 16:54 توسط Admin  [ آرشيو نظرات ]

 

غزنویان جزو اولین سلسله ترک نژاد در ایران بودند. آنها از نواحی شرقی و مرکز آسیا بودند و حرفه اصلی آنها دامداری بود. 
به فرمان سلطان محمود غزنوی دسته ای از غزان به ناحیه خراسان، در بیابان سرخس، ابیورد، شمال قوچان و مشهد فعلی آمده و مسکون شدند.

مبارزه ترکمن ها و غزنویان
بیهقی می نویسد: « ... این ترکمانان در حدود خوارزم پراکنده اند، و بیشتر قصد بلخ و تخارستان می کنند، باید نیرو زیاد فرستاد تا اینان شکست آیند، که قصد دارند از جیحون بگذرند. سال 426 ه.ق فوجی از ترکمانان قوی به حدود ترمذ آمدند و غارت کردند و چهارپایان براندند، جنگ بین «بگ تکین» سپاه سالار ترمذ و ترکمانان از چاشتگاه تا نماز مغرب ادامه داشت آنگاه ترکمانان هزیمت اختیار کردند، بگ تکین به دنبال آنان برفت، ترکمانی تیر انداخت و بر وی اصابت کرد و بعد از سه روز مرد. روز دوشنبه هشتم صفر خواجه احمد عبدالصمد با ترکمانان جنگی بروز دادند، ترکمانان در رمیده به کوه بلخان رفتند چند حاجب مقدم و با نام، بدنبال ایشان برفت و از جمله عبدوس کدخدای مشیر و مدبر بود. آنان چند روزی در باب اینکه نگذارند ترکمانان وارد خراسان شوند با ترکمانان مذاکره کردند و بالاخره بازگشتند. در این ایام ترکمانان قزل و بوقا به خدمت سلطان مسعود آمدند و در جنگ مکرانی ها در خدمت سلطان بودند و رهبر آنها یارق تغمش بود ...»
وقتی بیهقی از شورش ترکمنها و به اصطلاح از فساد نام می برد درباره مظالمی که از سوی دستگاه غزنوی بر آنان وارد می شد چیزی نمی نویسد مگر گرفتن 24 هزار گوسفند به عنوان مالیات و گروگان داشتن رهبران ترکمن ها، در ایامی که مسعود در استرآباد بود خبر از شورش ترکمانان رسید، در ناحیه سرخس، فراوه و نسا، امیر طوس به مسعود نوشته که گروهی از ترکمانان بر این ناحیه آمدند و من امر دادم تا اسبان و چهارپایان به سوی آنان بتازند. روز بعد بونصر مشکان به دربار امیر مسعود آمده از ورود ترکمانان سلجوقی به نسا و مرو خبر داد. امیر مسعود گفت: این هم نتیجه آمدن به استرآباد، ستور زین کنید و به سوی خراسان روانه شویم این سلجوقیان و نیالیان سواری ده هزار از جانب مرو هستند که به نساء آمدند و ترکمانان که آنجا بودند و دیگر فوجی از خوارزمیان مانع آنها نشدند. ترکمن ها قبل از حرکت به سوی خراسان با اعلام قبلی و با نوشتن نامه در خواست حرکت می کنند و با هرگونه برخورد نظامی مخالف بودند. ترکمن ها قصد جنگ نداشتند ولی وقتی مسعود به نیشابور رسید عده ای از درباریان مسعود که کینه شدیدی از ترکمن ها داشتند و دائم به مسعود اخبار دروغ می فرستادند او را به جنگ با ترکمن ها تحریک کردند، حتی در شهر به او گزارش دادند که ترکمانان نسا و باورد آرام اند و قصد جنگ ندارند با این وجود سلطان حمله را آغاز کرد.
« و نماز دیگر روز سه شنبه 21 شعبان، مردی از لشکر مسعود آمد که ترکمانان را بشکستند، قریب هفتصد، هشتصد سر در وقت ببریدند و بسیار مردم دستگیر و غنیمت بسیار گرفتند. در این ایام سه رسول از ترکمانان به نیشابور آمدند، یکی یبغو و دیگری طغرل و سومی داوود و دانشمند بخارا با ایشان بود. آخرین قرار بر آن شد که ولایت نسا و باورد و دهستان، محل سکونت آنها باشد و سه نفر فوق در خدمت دربار (گروگان) باشند، دهستان به نام داوود، نسا به نام طغرل و فراوه به نام یبغو نوشته شد و سه خلقت درست کردند چنانکه رسم ترکمن ها بود، کلاه دو شاخ و لوا و جامه دوخته به رسم غزنویان و اسب و استام و کمر به رسم آنها و جامه های نابریده از هر دستی هر یکی را سی تا.
روز آدینه نوزدهم محرم 428 هجری دو رسول ترکمان را به لشکرگاه آوردند یکی دانشمند بخاری مردی سخنگو و دیگر ترکمانی از نزدیکان او، آنها گفتند که ترکمانان تا حال هیچ فسادی نکردند و ما حاضریم هر گونه خدمتی به انجام برسانیم ولی رسول امیر مسعود جواب داد، این ترکمانان، خراسان را غربال کردند حال ناحیه دیگر، حال برو به سر کردگانت بگو میان ما و شما شمشیر حکم می کند و ما حاضر برای جنگ هستیم. روز سه شنبه قره صفر رسید که داوود سر کرده این ترکمان با چهار هزار سوار ساخته از راه رباط رزن، غور و سیاه کوه قصد غزنین دارد، مسعود گفت: هرگز این قوم راستی نیاید و به وزیر خود گفت تو به سوی هرات رو و ما با سپاهی گران در غزنین با داوود مقابله خواهیم کرد، روز بعد خبر رسید که آن خبر دروغ بود و حقیقت چنان بود که سواری در حدود 150 ترکمان بدان حدود بگذشتند، با آمدن این خبر حرکت مسعود به غزنین باطل گردید.
اخبار دروغ حکام محلی سبب حمله و کشتار و غارت اموال ترکمن ها می شد و آنها نیز در عکس العمل آن به کاروان های تجار حمله می کردند و آنان می نوشتند «ترکمن های غارتگر». در پنچ شنبه 22 ربیع الاول نامه هایی رسید از خراسان که ترکمانان در آن حدود پراکنده اند و شهر تون را غارت کردند و ابولحسن عراقی که سالار کرد و عرب است و بی خبر از اوضاع ترکمانان، عده زیادی را در پی آنان فرستاد که همگی تلف شدند. امیر مسعود وزیرش را روانه خراسان کرد و گفت: هر جا رسیدید نه نسل بگذارید نه حرث.»
زمانی که مسعود برای سرکوب احمد نیالتکین به هند رفته بود، ترکان غز دوباره سر به طغیان برداشتند. تاش فراش در نیشابور 50 تن از سر کردگان آنها را از جمله یغمر را به قتل رساند. ترکان به دامغان و ری و سمنان هجوم آورده و آنجا را غارت کردند. ابوسهل و تاش فراش و حاکم گرگان نیز که نزدیک ری به غزها رسیده بودند ضربه ای دیگر بر آنها وارد آوردند. ترکان مغلوب و 2000 نفر اسیر دادند و بقیه فرار کردند. سال بعد (429 ه.ق) لشکر مسعود در خراسان در مقابل شورشیان ترکمنهای سلجوقی به رهبری طغرل تار و مار شدند. بوسهل حمدوی و صاحب دیوان سوری با اموال بسیار فراری شدند و به گرگان آمدند. کالیجار در این زمان در استرآباد بود. وی از واقعه مطلع شد، بلافاصله به گرگان آمد و آنها را با تمام اموال به استرآباد فرستاد تا در امنیت بیشتری قرار داشته باشند. در سال 430 ه.ق زمانی که سلطان مسعود در استرآباد بود خبر شورش ترکمانان در سرخس و نسا از راه رسید. وی آماده نبرد شد. حمدوی صاحب دیوان جدید گرگان نیز به استرآباد آمد. پس از مشاوره به این نتیجه رسیدند که قبل از رسیدن ترکمانان به استرآباد و گرگان، حمله را آغاز نمایند.
مسعود یکی از سرداران خود به نام سیاشی را به جنگ آنها فرستاد، وی در نسا مغلوب و به هرات گریخت. سپس مسعود حاکم گرگان را به دفع آنها فرستاد، وی نیز مغلوب و به قتل رسید، سال بعد در نبرد دندانقان ترکمانان سلجوقی پیروزی عظیم بدست آوردند و تا سال بعد ولایات طبرستان و گرگان و آذربایجان را متصرف شدند. سلطان مسعود در سال 432 ه.ق زمانی که قدرت غزنویان شدیداً رو به افول بود، درگذشت. بعد از مسعود تا سال 582 ه.ق غزنویان به صورت دولت کوچک محلی در غزنین به حیات خود ادامه دادند.


منبع
سیری در تاریخ ترکمن - مایسا ایری

 


برچسب‌ها: ترکمن ها در دوره غزنویان
نوشته شده در  یکشنبه سیزدهم مرداد 1392 ساعت 16:53 توسط Admin  [ آرشيو نظرات ]

 

عثمان پسر عموی قویونلی پسر عثمان پسر محمد آمان پسر محمد قربان می باشد که در حدود 140 سال (امسال 1387شمسی است) پیش درکمش تپه به دنیا آمد. عثمان آخوند تحصیلات ابتدایی را در محل به اتمام رسانده و برای ادامه تحصیل عازم مدرسه گوگلداش بخارا شد. وی از مردان با سواد و آگاه به مسائل سیاسی و اجتماعی ترکمن ها بود.
عثمان آخوند بعد از مراجعت از بخارا در کمش تپه به تدریس علوم دینی پرداخت و همزمان با کار تدریس و نویسندگی وارد فعالیت های سیاسی گردید. عثمان آخوند را در اواخر عمر به روسیه می برند و در آنجا از دنیا رفته است.

درباره فعالیت های سیاسی عثمان آخوند در اسناد و مدارک دوره قاجار شرح مفصلی وجود دارد از جمله در دو کتاب مخابرات استرآباد و کتاب سبز، مطلبی درباره وی آمده است که پاره ای از آنها اشاره می شود:

تلگراف کارگزار استرآباد به وزارت خارجه 22 ربیع الاول 1333 هجری « امروز راپورت رسید روز پنجشنبه قریب صد نفر سالدات و قزاق مقیم قره سو در کمیش تپه عثمان آخوند و پسرش آخوند ملای جعفربای را گرفتند، معلوم نیست کجا فرستاده اند.» معزز السلطان (کتاب سبز)

«چندی است قضات جعفربای بین خودشان مذاکراتی دارند برای خود امیری و رئیسی برقرار نمایند. تمامی اقوام یموت در گنبد جمع شدند. عثمان آخوند با ادریس آخوند به گنبد قابوس آمدند. لاکن سه چهار نفر از سران جعفربای که مستخدم و نماینده روسها بودند عقیده قضات جعفربای را نپسندیدند. از قرار مذکور، عثمان آخوند را به امیری و سلطانی قبول کرده در گنبد قابوس حکمفرما باشد، تا چه شود.» (مخابرات استرآباد)

در سند دیگری از رابطه بین عثمان آخوند و حاکم استرآباد سخن رفته است: « مشهد آخوند و عثمان آخوند از عقیده خود که همانا امیری در گنبد بود برگشته با چند نفر از پیران طایفه قان یوقماز به شهر آمده خدمت نواب معتمد الدوله اظهار خدمت گذاری کرده خلعت به آنها داده رفتند.» (مخابرات استرآباد)

در سند دیگری از شورش عثمان آخوند حکایت شده است:
« عثمان آخوند خود را سلطان ترکستان محسوب کرده مشغول گرفتن گمرگ و بعضی دست اندازی ها بوده، او شبانه خود را به کمیش تپه رسانده عمارتی را که روسها بنا کرده بودند همه را خراب کرده است.» (مخابرات استرآباد)

در سند دیگری از ارتباط عثمان آخوند با عثمانی ها سخن رفته است:
« هفتم ماه سپتامبر 1919 خبر رسید شش نفر عثمانی با لباس بالشویکی وارد کمش تپه شده با عثمان آخوند و سایر تراکمه مذاکراتی نمودند. که هر یک از تراکمه صاحب اسب و تفنگ باشند روزی هزار منات به او حقوق داده می شود.» (مخابرات استرآباد)


منبع
تاریخ سیاسی و اجتماعی ترکمن ها - امین گلی 

 


برچسب‌ها: عثمان آخوند
نوشته شده در  یکشنبه سیزدهم مرداد 1392 ساعت 16:53 توسط Admin  [ آرشيو نظرات ]

 

ترکان در حدود نه قرن قبل از میلاد مسیح در نواحی ترکستان، غرب چین، جنوب مغولستان، شمال خزر و ایران قدیم می زیسته اند. آنها امپراطوری بزرگی به نام گوگ ترکها که مقرش در ارخون بود تشکیل دادند.
نخستین فرمانروای آنها بومین نام داشت. ترکها بعدها به دو دسته ترکان غربی و ترکان شرقی تقسیم شدند (552 میلادی)، سپس آنها با هم متحد شدند و بزرگترین امپراطوری را در تاریخ آسیا بوجود آوردند که در بعضی از تواریخ اسلام از آنها به نام های یأجوج و مأجوج، خزرها، سکاها و ... نام برده اند. از ترکان غربی به نام های هونها و بجناک ها و از ترکان شرقی به نام های طفقاچ ها و باشقیردها و خزرها نام برده شده است. ترکان شرقی باز به دسته هایی چون اوغوزها، قره قالپاق ها، غوزها، قزاق ها، ازبک ها، قیرقیزها و تاتارها تقسیم شده اند.
ترکمن های فعلی از اوغوزهای شرقی و ترکان آذربایجان از اوغوزهای غربی هستند. تعدادی از این ترکان در قرون اولیه اسلامی از جنوب مغولستان و غرب چین به طرف جنوب سرازیر شدند، این گروه از مهاجران ترک، همان اوغوزها یا غوزها بودند که بعدها به ترکمن معروف گردیده اند و به علت طبیعت نابهنجار ینی سئی و ویرانی ناحیه شمال مجبور به مهاجرت و ترک موطن کردند و بر آن شدند که پس از گذشتن از رودخانه آمو دریا و سیر دریا، قره قوم، قزل قوم و دشت قبچاق در حدود ترکمنستان و ترکمن صحرای فعلی ماندگار شوند. 
امروزه در شمال خراسان، در درشت ترکمن صحرا، منطقه وسیعی از خاک ترکمنستان، در قسمت زیادی از افغانستان و چین زندگی می کنند.

ترکمن ها از آدم تا اغوزخان
حضرت آدم نخستین انسان روی زمین بود. بعد از وی شیث بزرگترین پسر او، جانشین وی و پیامبر شد. او در حدود 912 سال زندگی کرد. انوش فرزند وی پس از پدر رهبر و پیامبر شد. سپس قینان و پس از او مهلائیل فرزند قینان رهبر و پیامبر بود و در زمان او فرزند آدم زیاده شده و در منطقه وسیعی پراکنده شده بودند. او در شهر سور در بابل زندگی می کرد و مردم در آن زمان در کوه ها و جنگلها می زیستند.
مهلائیل از آنها خواست که روستاها و شهرها را بنا کنند و به کشاورزی بپردازند، پس مردم به کاشتن گندم و جو همت گماشتند. بعد از او پسرش بارد یا ادریس رهبری کرد و بعد از وی نیز پسرش اخنوش پیامبر مردم شد و پس از او متوشلخ و پس از او لامق و پس از لامق حضرت نوح (ع) رهبری مردم را بر عهده گرفت. حضرت نوح دارای سه پسر به نام های یافث، سام و حام بود.
یافث جد مشترک ترک ها و زردپوستان است که در شمال زندگی می کردند. سام که در خاورمیانه می زیست جد اعراب و ایرانیان است و حام نیز که در هندوستان به سر می برد، جد سیاه پوستان است. بنابراین این سه برادر جد مشترک تمام انسان های امروزی هستند. یافث دارای هفت پسر بود که یکی از آنها ترک نام داشت و جد تمام ترک هاست. ترک چهار پسر داشت، تونگ یکی از پسران او دارای فرزندی به نام الیجه خان بود، دیب باقوی خان پسر او، پدر گوگ خان بود. او نیز پسری به نام آلینجه خان داشت که دارای دو پسر به نام های مغول و تاتار بود که به ترتیب اجداد مغول ها (زرد پوستان) و تاتارها هستند. مغول چهار پسر به نام های قراخان، آورخان، گورخان و گوز خان داشت. قراخان پس از ازدواج صاحب پسری به نام اغوز خان شد که جد مشترک ترکمن هاست.
پس از فوت اغوز، گون خان پسر بزرگ او جانشین وی شد، طوایف گوگلان از نسل دو پسر او و دو پسر دیگر اغوز، آی خان و یلدوز خان هستند. ترکمن ها عقیده دارند که دو گروه ترکمن که در ایران به سلطنت رسیدند یعنی سلجوقیان و غزنویان از نسل گون خان بوده اند. گروهی از ترکمن ها نیز به اولاد مشهوراند.
آیرونز آنها را قبایل مقدس می نامد. این گروه به چهار قسمت تقسیم می شود که هر کدام از آنها خود را فرزندان یکی از خلفای راشدین (رضی الله عنه) می دانند.
عده ای از مورخین معتقدند که اغوزها اجداد تمام ترک هایک اغوز، اویغور،اونق، قارلوق (که غزنویان از این قوم بودند)، قوتلون، قیماق، قرقیز، ختائی، قیچاق، تاتار، ترکمن، ازبک، سلجوق، قره قوینلو، آق قوینلو، صفوی، افشار و قاجار هستند.


منبع
سیری در تاریخ ترکمن - مایسا ایری

 


برچسب‌ها: تاریخ اولیه ترکمن ها
نوشته شده در  یکشنبه سیزدهم مرداد 1392 ساعت 16:52 توسط Admin  [ آرشيو نظرات ]

 

جنبش رهائی بخش ترکمنها ، تا آستانه سال 1924، عمدتاً از روحیه ای آشتی طلبانه همراه با تلاشی صادقانه برای عضویت برابر حقوق در جامعه ایران برخوردار بود، تا از مضمونی جدائی طلبانه از آن، ترکمنها در حین دفاع از استقلال و هویت ملی و مالکیت خود بر سرزمین خویش، در قبال شناسائی دولت ایران، خواهان شناسائی استقلال داخلی خود از طرف دولت مرکزی بوده اند. آنها در هر دوره ای از انتخابات مجلس، سعی در شرکت در آن و انتخاب و اعزام نماینده خود به مجلس شورای ملی جدید التاسیس ایران را داشتند. در این رابطه مثلاً گفته می شود که: "از طرف جعفربائیها آدینه محمد ترکمان تاجر مخصوص کموش تپه به وکالت ایالات منتخب شده، ماهی صد تومان به او می دهند. هفتم ماه ژانویه قضات جعفربائی به شهر آمده در انجمن مذاکره رفتن آدینه محمد را نمودند. مشارالیه باید به تهران برود قراری به جهت شرارت ایلات و رفع کدورت بین ولایت و تراکمه بشود. عجالتاً قراری در این باب داده شد." مخابرات استرآباد، ماه ژانویه سال 1910، ص 179)

 


برچسب‌ها: ماهیت و فرجام قیام ملی ترکمنها
ادامه مطلب
نوشته شده در  یکشنبه سیزدهم مرداد 1392 ساعت 16:52 توسط Admin  [ آرشيو نظرات ]
ترکمن ها در آغاز حکومت رضاخان
تحته قاپو کردن عشایر از اصطلاحات رایج در اوائل حکومت رضاخان بود و معنی آن، سرکوب کردن تمامی زوایای زندگی عشایری و اسکان آنها در یک منطقه بود.
رضاخان برای خلع سلاح ترکمنها، اقادامات وحشیانه ای در ترکمن صحرا اجرا کرد، کشتار اهالی و سوزاندن روستاها مثل آتش زدن روستای سلاخ که مردم آن نواحی را از طرف خوجه نفس به توپ بستند. عده زیادی از سربازان ارتش در عملیات جنگ و گریز در فاصله میان خوجه نفس و سلاخ کشته شدند. در مدت خلع سلاح تا 1305، 5897 قبضه تفنگ های گوناگون، 80 رولور، یک قبضه مسلسل و 19284 عدد فشنگ جمع آوری گردید.
در سراسر ترکمن صحرا حکومت نظامی برقرار گردید. در طی یک اعلامیه که پس از شکست جنبش خطاب به ترکمن ها صادر شد، رفت و آمد به ترکمن صحرا را با کسب اجازه نامه مخصوص از سوی فرماندار نظامی گرگان و یا پادگان های محلی مجاز اعلام می کند.
یاور عبدالله خان توماچ حاکم نظامی جعفربای در کمش تپه گردید و سرتیپ امجد به حکومت نظامی پهلوی دژ (آق قلعه فعلی) انتخاب گردید. هدف آنها تحت فشار قرار دادن ترکمن ها در پرداخت مالیات و دادن سرباز به ارتش بود.
بدستور حاکم نظامی کمش تپه و گنبد و سایر نقاط ترکمن صحرا بیگاری از مردم کشیده شد. مردم نواحی کمش تپه می بایست سنگ های دیوار تاریخی قزل آلان را کنده، در ساختن دوایر دولتی کمک می رساندند و در حومه گنبد به اهالی اینچه برون اعلام کردند که هر خانواده باستی 1000 عدد خشت خام تحویل حکومت بدهد.
در عرصه فرهنگ اوضاع از این هم بدتر بود، رضاخان پا به پای عملیات خشونت آمیز سرکوبی مردم و غصب زمین ها، برای انحراف افکار مردم، مدارس نیز تاسیس کرد، کار این مدارس تدریس برنامه های ویژه ای بودند که هرگونه جلوه ملی و آگاهی های فرهنگی را بزداید. در این مدارس که در واقع به یک اردوگاه نظامی بیشتر شبیه بود، نونهالان ترکمن را به سخت ترین وجه شکنجه می کردند. صحبت کردن به زبان مادری از بزرگترین جرائم محسوب می شد. پا بپای آن حکومت سعی می کرد در تمامی نواحی ترکمن صحرا زبان ترکمنی را از بین ببرد.
به دنبال تخته قاپو کردن ترکمن ها و سوزاندن آلاچیق، خانه هایی را برای آنها در حول و حوش بندر شاه (بندر ترکمن فعلی) شاختند.
غصب زمین از ناحیه ترکمن صحرای غربی آغاز گردید و چون اندازه گیری بوسیله نی انجام می گرفت، این عمل اداره املاک را ترکمن ها نای لاما می گفتند. غصب زمین های گنبد و آی درویش (حومه کلاله) اقدامات بعدی سرسپردگان رضاخان بود.
راه جدید مازندران در 19 مرداد 1304 شمسی بوسیله وزارت فوائد عامه (وزارت اقتصاد ملی آینده) و به کمک وزارت طرق و شوارع خاتمه یافت و مورد بهره برداری قرار گرفت. وجود این راه برای اقدامات نظامی که علیه ترکمن های استرآباد و دشت گرگان آغاز می شد بسیار موثر و ضروری بود.
رضا شاه در 26 مرداد 1305 شخصا از طریق ترکمن صحرا و دشت گرگان وارد بجنورد شد و عده ای از اعضای پادگان مراوه تپه را به جرم ایجاد بلوا اعدام نمود.
اواسط سال 1304 ش سرکوب ترکمن ها در منطقه استرآباد آغاز گردید. در این ایام حاکم استرآباد برای استقرار امنیت صحرا تفنگچیانی از طوایف مختلف تراکمه استخدام کرده بود. دسته ای از آنها که رئیس شان عطا خان نام داشت به دلایل اختلافاتی که پیش آمد به حالت قهر به همراه افراد خانواده خود از استرآباد خارج شدند. ولی تفنگچیان حاکم استرآباد که در بین راه کمین کرده بودند، او و عده ای از ملازمانش را به قتل رساندند، این واقعه موجب شورش عده ای از ترکمن ها شد.
همزمان با حکومت اردلان در استرآباد، رضا شاه وارد این شهر شد. وی پس از چند روز اطراق در استرآباد به هنگام مراجعت به تهران به سرتیپ زاهدی فرمانده تیپ شمال که مرکزش در رشت بود، دستور داد ترکمن های منطقه استرآباد را خلع سلاح کند. سپس عده ای از ترکمن ها را که در خدمت رژیم رضاشاه بودند، از جمله مرجان خان و محمد آخوند از طایفه داز را به مدد طلبیدند. شخص اخیر و فرزندانش از زمان رضا شاه به بعد چندین دوره نماینده ترکمن ها در مجلس بودند. حمله به ترکمن صحرا با چهار ستون (قشون) مجهز آغاز گردید. ستون اول به فرماندهی سرتیپ زاهدی، ستون دوم به فرماندهی سرهنگ کریمی، ستون سوم به فرماندهی سرهنگ علی اصغر جهان بینی و ستون چهارم به فرماندهی سرهنگ جان محمد خان. هواپیماها نیز از راه هوا از این عملیات پشتیبانی کردند.
غیر از این چهار ستون حسنعلی قشقایی هم با واحد تحت فرماندهی خود در عملیات شرکت داشت. وی بعدها در سال 1316 با درجه سرهنگ دومی فرمانده هنگ پیاده گرگان شد.
ستوان زاهدی در بندر گز مستقر گردید و سران ترکمن را فراخواند. عده ای تسلیم گردیدند ولی عده ای دیگر به رهبری آنه گلدی سردار در خواجه نفس با او درگیر شدند. نیروهای زاهدی بسیاری از آنها را کشتند و روستای سلاخ را به آتش کشیدند.
ستون جان محمد خان نیز از راه بجنورد حمله به ترکمن های گوگلان را آغاز نمودند. در نهایت این چهار ستون 12 آبان ماه در گنبد قابوس به هم رسیدند و پیروزی شان را جشن گرفتند.
خلع سلاح ترکمن ها به پایان رسید و سرتاسر ترکمن صحرا به فرماندهی سرتیپ عبدالله توماچ حکومت نظامی اعلام گردید. توماچ بعدها وکیل مجلس شد. رفت و آمد در ترکمن صحرا از این تاریخ به بعد می باید با اجازه فرماندهی نظامی استرآباد انجام می گرفت.
در آق قلا سرتیپ امجد فرمانده نظامی شد. تاسیس تلفن مغناطیسی در همین سال در استرآباد برای عملیات بسیار مفید واقع گردید. ریشه تاریخی سرکوب ترکمنها را باید از زمان عقد قرارداد آخال (1881 م) جستجو کرد. زیرا پس از این قرارداد کمیسریای روس در گنبد قابوس مستقر شدند و در سرکوب ترکمن های دشت گرگان از دولت قاجار حمایت کرد. بعدها اختلاف بین دو طایفه بزرگ ترکمن یعنی جعفربای و آتابای و تزلزل رهبران ترکمن از جمله عثمان آخوند موجب موفقیت رضاشاه در سرکوب آنها گردید.

علت اختلاف طوایف ترکمن
ترکمن ها با بهره گیری از سستی و عدم تحرک مقامات استرآباد، روستاهای ایرانی را مورد تاخت و تاز قرار می دادند، مردم آنجا را اسیر می کردند و دامهایشان را می بردند. بارها این حملات ترکمن ها با یاری و با پشتیبانی حکومت های ایران انجام گرفته بود که با ترکمن ها زبان یکی کرده و بخش معینی از اموال تاراجی را می گرفتند. از جمله بخش معینی از اموالی که ترکمن های گوگلان تاراج می کردند، همواره نصیب حکمران بجنورد می شد. اما کلانتر کردها که در منطقه گوگلان می زیست، بنابر گزارش برجه خان - کلانتر قبیله جعفربای- به رئیس کراسنودسک، یک پنجم شترهای تاراج شده را می گرفت و ترکمن ها را به تاراج تحریک می کرد و به گوگلان ها یادآور می شد که آنها نباید بترسند و آزادانه باید غارت و تاراج کنند و خود او مسئول همه چیز است. خود ترکمن ها بارها شهادت داده اند که حمله به روستاها با اجازه مقامات ایرانی بوده است.
اوضاع استرآباد از این رو، بحرانی تر شده بود که در آنجا در دشت ترکمن همواره میان قبیله های گوناگون ترکمن و حتی طایفه های یک قبیله بر سر زمین و آب و دام درگیری رخ داد. بویژه در سالهای دهه نهم سده گذشته، مبارزه تندی میان جعفربای ها و آتابای ها و میان آتابای ها و گوگلان ها در گرفت.


منبع
سیری در تاریخ ترکمن - مایسا ایری

 


برچسب‌ها: ترکمن ها در دوران حکومت پهلوی
نوشته شده در  یکشنبه سیزدهم مرداد 1392 ساعت 16:50 توسط Admin  [ آرشيو نظرات ]

 

با وقوع انقلاب اکتبر در روسیه و با سرنگونی متحد مهم انگلستان در جنگ جهانی اول در این کشور، جهان در آستانه تغییر و تحولات عظیمی قرار می گیرد و روند تبدیل متحدین دیروزی به دشمنان و دشمنان دیروزی به متحدین جدید آغاز می گردد که این امر بر ترکمنصحرا نیز بمثابه یکی از مناطق حساس و پر تشنج منطقه، تاثیر مستقیم خود را بر جای می گذارد.
دولت انگلستان حساسیت ویژه ای بر مناطق شمالی ایران و جنوب روسیه شوروی برای حفاظت از مستعمره خود یعنی هندوستان داشت که برای تضمین امنیت این مستعمرات حفظ تسلط مطلق خود بر حکومت مرکزی ایران از اهمیتی استراتژیک برای این امپراطوری برخوردار بود. سلطه ای که از مدتها قبل تأمین که عمق آن را می توان از این سند برجای مانده از آن دوره کاملاً دریافت: "در جریان مذاکرات دیروز با شاه، نامبرده اظهار می دارد که پس از تشکیل کابینه جدید مقرری ماهانه 150 هزار تومان که اکنون از دولت انگلستان دریافت می دارد ادامه یابد. خاطر نشان ساخت که هیچ دولتی را که مورد اعتماد انگلستان نباشد نخواهم پذیرفت.!" (اسناد محرمانه وزارت خارجه بریتانیا، شماره 285 – تلگراف نورمن سفیر انگلیس در تهران به لرد کرزن وزیر امور خارجه انگلستان – تهران 25 ژوئن 1920)
میزان حساسیت این امپراطوری به ترکمنصحرا در جهت حراست از امنیت منافع مستعمراتی خود در هندوستان را نیز می توان از این سند دریافت: " مدتی است که از طرف اداره ژاندارمری و معاون حکومت توی شهر انتشار می دهند که اراضی یموت منطقه آلمانی و عثمانی می شود. یک «کردارمه» قشون عثمانی از خط طرابوزان وارد هفت ورسی بادکوبه شده، پانصد نفر فرمانده آلمانی دارند از دو منطقه دولت آلمان خط هندوستان را سیر می کنند. یکی از خاک یموت و خراسان است، خط دیگر از سمرقند و خاک افغانستان است".(مخابرات استرآباد)
اما، خاتمه جنگ جهانی اول در سال 1918 میلادی، صف آرائی دول استعمارگران جهان در آن دوره را با تغییر بنیادین مواجه ساخت که بدنبال خود تأثیرات معینی را نیز بر سرنوشت ترکمنها باقی می گذاشت. دولت آلمان که تا آن موقع رقیب و دشمن انگلستان محسوب می گردید، دیگر به متحد آن مبدل شده و صف آرائی استعمارگران در سرزمین ترکمن و علیه این ملت نیز تغییر یافت و به متفق انگلستان علیه دولت جدید بلشویکها و به بانیان سیاست تشکیل حکومت مقتدر مرکزی در کنار مرزهای این کشور جدید، بویژه در ایران بحساب سلب استقلال ملتهای دیگر از جمله ترکمنها پیوست که به بعضی از جزئیات این همکاری و مشارکت آنها در سرکوبی جنبش رهائی بخش ترکمنها، با دولت مرکزی ایران، در جای خود اشاره خواهیم کرد.
با توجه به تغییر و تحولات جهانی و منطقه ای و با قرار گرفتن ترکمنها در بدترین وضعیت نظامی خود بدلیل جنگ طولانی و سخت و پر تلفات با اشغالگران روس و قحطی و خشکسالی چندین ساله در منطقه و قطع شدن صادرات منطقه به خارج از آن بدلیل کمبود و محاصره اقتصادی، مناسبترین فرصت برای یکسره ساختن سرکوبی ملت ترکمن و سلب استقلال آن در اواخر دهه دوم قرن بیستم در اختیار دولت مرکزی ایران قرار گرفت. بویژه آنکه این دولت از پشتیبانی مستقیم انگلستان و تا حدودی آلمان نیز برخوردار و در مسیر اجرای سیاست کشورهای آنتانت برای محاصره حکومت جدید شوروی قرار گرفته بود. جهت هموار ساختن راه حمله نهایی و تعیین کننده، دولت مرکزی شروع به بکارگیری تمامی امکانات محلی و منطقه ای خود برای تضعیف و ایجاد تفرقه بیشتر در صفوف ترکمنها را آغاز نمود.
سردار معزز حاکم خان نشین بجنورد، که در عوض همکاری خود با دولت مرکزی علیه ترکمنها از پرداخت هرگونه باج و خراج و مالیتهای دولتی معاف شده بود، از اولین عواملی بود که از طرف دولت مرکزی برای پیشبرد سیاست فوق، بکار گرفته شد. در ژانویه 1917، استاندار ماوراء خزر( زاکاسپی)، به والی ترکستان گزارش می دهد که سردار معزز فرمانی مبنی بر " اتخاذ همه تدابیرممکن برای اینکه ترکمنان یاغی در هر حالت به محدوده های خان نشین او راه نیابند"،( بایگانی و. پ. ر، گنجینه مأموریت در ایران پرونده 12، ص 7 و 12)، از حکومت مرکزی ایران دریافت داشته است. بدنبال دیافت این فرمان، سردار معزز طی نامه ای در هفتم ژانویه سال 1917 به مرکز می نویسد: "دسته ای علیه ترکمنهای یاغی اعزام داشته که از ورود این یاغیان به منطقه جلوگیری بکند. " (جنبش رهائی بخش ترکمنها، خ، آتایف)
در این نامه وی اضافه می نماید که" اگر اقدامات کفایت نکند، او خود آماده است، با همه سربازان خویش در برابر یمودان بایستد."( جنبش رهائی بخش ترکمنها، خ، آتایف)
این مسئله قابل توجه کسانی می تواند باشد که معتقد به شرکت و حمایت از قیام ترکمنها از ابتدا تا انتها از طرف سردار معزز هستند. زیرا با توجه به فاکتهای جدیدتر، عدم شرکت وی در این قیام محتمل تر است تا شرکت درآن و دلیل حضور وی در اواخر قیام در میان ترکمنها، دلایل دیگری دارد که در جای خود به آن خواهیم پرداخت.
اما، انگلیس ها که طراح پشت پرده تمامی سیاستهای تمرکز گرایانه و ضد ملی حکومت مرکزی ایران در رقابت استعماری با دیگر استعمارگران آن دوره بوده اند، جهت تسریع در ایجاد حکومت مقتدر مرکزی و سرکوبی تمامی جنبشهای رهائی بخش ، با کنار گذاشتن هرگونه پرده پوشی از نقش خود در اجرای آن، بصورت کاملاً آشکاری مستقیماً وارد نبرد علیه جنبش ملی ترکمنها گردید. در این رابطه به آوردن دو سند اکتفا می کنیم که خود بیان تمامی حقایق در مورد نقش این دولت در شکست قیام ملی ترکمنها می باشد: " چندی است که دویست نفر قشون نظامی انگلیس با یک عده قزاق در بندر جز توقف دارند و ... .( جنبش رهائی بخش ترکمنها، خ، آتایف ) و در مورد عملیات مستقیم این نیرو در ترکمنصحرا گفته می شود که: " شب بیست و هشتم ماه مذکور خبر رسید سالارلدوله از خاک عثمانی برای انقلاب ترکستان به خیوق آمده از آنجا به اتفاق سه نفر ملازم و یک نفر عثمانی با شتر وارد کموش تپه می شود. جاسوسان انگلیسیها قبل از ورود مخبر بوده شب سی ام ماه دسامبر پنج نفر صاحب منصب با پانزده نفر پیاده سرباز هندی از دریا به خوجه نفس رفته و در منزل شوخ بای ترکمان تاجر، پنج ساعت از شب نواب والا را دستگیر کرده به دریا برده." (مخابرات استرآباد، ص629، ماه جنواری سال 1919)
ترکمنها جهت مقابله با این خطر جدید و عظیم علیه استقلال خود و برای فائق آمدن به نتایج تبعی جنگ طولانی با روسها، قحطی و خشکسالی و بیماریهای واگیر دار چاره اندیشی مستقلانه برای افت اقتصادی و تجاری خود، دست به سازماندهی و اتخاذ سیاستی نوین، بدون دخالت دادن حکام و یا امرای محلی دولت مرکزی در منطقه زدند. مهمترین و تاریخی ترین اقدام ترکمنها را در این رابطه، مأمور انگلستان اینگونه به لندن گزارش داده است: "چندی است قضات جعفربائی بین خودشان مذاکراتی دارند، برای خود یک رئیس و امیری برقرار نمایند. بیست و هفتم فوریه قضات مذکور به طوایف یموت از چمور و چاروا به توسط سوار مخصوص اعلان کرده که روسای هر طایفه از ترکمان و از گوگلان و کتیک چای در اول ماه جمادی الثانی که مطابق چهار ماه مارس بوده باشد در گنبد قابوس حاضر گردیده عقایدات خودشان را رأی بدهند. عثمان با ادریس آخوند و سایر قضات جعفربائی با پیر مردان سایر طوایف تماماً حرکت کرده به گنبد قابوس رفتند. لاکن سه چهار نفر از عقلای جعفربائی که سابقاً مستخدم روسها بوده عقیده قضات را نپسندیده و نپذیرفته اند. از قرار مذکور عثمان آخوند را به امیری و سلطانی قبول کرده در همان گنبد قابوس حکمفرما بوده باشد. تا چه شود."( مخابرات استرآباد، ص637 و 639 ، 8 ام ماه مارس سال 1919)
اما، دولت ایران بجای برسمیت شناختن و یا حداقل احترام به اراده ملی یک ملت، با اقدامی مسلط گرایانه و شوونیستی، حق حاکمیت ملت ترکمن بر سرزمین خود و تمامیت ارضی آنرا نقض و دست به تقسیم اداری سرزمین ترکمنها، بصورت ذیل زد:
"قائم مقام حکومت گنبد قابوس و داروغه گری طایفه قجق و قان یقمز و طایفه آق اویلی را کلاً به مهدی شاه ایلخانی واگذار نمود."( مخابرات استرآباد، ص724،748، ماه اگست سال 1920) و، "در 26 ماه اگست 1920، اصلان خان سلطان قزاق که از طرف حکومت نایب الحکومه کرد محله ( کردکوی) چهار فرسخی مغربی بود حسب الفرموده به حکومت کموش تپه منصوب شده اند که مواظب دریا و برای بلشویکها جلوگیری نموده باشند."(مخابرات استرآباد، ص724،748، ماه اگست سال 1920)
سردار معزز نیز بپاس خدمات خود به حکومت مرکزی در مبارزه با ترکمنها، از این اقدام ضد ملی حکومت، بی نصیب نماند که در این مورد گفته شده است: " ضمناً منتشر است دولت حکومت استر آباد و گوگلان را به سردار معزز بجنوردی داد."( مخابرات استرآباد، ص724،748، ماه اگست سال 1920)
حکومت مرکزی ایران، "کلنل فرج اله خان" را با لشکری بزرگ برای اجرای این سیاست و سرکوبی و مجازات رهبران انتخاب شده مردم ترکمن و خلع سلاح کامل مردم، با مأموریتی شش ماهه به استر آباد اعزام نمود.
انگلیسیها نیز واکنشی سریع و فوری نسبت به انتخاب رهبری از طرف ترکمنها با کنار گذاشتن هرگونه ملاحظه ای، نشان دادند. در اواخر ماه می 1919، به عثمان آخوند، " خبر می دهند که قشون انگلیس در بجنورد وارد شده و خیال آمدن به گنبد قابوس دارند."( مخابرات استرآباد، ص748،654،651، ماه اگست سال 1920 ر16- مخابرات استرآباد، ص 776، 18ماه سپتمبر سال 1921) عثمان آخوند برای سازماندهی مقاومت ترکمنها در برابر این یورش احتمالی، مقرر فرماندهی خود را به کومیش تپه انتقال می دهد. معتمدالدوله حکمران استرآباد نیز، " همه روزه در مجالس اظهارات پولیتیکی به تراکمه می نمایند که امنیت ایران هفت ساله واگذار به دولت انگلیس گردیده و من هر وقت قشون برای استرآباد بخواهم فوراً از خراسان کسیل خواهند داشت"!( مخابرات استرآباد، ص 651، 654، 748، ماه اگست سال 1920)
اما دولت مرکزی و نظامیان انگلیسی مستقر در منطقه از این اقدامات خود طرفی نبستند، برای تحکیم موقعیت خود و تسلط مطلق بر تمامی مناطق و خان نشین های همجوار ترکمنصحرا، مانند خان نشین نیمه مستقل بجنورد و شیروان دست به اقدام زدند. طبق این سیاست جدید:"بیست و چهارم ماه مذکور منتشر است چون سردار معزز حکمران بجنورد اعتنایی به حکومت قوام السلطنه نداشته هزار سوار از مشهد مأمور گرفتن سردار معزز گردیده. سه روز معزی الیه با سوارها جنگ نموده قوام السلطنه به توسط جنرال قونسلخانه انگلیس مشارالیه را مغلوب ساخته فراراً به گوگلان رفته اند."( مخابرات استرآباد، ص 776، 18ماه سپتامبر سال 1921)
انگیزه بی مهری دولت قوام السلطنه نسبت به سردار معزز، ظاهراً عدم موافقت وی در پرداخت" مالیاتهای معقوقه چندین ساله" بوده که تا آن مقطع دولت از اخذ آن در عوض مبارزه وی با ترکمنها چشم پوشی کرده بود. اما با غیر ضروری شدن وجود وی در برنامه جدید انگلستان و دولت مرکزی در مبارزه با ترکمنها و با از دست دادن موقعیت ممتاز خانی خود در منطقه بجنورد، اجباراً به ترکمنها پناهنده شده. ترکمنها با بلند طبعی و با توجه به سنت مهمان نوازی خود، وی را بهمراه خانواده اش در میان خود پناه دادند.
دولت انگلستان که بدلیل وجود حکومتی فاسد و ضعیف در مرکز، مجبور بود، مستقیماً در پیشبرد طرحهای ضد ملی خود در امور داخلی ایران دخالت نماید. اما، این اقدام بهمراه وخامت روزمره اوضاع اقتصادی و اجتماعی و بی عدالتی ها در تمامی عرصه ها، منجر به فراروئی جنبشهای ملی و انقلابی با خصلتی ضد انگلیسی شده بود.
در مناطق شمالی ایران این جنبشها گسترده تر و از مضمونی رادیکالتر نسبت به دیگر مناقط ایران برخوردار بودند. در اواخر سال 1919 در قزوین گروه هایی از روستائیان، انگلیسی ها را خلع سلاح می کنند و قیام شیخ محمد خیابانی در آوریل سال 1920 به تشکیل حکومت آزادستان در آذربایجان منجر شد. قیام همزمان در شهرهای گیلان به اعلام جمهوری گیلان در ژوئن سال 1920، و در منطقه شیروان قیام ترکهای شمال خراسان به رهبری خدای خان(خدو) و یا خداوردیخان، از خصلتی آشکارا ضد انگلیسی و ضد سلطنتی برخوردار بوده است.
در بحبوحه اوج گیری این جنبشها، سردار معزز توانست به بجنورد بازگشته و دوباره حکمرانی خود را بر این منطقه برقرار کرد. در این مورد گفته می شود:"منتشر است کلنل محمد تقی خان در خراسان استقلال یافته دوازده هزار قشون مسلح دارد. ضمناً با سردار معزز بجنوردی رشته اتحاد را محکم نموده ایشان هم با مهدی شاه ایلخانی اتحادی کرده وعده ژاندارم که در استرآباد و مازندران هستند خیلی میل دارند ملحق ایشان بشوند."( مخابرات استرآباد، ص 776، 18ماه سپتامبر سال 1921)
اما، حتی در اوج این قیامها نیز، دولت ایران لحظه ای از اقدامات ایضائی و لشکرکشی های غارتگرانه خود به ترکمنصحرا غافل نبود. این امر در مارس سال 1920، مجدداً به قیام ترکمنها علیه این لشکر کشی ها منجر شد. مأموران دولت شوروی این قیام را این گونه گزارش کرده اند:"هزار و سیصد تن از یمودان به رهبری حاجی بابا قیام کردند. حاجی بابا، با عسگریان مسلح، قیام یمودان علیه حکومت ایران را برانگیخت و هواداران بسیار پیرامون خود گرد آورد."( بایگانی مرکزی دولتی ازبکستان، ص 23، پرونده 35)
و اضافه گشته است که:" نبردهای سرسختانه ای میان دسته های حاج بابا و قوای حکومت تهران رخ داد. یمودان در نزدیکی محلی چلقالار (در منطقه گنبد قابوس) در نبردی سخت دسته دولتی را که انگلیسی ها نیز در آن بودند در هم شکستند." (بایگانی مرکزی دولتی ازبکستان، ص 51، پرونده 35)
طبق گزارش دیگر نیز:" قیام کنندگان در منطقه کموش دپه با قوای دولتی و ژاندارمری ها نبرد می کنند. پیروزی از آن قیامیون است."( بایگانی مرکزی دولتی ارتش سرخ، تاشکند، پرونده 237،901 ص 51،8)
دولت ایران با کمک مستقیم انگلیسی ها و با توسل به نیرنگ و توطئه و تطمیع با قساوت تمام توانست تمامی این جنبشهای آزادیخواهانه و استقلال طلبانه ملیتهای پرشمار ایران علیه اسارتگران داخلی و خارجی را در خون غرق بکند. اما شدت و حدت و رادیکالیزم موجود در این جنبشها نیز به نوبه خود باعث تغییر سیاست دولت انگلستان برای حفظ و پیشبرد منافع این امپراطوری در ایران گردید. زیرا، سیاست حمایت کامل از دولت فاسد مرکزی و شیوه سرکوبی مستقیم، منافع آنرا با بحران جدی همراه ساخته بود. نورمن، سفیر انگلیس در ایران، در تلگراف خود به لندن بخوبی وضعیت بحرانی دولت متبوع خود در ایران و بخطر افتادن منافع استعماری آن را انعکاس داده است:" وضع سیاست انگلستان در ایران که مدت چند ماه بعد از امضاء قرار داد مساعد بنظر می رسید اکنون بسیار وخیم است. دولتی که قراداد را امضاء کرده محبوبیتش را بکللی از دست داد و نظر مردم نسبت به انگلستان نیز بطور کلی تغییر کرده است زیرا می گویند اگر ما از این دولت پشتیبانی نمی کردیم مدت ها پیش سقوط می کرد. اکنون ما را طرفدار مستبدترین عوامل مملکت و حتی دمکراتهای ملی نیز که دوستان ما بوده اند و مشروطیت را مدیون ما هستند از ما روی گردان شده اند. کار بجائی رسیده است که در نظر مردم ما جانشین روسهای تزاری شده ایم."( اسناد محرمانه وزارت خارجه بریتانیا، 18 ژوئن 1920، شماره 428)
وی بدنبال آن در تلگراف،"خیلی، خیلی فوری" خود، در 29 اوت سال 1920 به دولت انگلستان توصیه می کند که: "سرنوشت ایران و منافع انگلستان در این کشور بستگی به اقدامات عاجل نیروهای نظامی انگلستان دارد."
اما، این "اقدامات عاجل نیروهای نظامی" که در وحله اول متوجه جنبشهای رهائی بخش مردم ایران و حفظ حکومت وابسته بخود در این کشور بوده است، نمی توانست دیگر جوابگوی منافع انگلستان در ایران باشد. بنابراین یکسال بعد، تصمیم به جدا ساختن حساب خود از حاکمیت ایران که دیگر مورد تنفر عمومی بود با تغییر آن به حاکمیتی کار آمدتر برای تأمین منافع استعماری خود در ایران کردند. سفیر انگلستان در استدلال روی گرداندن دولت خود از حاکمیتی که ده ها مورد حمایت آنها بود، می گوید: " ایران بمدت یکماه است که دولت ندارد. سپهدار نتوانسته است دولتی تشکیل بدهد که مورد قبول و تأئید شاه و دولت انگلیس باشد و تصور هم نمی رود که شخص دیگری بتواند دولتی تشکیل بدهد که طبق دستور شما حاضر باشد فوراً مجلس را تشکیل بدهد و قراداد ایران و انگلیس را بمجلس تقدیم دارد فقط یک رئیس الوزراء مرتجع و نیرومند که بتواند مخالفان را تهدید و ترغیب کند شاید قادر باشد بر خلاف مخالفت مردم مجلس را تشکیل بدهد. من شاه را تشویق کرده ام که یک چنین شخصی را بریاست دولت منصوب کند. "( تلگراف شماره 676 نورمن سفیر انگلیس در تهران به لرد کرزن، تهران یازده فوریه سال 1921)
اگر تغییر دولت در ایران، مقدمه ای برای تغییر کل حکومت قاجارها بود، منظور از" رئیس الوزراء مرتجع و نیرومند" نیز کسی جز، سید ضیاء که تحت حمایت نظامی شخصی مرتجع تر از خود رضاخان فرمانده واحد های قزاق قزوین بود، نبوده است. بدین ترتیب، طراحان تغییر دولت و بدنبال آن مجموعه حکومت در ایران، سناریوی خود را به اجرا گذاشتند و رضاخان بازیگر اصلی آن: "با دو هزار و پانصد الی شش هزار نفر با هشت توپ صحرائی و هیجده مسلسل از قزوین بطرف تهران حرکت کرده در تاریخ 21 فوریه کمی بعد از نیمه شب وارد پایتخت شدند"( تلگراف شماره 671، نورمن در 25 فوریه سال 1921 به لندن)
سفیر انگلیس در آن دوره در ایران، می افزاید:" به پیشنهاد سید ضیاء الدین، شاه اعلامیه های صادر کرده و ابتکار کودتا را به خود نسبت داده است. شاه اعلام داشته است که برای خاتمه دادن به بحرانهای دائمی و تغییر مکرر دولتها و به بی عرصگی و بی تصمیمی، سید ضیاء را با اختیارات تام به مقام ریاست وزراء برگزیده است."( تلگراف شماره 683- نورمن، بتاریخ 25 فوریه 1921)
وی در تلگرافی دیگر در 26 فوریه همانسال از روابط محرمانه خود با سید ضیاء یاد کرده و در متنی که" بسیار سری، محرمانه است می نویسد: سید سیاست خود را بطور محرمانه برایم چنین شرح داده است." اما این سیاست ضیاء چیزی نبود جزء :" معونان مقام ایالتی و ولایتی از کار برکنار شده و فرماندهان ژاندارمری بجانشینی آنان منصوب شده اند. وزارت عریض و طویل و پرخرج عدلیه منحل خواهد شد و بجای آن تشکیلات ساده تر مؤثرتری تأسیس خواهد شد." (تلگراف شماره 685- نورمن، بتاریخ 26 فوریه 1921)
این سیاست معنایی جز فرا رسیدن دوران سیاه دیکتاتوری سنگین رضا خان به کارگردانی دولت انگلستان در ایران نداشت. سیاست کابینه سید ضیاء که در تاریخ ایران معروف به "کابینه سیاه" شده است، در عرصه ملی و حقوق اقلیتهای ملی نیز دیدگاه کاملاً روشن پان ایرانیستی و شوونیستی داشت. این سیاست را نیز سید ضیاء بدین گونه ترسیم کرده بود که: " نود و نه درصد اهالی ایران ملت واحدی دارند که زبان، مذهب و فرهنگ مشترک دارند." (دورا نوین در تاریخ ایران و انگلیسریال باکو، سال 1920، ص 15)
البته این دیدگاه مشترک بسیاری از روشنفکران و دولتمردان ملتی بود که می رفت در آینده ای نزدیک بر ایران حاکم گردد و آنها اکثریت اقلیتهای ملی را نیز بخشی از ملت فارس تلقی می کردند!
اولین اقدام رضاخان، در مقام سردار سپه و یا وزیر جنگ کابینه سیاه سید ضیاء برای تحقق اهداف کودتا که جز از طریق سرکوبی تمام عیار،" نود و نه درصد اهالی ایران"، ممکن نبود، تغییر ساختار نظامی دولت و ایجاد ارتشی واحد بوده است. بدین معنا که تیپ قزاق، سپاه مرکزی سیستان و خراسان و تفنگداران جنوب ایران را منحل و در آغاز سال 1922، یک ارتش واحد 40 هزار نفری را تشکیل داد. ژاندارمری که پیش از آن، تابع وزارت امور داخله بوده در سپتامبر سال 1921 در اختیار رضاخان بعنوان وزیر جنگ گذارده شد و در ژانویه سال 1921 اسن عام "قشون" - ارتش - متداول گشت و سراسر کشور به شش حوزه نظامی تقسیم شد." ( پرسی سایکز، تاریخ ایران، لندن، 1930، جلد دوم، ص 547)
بدین ترتیب، در اوایل سالهای بیست قرن بیستم، سرکوبی جنبشهای ملی، بویژه جنبش ملی ترکمنها که تا آن هنگام ایرانی ساختن اجباری آن به نتیجه ای نرسیده بود، کاملاً با تدارک براندازی دودمان قاجاریه و با مبارزه پشت پرده برای تسریع آن، مرتبط گردید. بنابراین آن همه تدارک در بطن مجموعه ای متنوع از تغییر و تحولات جهانی، منطقه ای و داخلی درآن دوره به کارگردانی و مشارکت مستقیم دولت انگلیس در همکاری با دولت آلمان، پی ریزی شد، آغازی بود برای پایان تمامی جنبشهای ملی – دمکراتیک، بویژه جنبش مستمر و پر قدرت ترکمنها.

منبع: http://www.bayragh.ir/

 


برچسب‌ها: تاریخ ترکمن در قرن بیستم
نوشته شده در  یکشنبه سیزدهم مرداد 1392 ساعت 16:50 توسط Admin  [ آرشيو نظرات ]

 

جامعه ترکمن در آستانه قرن بیستم، همانند هر جامعه پویا و ریشه دار در تمدن باستانی خود و با سابقه ای کهن در سازماندهی قدرت، در مرحله انباشت اولیه سرمایه، برای گذار به فراماسیون پیشرفته بشریت آستانه قرن بیستم قرار داشت. اقتصاد ترکمنها در آن دوره نه بر پایه، " شیوه خود کفایی اقتصادی دامداری – کشاورزی و بنوعی بر نظام اشتراکی استوار بوده"، بلکه بر پایه صدور مازاد تولیدات متنوع خود به خارج از آن استوار بوده است. در آن دوره ترکمنها به دامپروری نه صرفاً برای رفع احتیاجات خود، بلکه در حد صادرات تولیدات دامی در کنار کشت و صدور غله و برنج، گیاهان صنعتی چون پنبه، کنجد و گیاهان داروئی، صمغ و ماهیگیری، کارهای موسمی، حمل و نقل زمینی و دریائی، تهیه دستی نمک و نفت خام و صدور آن، تولید ابزار آلات کشاورزی، زینت آلات، قالی و نمد، پرورش کرم ابریشم و تولید پارچه های کتانی و ابریشمی که بخش اعظم آن تا بازارهای اروپائی صادر می گردید و به بازرگانی بین امیر نشین ها و خان نشین های خیوه، بخارا و خوارزم، آستاراخان روسیه، دیگر بنادر فارس نشین کناره دریای خزر، مشغول بوده اند. و ب. بزسوف می نویسد:" ترکمنصحرای استر آباد کالاهای بسیاری داد و ستد می کند، قایقهای ترکمنها همواره در طول خلیج استرآباد و کناره دریا تا خود تنکابن آمد و شد می کنند." (جنبش رهائی بخش ترکمنهای ایران، خ. آتایف، ص 19) 
در همین راستا، صنعت قایق سازی و ساخت کشتیهای بادبانی بزرگ تجاری از بالاترین رشد در میان ساکنان ساحلی دریای خزر برخوردار بوده است. طبیعتاً ترکمنها، پا به پای رشد اقتصادی و اجتماعی و گسترش رابطه تجاری و فرهنگی با مناطق خارج از محدوده ارضی خود و یا از طریق بیگانگانی که در سرزمین آنها رخنه کرده و یا در صدد تسلط بر آن بوده اند، می بایستی با مظاهر تمدن جدید و آخرین دستاوردهای تکنیکی – علمی آن دوران، آشنا بوده باشند که فاکتورهای تاریخی چندی نیز دلالت بر این آشنایی و کاربرد آنها در بین ترکمنها در آن دوره دارند. از جمله، احداث خطوط تلگراف، در سال 1903 بین گنبد کاووس و چاتلی و در شهرهای ساحلی مهم از لحاظ تجاری و نظامی ترکمنصحرا.
ایجاد اولین کارخانه پنبه در سال 1908، " در انتهای بازار نزدیکی دروازه آق قلعه به سمت شمالی کارخانه پنبه چهار نفر به شراکت بنا نموده اند". (مخابرات استرآباد، ص.781)
در همان سال باز از طرف مأمور انگلستان به لندن گزارش شده است که: " در باب درست کردن ماشین پنبه به عرض رفته، ماشین دارای صاف کردن پنبه و تمیز کردن برنج و آرد و یخ مصنوعی و ... راه انداختند". (مخابرات استرآباد)
باز، اولین اتوموبیل نیز به منطقه در سال 1913، " که از طرف چهار نفر از روسیه خریداری شده است" آورده می شود. در شهر آق قلا، روسها نیز اولین کارخانه آجرپزی را در ماه مه سال 1917، ایجاد می کنند که این امر به معنای آغاز ایجاد خانه های آجری و پایان خانه های گلی و آلاچیق یا چوبی در مراکز یکجانشینی و گذار طبیعی از کوچ نشینی به تخته قاپوئی برای دامداران بوده است. وارد ساختن ساختمانهای چوبی پیش ساخته دو طبقه از طرف افراد مرفه در کمیش دپه و خوجا نپس، و برای ایجاد مدارس به سبک مدارس روسی و پوشیدن،" لباسهای فرنگی روسی و چکمه های بخارائی و ... " مدتها قبل از آن آغاز شده بود.
نباید از نظر بدور داشت که تمامی این داد و ستد های تجاری با کشورهای خارج و بهره برداری ترکمنها از دستاوردهای تکنیکی دوران خود، در شرایط حملات بی وقفه نظامی از طرف حکومتهای ایران و روسیه و اقدامات تفرقه افکنانه آنها در درون جامعه ترکمن صورت می پذیرفت. مسلماً در صورت وجود شرایطی پر ثبات و امن تر، این رشد و دستیابی به تکنیک معاصر، می توانست از پویائی و شتاب بیشتر نسبت به سایر مناطق ایران باشد و جامعه ترکمن می توانست سیمای دیگری بخود بگیرد.
مسلماً هر ملتی در جهان، ارزشهای اخلاقی و حقوقی خود را بصورت عرف و عادات و رسم و رسوم غیر مدون اما لازم الاجرا برای تمامی افراد آن ملت را حتی در شرایط عدم وجود دولت خاص خود، دارا می باشد. جامعه ترکمن که تجارب تاریخی بزرگی در تنظیم و تدوین و اجرای قوانین امپراطورها و دولتهای خود در آسیای مرکزی، فلات ایران و بین النهرین را دارا بوده است، در تنظیم و اجرای این عرف و عادات حقوقی خود در شرایطی که توانایی ایجاد دولت خاص خود، از آن سلب شده بود، مشکلی نداشت. این عرف و عادات حقوقی و جزائی که وجوه عرفی آن بدلیل ضعف تاریخی مذهب در میان مردم ترکمن، پر رنگتر و بارزتر از وجه شرعی آن بوده است، از طرف مجمعی از قضات به اجرا گذاشته می شد.
این قضات که از طرف معتمدین و ریش سفیدان هر طایفه و یا یک منطقه خاص انتخاب می شدند، جهت اجرای مستقلانه تصامیم و احکام صادر شده خود، وسایل و ارگانهای ویژه ای را در اختیار داشتند. در آثار بجای مانده از آن دوران مثلاً گفته شده است که: " تمام قضات جعفربائی چادر مخصوصی در اردو دارند. سئوال و جواب می نمایند " (مخابرات استرآباد سال 1909، ص 122)
یعنی فرماندهان نظامی و نیروهای نظامی در مقابل این قضات مسئول و جوابگو بوده اند؛ و یا: " قضات جعفربائی صد سوار انتخاب نموده برای جمع آوری جو، گندم خودشان قراولی نمایند."(مخابرات استرآباد سال 1909،ص 135)
در اصل نهاد و "مجمع قضات"، شکل خود ویژه ای از قدرت اجرایی و شکلی از نهاد قانونگذاری بوده که تنها در مقابل شورای ریش سفیدان جوابگو بوده و این شورا حق عزل و یا ابقای آنها در این مجمع را در اختیار داشت. اما، حق تعیین خان، بعنوان نماینده سیاسی هر طایفه و همچنین رهبران نظامی از میان جنگجویان و یا با فراست ترین افراد، تحت عنوان "سردار"، به انتخاب اعضای هر طایفه و یا مجموعه طوایف صورت می گرفت که وجود ضرب المثلها و حکایات فراوان در میان مردم تا به امروز در این مورد، دلالت مستقیمی بر وجود چنین سیستمی در جامعه ترکمن دارند.
"بای"، بمعنای ثروتمند، متمول و مرفه با مفهوم "خان"، کاملاً متفاوت بوده و هر "بائی" نه خان بوده و هر خانی نیز لزوماً، "بای" نبوده است. البته لقب خان و یا خان تراشی، از طرف دولت مرکزی ایران نیز به بعضی از عوامل خود در میان ملت ترکمن و بویژه به متمولین متمایل به دولت داده می شد که در میان مردم هیچگونه نفوذی نداشته و بعنوان "دولت خان" شناخته شده و معمولاً نیز با تنفر و نفرت عمومی مواجه می شدند!
امری که، عملکرد چنین سیستمی و سازماندهی اجتماعی، قضائی، حقوقی و جزائی را تسهیل می کرد، همگونی جامعه ترکمن از لحاظ ترکیب یکدست ملی آن، بر خلاف مثلاً خراسان چند ملیتی بوده است. جامعه ترکمن را در ترکمنصحرا اساساً، طوایف ترکمن یمود، تکه، سالیر و سارئیک در آن دوره تشکیل می داد که با کسب استقلال گوک لن ها، یکی دیگر از طوایف ترکمن به عنوان یکی از جنگاورترین و بزرگترین طوایف آن در اواخر قرن نوزده میلادی از خان نشین بجنورد، این طایفه نیز ضمیمه مجموعه ملی خود گردید و از سیستم ارباب – رعیتی تحمیلی بخود تحت سلطه خوانین بجنورد به سیستم اجتماعی – اقتصادی ترکمنها بازگشت.
اما، علیرغم تمامی تلاشهای رهبران، معتمدین و ریش سفیدان ترکمن برای برخورداری ملت ترکمن از یک جامعه پویا، مولد و با ثبات و با گردش سرمایه تجاری در امنیت کامل و در ارتباط بازرگانی با سرزمینهای دور و نزدیک، دشمن شمالی یعنی روسیه تزاری و دشمن جنوبی آن، حکومت مرکزی ایران، نه تنها از شناسایی استقلال سرزمین ترکمنها خودداری می ورزند، بلکه سعی در پیش گرفتن در اشغال آن از یکدیگر داشته و مایل نبودند، ثبات و امنیت در این سرزمین برقرار گردد. این دو دولت بالاخره بعد از سالها رقابت استعماری با انعقاد مقاوله نامه هایی غیر قانونی برای تقسیم سرزمین ترکمن بین خود به توافق رسیدند و طبق قراردادهایی در سالهای 1871،1881،1886 میلادی، سرزمین ترکمنها را تقسیم کردند.
بدنبال عقد این مقاوله نامه ها، دولت ایران و روسیه برای ضمیمه ساختن سهمیه استعماری خود از این تقسیم غیر قانونی، حملات تجاوز کارانه خود را در هر دو سوی این مرزهای قراردادی شدت دادند. دولت مرکزی ایران، به اقدامات خود برای تسخیر تمامی سرزمین ترکمن در طول سده های گذشته، افزود و لشکر کشی های متعددی برای تحقق این هدف خود و نفی حاکمیت ملی ملت ترکمن بر ترکمنستان جنوبی را انجام داد. 
نمونه های آن، " اردوکشی پانزده هزار نفره خراسان، رضوت الدوله در ژوئن سال 1888 به ترکمنصحرا و یا، لشکرکشی فرمانروای استرآباد، علی الدوله در سال 1904 می باشد." (ل.ک.آرتامانف، ایران بمثابه دشمن ما در ماوراء قفقاز، تفلیس، 1889، ص37) 
اما، بقول م. سنجابی، " ترکمنها خود مختارند. آنها حکومت ایران را اصلاً به رسمیت نمی شناسند و از پرداخت مالیاتها و خراجها خودداری می کنند." (ترکمن شناسی.م.سنجابی، ال 1828، شماره 7- 8، ص 89)
اسناد تاریخی چندی حکایت از آن دارند که در ترکمنصحرا، گردآوری مالیات و باج دولتی و دیگر خراجها از طرف دولتی بیگانه در آن دوره، همیشه تؤام با عنف و خشونت ماموران مالیاتی بوده و اغلب منجر به فراخواندن ارتش به این منطقه می شده و اردو کشی های سرکوب گرانه به ترکمنصحرا از قدمتی تاریخی برخوردار بوده است. تا جائیکه روزنامه شفق خاور، چاپ قفقاز در این باره نوشته بود که: " اردوکشی های خونبار حکومت ایران علیه ترکمنها، این خلق کوچک را اگر به نابودی به انقراض کامل تهدید می کرد." (شفق خاور، سال 1922، سیزدهم اوت)
با این وجود،" تا آغاز سالهای بیست سده بیستم، بر پایه رسوم جا افتاده همه طوایف ترکمن کرانه های کرگان رود قاطعانه از استقلال کامل در اداره امور داخلی خود برخوردار بودند" (منطقه استرآباد- بسطام ایران، ک. بندریف، ص 159)
بنابراین تلاشهای دولت مرکزی ایران، برای ایرانی ساختن اجباری ترکمنها و سلب استقلال داخلی آنها تا دهه دوم قرن بیستم میلادی مثمر ثمر واقع نگردید و تمامی تلاشهای استعماری و سبعانه آن با مقاومت نیرومند و یکپارچه ملت ترکمن ناکام ماند. اما، عاملی که مناسبترین فرصت را برای تحقق اهداف استعمارگرانه و اشغالگرانه دولت ایران را فراهم آورد، عامل روسها بود که با تحلیل بردن قدرت دفاعی و توان مالی ترکمنها، طی چند سال جنگ تجاوزکارانه با آنها برای دولت مرکزی ایران فراهم ساخت.

منبع:http://www.bayragh.ir/

 


برچسب‌ها: وضعیت جامعه ترکمن در اوایل سده بیستم میلادی
نوشته شده در  یکشنبه سیزدهم مرداد 1392 ساعت 16:49 توسط Admin  [ آرشيو نظرات ]

 

طبق یک بررسی و پژوهش تاریخی – منطقی، آسیای مرکزی بطور اعم و سرزمین ترکمنها در کلیت خود، بطور اخص، نه تنها یک منطقه حاشیه ای تمدنی نبوده است، بلکه به همان اندازه که در میان قطبهای تمدنی بزرگ باستانی در نوار جغرافیائی تمدنی قرار گرفته بود، خود نیز یکی از این قطب ها بوده است. طبق داده های باستان شناسی در این منطقه، "در دوره موسترین، حدود صد هزار سال پیش، اندیشه های انسانی از نیازهای زمان فراتر رفت"، (تاریخ تمدنهای آسیای مرکزی، چاپ یونسکو، ص 352) و برای اولین بار آئین نیایش حیوانات و توتمیسیم، بعنوان نخستین ادیان اولیه در این منطقه شکل گرفتند. از جمع آوری غذا در دوره عصر حجر تا تولید آن در دوره نوسنگی، ساکنان اولیه آسیای مرکزی، گامهای بلندی بسوی تمدن برداشتند." دوره ای که بصورت کاملاً معنی داری به آن عنوان " انقلاب نوسنگی" داده شده است با دو روش تولیدی مشخص متمایز می شود که یکی از آن دو کشاورزی و دیگری گاوداری بوده که این هر دو به مهمترین برنامه ریزی پیشرفتهای اقتصادی و فرهنگی در جامعه ختم گردید."( تاریخ تمدنهای آسیای مرکزی، چاپ یونسکو)
مردمان این منطقه با آن پیشینه تمدنی بزرگ، طبیعی بود که جزء اولین سازماندهندگان قدرت در جهان باشند. این امر نیز معنائی جز تشکل طوایف متعدد هر قوم تحت اداره واحد و متمرکز در غالب یک دولت سرتاسری و یا یک امپراطوری نداشته است. اما، با سقوط آخرین دولت ترکمنها، یعنی سلسله آق قویونلو در اواسط قرن شانزدهم که بر ایران، ماوراء قفقاز، آسیای میانه و بخشهای از خاور میانه حکمرانی داشتند و با جانشینی دولت صفویه، راه نضج و تکامل تاریخی جامعه ترکمن نیز مسدود و برگشت ها و پس رفتهای تاریخی، در روند تکاملی این جامعه رو به تکامل آغاز گردید. صفویان، برای اولین بار بعنوان یک دولت ایرانی، موفق می شوند بدنبال سقوط سلسله آق قویونلوها با عبور از سلسله جبال البرز به سرزمین ترکمانها رخنه یابند. دلیل اینکه بنیانگذاران دولت صفوی با اینکه روابط خویشاوندی (جونیت و حیدر، از اجداد صفویان و از بنیانگذاران فرقه صفویه، تحت قیمومیت و حمایت اوزون حسن به نشر افکار و جمع آوری مریدان خود پرداخته و مادر شاه اسماعیل صفوی نیز دختر اوزون حسن بوده است) و اشتراک تاریخی در ریشه های ملی- فرهنگی و زبانی با ترکمنها داشتند اما، پایه گذار اشغال و سلطه حکومتهای مرکزی در ایران در سرزمین ترکمنها بوده اند، در سه علت اصلی باید جستجو کرد:
اولاً، با توجه به حاکمیت طولانی ترکمنها بر فلات ایران، آسیای مرکزی و بخشهای وسیعی از بین النهرین در ادوار گوناگون، آنها خطر بالقوه ای برای حاکمیت صفویان بشمار می آمدند. بویژه آنکه آنها، سلف بلاواسطه سلسله جدید التاسیس صفویان بوده اند. بنابراین نه تنها سرزمین موجدین سلسله سلف آنها باید اشغال و به زیر سلطه دائمی گشانیده می شد، بلکه برای خنثی ساختن این خطر بالقوه برای همیشه باید ترکیب جمعیت منطقه زیست اصلی آنها نیز با جمعیتی بیگانه و مخالف با این ملت باید تغییر می یافت!
ثانیاً، تسلط و اشغال استرآباد و مناطق کوهپایه های شمالی البرز، شرط ضرور و اولیه بر تسلط بر تمامی صحرای ترکمن و یا حداقل ایجاد مانعی دائمی بر سر راه حرکت ترکمنها بر نقاط مرکزی ایران بوده است.
ثالثا، شهر ماری(مرو) با موقعیت جغرافیائی ویژه خود بر سر راه ابریشم، همیشه مورد توجه مهاجمان بیگانه بوده است. زیرا، علاوه بر مرکزیت سیاسی و فرهنگی آسیای مرکزی، مرکز ارتباطی و تجار بین شرق و غرب بوده و فاصله چهار شهر اصلی منطقه از شهر ماری، یعنی، " هرات، بخارا و نیشابور، یکسان و برابر با دوازده روز سفر بود." (یاقوت، مشترک، ص 173)
بنابراین، تسخیر ماری از طریق تسلط بر شمال خراسان، کلید تسلط بر تمامی آسیای مرکزی و کوتاه ساختن دست ترکمنها از تسلط و کنترل تمامی مسیر راه ابریشم در آسیای مرکزی بود. راهی که تا آن موقع با کشف راههای دریایی از چین به غرب، توسط دریانوردان امپراطوریهای بزرگ آن دوره از اروپا، دیگر از اهمیت بین قاره ای آن کاسته شده و صرفاً مبدل به راهی تجاری در درون خود قاره آسیا مبدل شده بود که این امر نیز به نوبه ی خود توان اقتصادی ترکمنها را به تنزل گذاشته بود.
بدین سان، برای اولین بار با قدرت یابی صفویان در فلات ایران، بنا به دلایل فوق، به سیاست باج گیری و خراج گذاری بر مناطق تحت سلطه در فلات ایران و آسیای مرکزی، سیاست غصب سرزمین و تغییر و جابجائی جمعیت این مناطق با جمعیتی تازه وارد و واگذاری حکومتهای محلی به خوانین و امرای غیر بومی در مناطق فتح شده افزوده گردید برای اولین بار در سرزمین ترکمن ها این امر به اجرا گذاشته شد. طبق این سیاست، طوایف بسیار نزدیک ترک زبان به صفویان، چون قاجارها، و افشارها، بایندرها، بیاتها و ... به همراه بخشی از کردهای شیعه کردستان، در مناطق جنوبی سرزمین ترکمن، در استرآباد و شمال خراسان وارد و در این مکان همراه با جنگ و نزاعهای طولانی اسکان داده شدند و فشار این تازه واردین به جمعیت محلی و بومی یعنی به ترکمنها، جهت راندن آنها به اعماق دشتها و بیابانهای ترکمن آغاز گردید.
اما، این نفوذ و سلطه و جابجائی جمعیت در نوار جنوبی سرزمین ترکمن، طبیعتاً نمی توانست با توجه به روحیه ترکمنها بدون مقاومت و واکنش دفاعی سخت آنها صورت بگیرد. بزرگترین این مقاومتها، مبارزه ترکمنها در سالهای 1550- 1558 میلادی تحت رهبری آبا سردار، در زمان شاه طهماسب صفوی بوده است.
با سقوط و فرو پاشی صفویان نیز، این سیاست نه تنها هیچگونه تغییری نیافت، بلکه از طرف دولت مرکزی بر شدت و حدت آن نیز افزوده گردید. نادرشاه تا لحظه کشته شدن خود، جنگهای زیادی با ترکمنها برای عملی ساختن این سیاست پیش برد و از طرف ترکمنها نیز مقاومتهای زیادی در مقابله با این سیاست وی انجام گرفت که بزرگترین آنها، قیام کیمیر کُر، علیه ممانعت از گسترش این سیاست در سرزمین ترکمن بوده است.
کریم خان زند در تبعیت از اسلاف خود، در سال 1785 میلادی، برای فتح استر آباد این منطقه را چهل روز تمام در محاصره شدید نیروهای نظامی خود گرفت که بعلت اتحاد و همکاری ترکمنها با قاجارها که برای اولین بار بعد از دشمنی های فراوان بین این دو صورت می گرفت سپاهیان قاجارها که از طرف محمد حسن خان قاجار، پدر آقامحمد خان، رهبری می شد، ارتش کریم خان زند، از سرکردگان سپاه کریم خان کشته و خود کریم خان از راه "کتل نعل شکن"، مجبور به فرار و عقب نشینی گردید!
با به قدرت رسیدن قاجارها در ایران، آقا محمد خان که سبعیت خود را از خانواده خود با کشتار برادران و فراری دادن سه تن از آنها به خارج از ایران آغاز کرده بود، بعد از کشتن، جعفر قلی خان برادر دیگر خود که مورد حمایت ترکمنها نیز بود، در صدد انتقام گیری از ترکمنها ظاهراً بدلیل این حمایت آنها از وی برآمد. ترکمنها اصولاً با قاجارها از جمله با پدر آقا محمد خان و خود وی نیز همکاری و علیه حکومتهای مرکزی صفویان و زندیه به مبارزات مشترکی را پیش برده و بارها جان آنها را نجات داده و در میان خود پناه داده بودند. در این بظاهر انتقام گیری، اما در باطن برای تسخیر و سلطه بر تمامی سرزمین ترکمنها، آقا محمد خان مرتکب بزرگترین جنایت و خونریزی گردید که این مسئله سر آغاز کدورت و عداوت دیر پای قاجارها و ترکمنها را پی ریزی نمود. در این حمله، لشکریان آقا محمد خان، برای اولین بار بسیاری از زنان و فرزندان خردسال ترکمن ها را به اسارت برای بردگی و کنیزی به مرکز ایران فرستادند که بسیاری از این زنان آزاده برای تن در ندادن به خفت بردگی و کنیزی، در طول استرآباد به تهران، "خود را کشتند". (تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران، جلد اول، سعید نفیسی، ص 48 و 49)
این اسارت بردنهای ناجوانمردانه بعنوان بدعتی کثیف از طرف دولتهای بعدی نیز انجام می گرفت و "ماموران دولت هر وقت که می توانستند و ترکمانان را شکست می دادند با ایشان همین معامله را تجدید می کردند که تا تقریباً پنجاه سال پیش که برده فروشی از ایران بر نیفتاده بود کنیز زر خرید ترکمان در شهرهای مرکزی ایران وجود داشت"! (تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران، جلد اول، سعید نفیسی، ص 48 و 49)
نقطه عطف مبارزه و قیام ترکمنها علیه خاندان قاجاریه، قیام سال 1813، تحت رهبری خوجا یوسوُ پ، در دوران زمامداری فتحعلی شاه قاجار بوده که این قیام راه نفوذ لشکریان قاجارها تا اعماق صحرای ترکمن را برای همیشه مسدود ساخت. طی مدت زمامداری سلسله های فوق در ایران، منطقه شمال خراسان، شاهرود، استرآباد، دارای جمعیتی گوناگون از طوایف مختلف فارس، بختیاریها، آذربایجان، قفقاز، کردستان، ارمنستان و از مناطق مرکزی ایران و حتی هزاره ها، بربرها، تیموریها و گوداریها و ابریها در منطقه شاهرود شدند. پس از "شکست ملک محمود سیستانی از نادر شاه به میل خاطر و یا امر نادر از سیستان به استرآباد مهاجرت داده شدند" (مخابرات استرآباد، ص 938)، که امروزه همین سیستانیها یا زابلیها، اجداد بسیاری از گرگانیهای امروزه را تشکیل می دهند. این مهاجرت دادنهای بی انتها، همراه با غصب بهترین زمین های کوهپایه های شمالی البرز و شمال خراسان با طلایه داری سپاهیان چپاولگر حکومتهای مرکزی وقت به سرزمین ترکمنها از اقصی نقاط ایران، همراه با کوچ های اجباری و تبعید ساکنان اصلی منطقه به دیگر نقاط ایران و عراق پیش برده شده بود.
بخشی از طوایف گوگلانهای ترکمن، در دوره قاجارها، از سرزمین اصلی خود به اطراف تهران و حتی به « بیارا»، در شمال عراق فعلی، بطور دسته جمعی تبعید شده و در اواخر سلطنت این سلسله تبعید به «بیارا»، از طرف سردار سپه، رضاخان شتاب بیشتری گرفته و بجای آنها لرهای، لرستان در منطقه گوگلانها اسکان داده می شوند که بعد از تبعید رضاخان از ایران، لرها از این منطقه رانده شده و ترکمنهای تبعید شده به « بیارا» به سرزمین اصلی خود باز می گردند"! (از پژوهشهای اتنیکی آقای ارزانش در منطقه گوکلان در اوایل انقلاب)

منبع: http://www.bayragh.ir/

 


برچسب‌ها: گذری به تاریخ ترکمنصحرا
نوشته شده در  یکشنبه سیزدهم مرداد 1392 ساعت 16:49 توسط Admin  [ آرشيو نظرات ]

 

نام اولیه و اجداد ترکمن ها می باشد که پس از اسلام، با رواج نام ترکمن، کم کم به فراموشی سپرده شد. ترکمن نام یکی از قبایل ترک (اغوز ) بود که به اسلام ایمان آورده بودند و از آن پس مسلمانان به هر قبیله اغوز که اسلام آورده بودند نام ترکمن را اطلاق کردند.

درباره واژه ی ترکمن تعابیر گوناگونی ارائه شده است ولی صحیح ترین آنها استدلال دنی، محقق فرانسوی و دارنده کتاب گرامر زبان ترک است که ترکمن را به دو بخش ترک + من تقسیم کرده و پسوند من را علامت و نشانه مبالغه و تشدد می دانند و ترکمن را به معنی اوزترک (ترک اصیل و بزرگ) آورده است.
در واقع مردم ترکیه و ترک های ایران در زمان سلجوقیان که ترکمن بوده اند به ایران و آسیای صغیر مهاجرت کردند و اصالت آنها، همانگونه که خود آنها نیز به آن افتخار می کنند، ترکمن می باشد. برای روشن تر شدن این مطلب مثالی در این مورد از کشور خودمان می آوریم :
در ایران اقوام گوناگونی مانند کرد، لر، گیلک و ... زندگی می کنند که اگر از آنها بپرسید از چه قومی هستید خواهند گفت: کرد، لر و ... ولی آنها در یک تقسیم بندی بزرگتر همه جزو اقوام ایرانی می باشند.
ترکمن ها هم قومی بزرگتر از قبایل ترک به حساب می آیند که بعد ها با کوچ به مناطق ایران و آسیای صغیر دولت های بیشماری مانند: سلجوقیان، آق قویونلو ها، قرا قویونلو ها و امپراطوری عثمانی را به وجود آوردند. برای نمونه موسس امپراطوری عثمانی، عثمان بیگ از طایفه قایی اغوز بود که این طایفه هم اکنون در میان ترکمنان ایران وجود دارد.

 


برچسب‌ها: اُغوز
نوشته شده در  یکشنبه سیزدهم مرداد 1392 ساعت 16:48 توسط Admin  [ آرشيو نظرات ]

مطالب اخير
 
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
سلام به شما کاربر عزیز : گروه ورزشی نوین جوان که در عرصه کالای ورزشی فعالیت می کند و از سال 1389 فعالیت حرفه ای خود را اغاز نمود و بدنبال عرضه کالای ورزشی ارجینال با کیفیت بالا به سراسر کشور عزیزمان می باشد . کلیه محصولات درج شده در سایت استاندارد بوده و حداالمکان با بهترین متدد روز دنیا بوده که موجبات خشنودی شما عزیزان باشد . ما تلاش و سعیمان در این است که رضایتمندی شما را در کمترین زمان با بهترین محصولات خودمان بدست اوریم . جهت هر گونه سئوالات فنی در انتخاب یک محصول ورزشی مناسب با همکاران ما در گروه ورزشی نوین جوان تماس حاصل فرمائید . همکاران ما بصورت شبانه روز در خدمات شما عزیزان می باشند . ساعت کاری فروشگاه : 9 صبح الی 9 شب تلفن تماس : 09116690293 - جهت تماس یا ارسال پیامک خرید خوشحالیم که باشمائیم : پس ما را تنها نذارید ! منتظر محصولات جدید نوین جوان باشید ما در انتخاب کنارتان هستیم مدیریت گروه ورزشی نوین جوان
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
  • متخصص ارتوپد در تهران
  • فروشگاه ژیار آنلاین
  • سئو
  • دانلود پروژه،مقاله،پایان نامه
  • بی کی کالا
  • نقشه هوایی استان گلستان
  • نقشه هوایی استان گلستان
  • شهرداری گنبد قابوس
  • گنبد سیتی
  • فرمانداری گنبد قابوس
  • تولیدی استین حلقه ای
  • هیئت والیبال البرز
  • پایگاه تحلیلی خبری کاپ
  • اسباب بازی بازی دان
  • راکد تنیس هد - تنیس شاپ
  • لوگوی والیبال
  • خط تولید میکاسا
  • باشگاه فوتبال روستورف روسیه
  • فدراسیون سوارکاری ترکمنستان
  • فدراسیون سوارکاری ترکمنستان
  • ازبکستان
  • بخارای شریف - ترکمنستان
  • فدراسیون سوارکاری ترکیه
  • نقشه خاورمیانه
  • ترکمن باشی
  • دوتار
  • تاریخ ترکمن
  • استابلم دا ترکمن
  • پینترست ترکمنستان
  • چناره ترکمنستان
  • اثار باستانی ترکمنستان
  • ساعت گویا
  • ترکیه - ترکمنستان
  • ترکمنستان آتی
  • ارابو - فریسیان هورس
  • کارادنیز آتچلیقی
  • چین
  • آلنیا استود
  • وسائل اسب
  • آت
  • خبرلر ترکمنستان
  • حیوانلی سایتی
  • مجله اسب ترکمن
  • اسب ترک
  • اسب ترکمن آخال تکه
  • زمان - دنیا - ترکمن
  • سایت آخال تکه ترکمن
  • پایگاه تحلیلی خبری والیبال ایران
  • torkmen
  • گلستان اسب - گلستان آت
  • گلستان اسب - پایگاه اطلاعات اسب ایرانیان
  • مازنداسپورت
  • پایگاه خبری و آموزشی
  • ایران اسپورت
  • سنت
  • آل اشپورت - ورزشی
  • هیات فوتبال گلستان
  • توپ 90
  • پدیده مینودشت
  • ساعت و تقویم ایران
  • آق قلا اسپورت
  • باشگاه البرز گلستان
  • جماران نیوز
  • طراحی سایت
  • اسب سیلمی تروبرد 2
  • اسب سیلمی تروبرد
  • تبادل لینک رایگان
  • بانی اسپورت
  • سایت شهرداری زاهدان
  • اسب و سوارکاری
  • تیم والیبال متین دامغان
  • باشگاه سوارکاری عقیق
  • مرکز پرورش اسب رادان
  • تایپ استروبتس
  • برنامه 90
  • اداره کل تعاون - کار و رفاه اجتماعی استان گلستان
  • شرکت اسب ایران توسعه
  • اخبار گنبد قابوس
  • گوگل ارت جدید به روز شده
  • فیلا
  • پوما اسپورت
  • 09112760293
  • فدراسیون والیبال آلمان
  • فوتبال - اسبوبت
  • ایران خبر - ورزشی
  • ایلیاد گنبد
  • خرید آنلاین
  • فروشگاه اینترنتی همه چیز
  • والیبال تی وی
  • فدراسیون والیبال ترکیه
  • فدراسیون والیبال ایتالیا
  • عبدالرحمان خوجه - وکالت
  • فدراسیون والیبال روسیه
  • باشگاه والیبال کوزوباس روسیه
  • فروشگاه ورزشی سرخابی
  • شفقان اسپورت
  • اخبار استخدامی
  • طرفدار والیبال
  • اسیکس 2
  • کفش اسیکس
  • اسیکس اسپورت
  • ترجمه فارسی به انگلیسی گوگل
  • میکاسا اسپورت
  • شرکت اسیکس
  • اخبار مخفی
  • مجید اسپورت
  • اراد اسپرت
  • تولیدی پوشاک بارژوا
  • پوشاک ورزشی جام جم
  • باشگاه دینامو کیف روسیه
  • باشگاه زنیت کازان روسیه
  • هیئت والیبال استان یزد
  • هیئت والیبال یزد
  • باشگاه فرهنگی ورزشی پیشگامان کویر یزد
  • قابوس نامه
  • چراغی - هدف اسپورت
  • پارس آنلاین
  • تیتر نیوز
  • ندای یک بسیجی عاشق
  • هیئت والیبال بابلسر
  • نقشه هوایی روستایی
  • فدراسیون والیبال اسیا
  • وسائل کوهنوردی
  • دهکده ورزش - والیبال
  • طایفه گرگیج سیستان
  • هیئت والیبال اذربایجان شرقی
  • باشگاه ذوب اهن
  • پیشگام نیوز والیبال
  • کانون والیبال چالوس
  • خبرگزاری والیبال اریا
  • خبرگزاری والیبال ایرانیان
  • میکاسا
  • والیبال وود
  • والی وود
  • والیوود
  • دوست داران فرهاد قائمی
  • حوزه علمیه عرفانی قره قولاق
  • ایلیاد
  • حوزه علمیه عرفان اباد
  • وبلاگ خبری دهستان جرگرلان
  • اخبار قره بلاغ
  • ترکمن لرینگ وب دنیاسی
  • گیف بای - ورزش 5 گلستان
  • سایت ترکمن
  • مربی 3
  • جوانان ترکمن صحرا
  • یل یانی
  • آق قلا اسپورت
  • ترکمن اسپورت
  • دانلود رایگان
  • فروشگاه بزرگ ایران
  • باشگاه فرهنگی ورزشی تعاون گنبد
  • خبرگذاری مهر - ورزشی
  • جوان انلاین ورزشی
  • توپ و تور شبکه سه
  • فدراسیون کاراته
  • دفتر خدمات ارتباطی سارلی سفلی
  • عاشقان اسب
  • سازمان جهاد کشاورزی استان گلستان
  • بانک صنایع و کارخانه استان گلستان
  • بانک اطلاعات شهری گنبد قابوس
  • پرتال شرکت مخابرات استان گلستان
  • گنبد خبر
  • هایپر هاوش
  • شرکت تعاونی اعتباری فرهنگیان گنبد
  • مديريت اموزش و پرورش گنبد قابوس
  • ورؤش يك
  • شمال ورزشی
  • جام جم نیوز
  • باشگاه ذوب اهن اصفهان
  • باشگاه فرهنگی صنعت نفت تهران
  • دی اسپورت
  • پایگه تحلیلی پزشکی ورزشی ایران
  • باشگاه سایپا
  • وب سایت باشگاه فولاد سپاهان اصفهان
  • وب سایت باشگاه تراکتور سازی تبریز
  • شهر ورزش
  • طراحی سایت ورزشی
  • سایت خبری فوتبال
  • فروشگاه اینترنتی ورزش و مردم
  • ورزش 11
  • جام نیوز ورزشی
  • بانل ورزش
  • ورزش پو
  • ایسنا ورزشی
  • ارسال لینک
  • گزارش لحظه به لحظه اسبدوانی
  • شبکه ورزش
  • ایفنام ورزشی
  • فروشگاه اینترنتی لباس
  • صدا وسیمای مرکز سیستان و بلوچ ستان
  • کانون هواداران همت گنبد
  • اخبار فوتبال شهدای سیجوال
  • فوتبال بندرترکمن
  • البرز آنلاین
  • گنبدسیتی
  • شبنم نیوز
  • لینکستان : گلستان ما
  • آخرین اخبار پایگاه خبری گلستان
  • گرگان خبر
  • علی آباد نیوز
  • آریا ورزش
  • صحرای ما
  • گنبدیها
  • اترک
  • ارومیه پایتخت والیبال آسیا
  • خبرگزاری جهان والیبال
  • والیبال نیوز ----- نوین جوان گلستان
  • فدراسیون سوارکاری جهانی 2
  • ترکمن
  • فدراسیون سوارکاری جهانی
  • ترکمن آت
  • ارتشی دات کام
  • برنامه نود
  • صاحب ورزشی
  • ورزشی نیوز
  • ملکانه ورزشی
  • توپ تور سعید معروف
  • خبرنگاری برنا
  • لینک باکس پربازدید
  • ایثار ترکمن
  • گلستان ما
  • فرودگاه امام خمینی پرواز خارجی
  • فرودگاه مهراباد
  • برنامه پروازهای فرودگاه گرگان
  • فرودگاه گرگان
  • عماد نیوز
  • خبر انلاین
  • خبرانلاین
  • تربیت بدنی ارتش
  • ارتش جمهوری اسلامی ایران
  • بیت رهبری
  • جام جم انلاین
  • جام جم ورزشی
  • باشگاه فرهنگی ورزشی جواهری گنبد 2
  • ترکمن اسپورت
  • نقشه انلاین گوگل 2
  • نقشه انلاین گوگل
  • حاشیه ورزش
  • موزاندو
  • ورزش 3
  • گوگل ارت انلاین
  • میزانو
  • سایت تفریحی و سرگرمی پیشکسوت
  • ترکمن نیوز
  • سامانه عضویت فدراسیون والیبال
  • فدراسیون والیبال جهانی
  • هیئت والیبال آق قلا
  • فروشگاه اینترنتی
  • فروشگاه اینترنتی
  • انجمن فوتوالی ایران
  • فدراسیون سوارکاری ایران
  • اداره تربیت بدنی بندرترکمن
  • وزارت ورزش وجوانان ایران
  • خبرگذاری فارس
  • بیت رهبری
  • باشگاه 12 دی گنبد قابوس
  • باشگاه فرهنگی ورزشی میزان خراسان
  • باشگاه فرهنگی ورزشی گل گهرسیرجان
  • والیبال مازندران
  • هیئت والیبال تهران
  • فدراسیون والیبال جمهوری اسلامی ایران
  • پارسی نیوز ورزشی
  • توپ وتور
  • خبرگزاری بین المللی تنسیم
  • دانلود|نرم افزار|بازی|فیلم|آهنگ|آموزش
  • الکامیز
  • هادی اسپورتس
  • ترکمن
  • ارسال لینک"> فروهر
  • فروشگاه اینترنتی اهورا
  • گنبد والیبال
  • والیبال میدان آق قلا - احمد ایری
  • اخبار والیبال آخرین اخبار والیبال ایران - نوین جوان
  • خبرگزاری والیبال نیوز
  • ارسال لینک
  • جام جهانی فوتبال برزیل
  • فدراسیون فوتبال جهانی
  • جام جهانی 2014
  • aria hack team
  • اداره کل ورزش و جوانان گلستان
  • گوگل
  • بیتوته
  • اسپی دژآق قلا
  • نگین خودرو آفتاب
  • سلام گنبد قابوس
  • فیزیک
  • خانه ورزش - قطره
  • نقشه انلاین ماهواره ای
  • والیبال مدرن
  • باشگاه فرهنگی ورزشی شهرداری ارومیه
  • باشگاه فرهنگی ورزشی الومنیوم المهدی
  • افزايش بازديد سايت (http://www.rank.bajeagahi.ir)
  • کله ونگ | دانلود موسیقی اصیل مازندرانی
  • باشگاه فرهنگی ورزشی میزان خراسان
  • پایگاه اطلاع رسانی سپاه نینوا استان گلستان
  • انجمن والیبال ایران
  • باشگاه فرهنگی ورزشی فولادعظیمی گنبد
  • گلستان اسب
  • خبرگزاری بسیج
  • گنبداسپورت
  • ایران والیبال 78
  • مرجع خبری والیبال
  • باشگاه فرهنگی ورزشی باریچ اسانس کاشان
  • باشگاه فرهنگی ورزشی کاله امل
  • باشگاه فرهنگی ورزشی پیکان تهران
  • باشگاه فرهنگی ورزشی جواهری گنبد
  • اسپرت برند
  • باشگاه فرهنگی ورزشی متین ورامین
  • خبرگزاری ورزش والیبال
  • فدراسیون جهانی والیبال
  • آخرین مطالب ارسال شده
  • نظرسنجی
    کدام یک از محصولات گروه ورزشی نوین جوان را دوست دارید !
    سال 1397 را برای ورزش ایران چگونه می بینید
    آمار سایت
  • کل مطالب : 15025
  • کل نظرات : 59
  • افراد آنلاین : 60
  • تعداد اعضا : 95
  • آی پی امروز : 651
  • آی پی دیروز : 304
  • بازدید امروز : 4,151
  • باردید دیروز : 844
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 20
  • بازدید هفته : 7,698
  • بازدید ماه : 7,698
  • بازدید سال : 228,357
  • بازدید کلی : 4,098,713
  • کدهای اختصاصی

    دانلود آهنگهای جدید